نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-۵۳
تلاش لیبرالها برای دینزدایی از فرهنگ کشور
از دیگر کسانی که همراه خاتمی بود و در دورة وزارت ارشاد او معاون بینالمللش بوده، و در دوره ریاست جمهوری او، مسئول دفتر شد، یعنی سید محمدعلی ابطحی نیز روایتی نزدیک بر این نظر، مطرح شده است که به جهت اهمیت آن از لحاظ مواضعهاشمی رفسنجانی و حمایت او از حرکتهای لیبرالی این عناصر، آن را منعکس مینماییم.
محمدعلی ابطحی در وبلاگ شخصی خود نوشته است:
«من از کسانی هستم که کمتر با آقایهاشمی رفت و آمد حضوری داشتهام. یکی از آن موارد نادر البته در تاریخ فرهنگ کشور مهم بود. بحث تهاجم فرهنگی در سالهای ۷۰ و ۷۱ از سوی رهبری انقلاب که سالهای اوّلیة رهبری خود را سپری میکردند، مطرح شده بود. خیلی جدّی هم تعقیب میشد. مخاطب آن عملاً وزارت ارشاد شده بود. صدا و سیما و مؤسساتی مثل سازمان تبلیغات و حوزههای علمیه، آموزش و پرورش، وزارت علوم و دیگران که در فرهنگسازی مؤثر بودند، مثل وضعیت کنونی از فشار به دور بودند و همه، هجمهها را به طرف وزارت ارشاد سوق میدادند.
دلیل اصلی اینکه نگرانی رهبری معظّم پس از دو دهه، علیرغم تذکرات مستمر ایشان و حضور همة گرایشها در وزارت ارشاد، همچنان باقی است همین برخورد سیاسی با این نظرات بوده است. اگر در همان اوّل همه میپذیرفتند که به جای بهرهبرداری سیاسی از مقولة تهاجم فرهنگی، به آن به صورت جدّی و ریشهای برخورد کنند، این نگرانی در بیست ساله گذشته همچنان مسئله اوّل در حوزة فرهنگ نبود. در آن زمان نیز غیر از آقای خاتمی که وزیر ارشاد بود، بقیه به جای بررسی و ریشهیابی و ارایه راهحلهای قابل اجرا، به صدور بیانیههای حمایتی پرداختند.
آقای خاتمی مسئله را جدّی گرفت. وارد بحث شد. بخشهایی را که مصداق تهاجم فرهنگی معرفی میشد، به عنوان مصداق تهاجم قبول نداشت. بعد از جنگ بود و اعتقاد داشت معنا ندارد فضای بعد از جنگ، بستهتر از فضای فرهنگی دوران جنگ باشد. بحثها بالا گرفت. چندین جلسه شورای عالی امنیت به این موضوع اختصاص یافت که بعضاً این جلسات در حضور رهبری تشکیل میشد.
آقای خاتمی نهایتاً به این نتیجه رسید که از حرفهایش تنازل نکند. آقایهاشمی رفسنجانی که رئیسجمهور بود، از این بحث خودش را کنار کشیده بود. معتقد بود که باید همة نیروی خودش را بر اقتصاد بگذارد و دولت سازندگی را اداره کند و رسماً اعلام میکرد که حوزة فرهنگ اولویت ایشان نیست و در ماجرای این اختلافات علاقهمند نبود که درگیر این مسایل برای دفاع از وزارت ارشاد شود.
آقای خاتمی در این میان اصرار بر استعفا گرفت. بارها این را اعلام میکرد. در بین این بیتفاوتی آقایهاشمی نسبت به سرنوشت وزیر ارشاد و اصرار مستمر آقای خاتمی به استعفا، افراد زیادی واسطه میشدند تا آقای خاتمی از اصرار بر استعفا دست بردارد. من در آن دوران معاون بینالملل وزارت ارشاد بودم. همة معاونین آقای خاتمی هم اصرار داشتند که نظرات آقای خاتمی مقبول افتد و ادامة کار با پذیرش شرایط آقای خاتمی ادامه پیدا کند. عملاً این کار به خاطر اینکه طرف دیگر نظر منصوبین رهبری انقلاب بود، به راحتی عملی نبود. نهایتاً معاونان وزارت ارشاد تصمیم گرفتند که مستقیماً از آقایهاشمی رفسنجانی کمک بگیرند تا استعفای آقای خاتمی را نپذیرد. به همین دلیل تقاضای وقت از آقایهاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور وقت کردیم.
چند روزی گذشت تا اینکه یک روز از دفتر آقایهاشمی تماس گرفتند و برای من وقت گذاشتند که همان روز به دیدار آیتالله بروم. من آن روز با عجله به دیدار آقایهاشمی رفتم. مفصل مسایل آقای خاتمی و نظرات ایشان را توضیح دادم. آقایهاشمی بیشتر گوش میداد.
بعد از تبیین مفصل دیدگاه آقای خاتمی، آقایهاشمی درمورد اینکه آقای خاتمی باید بماند و مسایل فرهنگی هم با وزارت ایشان حل و فصل شود صحبت کردند. و البته اشاره داشتند که ایشان باید کوتاه بیاید و بیسروصدا کارش را انجام دهد.
من از ایشان خواستم که استعفای آقای خاتمی را نپذیرد. ایشان هم از من خواست که آقای خاتمی را راضی کنم که استعفایش را پس بگیرد و در وزارت ارشاد کارش را ادامه دهد. بعد از دیدار در حال خدا حافظی از اطرافیان، اصلاً متوجه لبخند ملیح آنان نشدم.
با عجله آمدم وزارت ارشاد و قراری با آقای خاتمی و دوستان معاون گذاشتم. خندة دوستان دیگر ملیح نبود. گفتند امروز حکم آقای علی لاریجانی را برای وزارت ارشاد زدهاند. سیاست است دیگر! تا مدتها آن روز در بین دوستان رسماً روز سر کاری و یا اسکولی من نام گرفت.»1
بر همین اساس، هاشمی رفسنجانی در عملکرد دوران وزارت محمد خاتمی در ارشاد، سهیم است. هاشمی به واسطة تفکراتی که به گفته محمد خاتمی، خیلی جلوتر از او و مردان لیبرالی بوده، هیچگونه صحبتی و نقدی نسبت به افکار غربزده و مغایر با دین و خط امامِ وزیر خود نکرد!هاشمی به عنوان رئیسدولت بایستی پاسخگوی تهاجمات علیه اصول اسلام ناب توسط این گروه و وزیر خود میبود!
نولیبرالیستهای کیان در اواخر دهة 60 و اوایل دهة 70، عملاً وزارت ارشاد خاتمی را اداره میکردند و همه نوع حمایت از طریق خاتمی و رئیسدولت سازندگی، دریافت میکردند. آنان پیش از انتشار کیان، سه نشریه به نامهای «نامة فرهنگ»، «کلک» و «گردون» را منتشر کردند.
محمدعلی ابطحی، معاون بینالملل خاتمی، نشریة «نامة فرهنگ» را به عنوان نشریة رسمی وزارت ارشاد، در حوزة اندیشه و تمدن اسلام منتشر میکرد. مقالات این نشریه بیشتر بازتاب مقالات کلامی فلاسفه و دانشمدان غربی و ترجمه آنها بود. کسانی مثل محمد مجتهد شبستری به عنوان یک متفکر به اصطلاح روحانی که قائل به تفکیک دین از حکومت و حکومت از دین بود، در این نشریه دعوت به کار و نوشتن شد! نشریة «کلک» به مدیرمسئولی کسری حاج سیدجوادی در حوزة کلام منتشر میشد و مباحث کیان را با شیب ملایمتری بازتاب میداد.
عباس معروفی، یکی از مدیران میانی وزارت ارشاد خاتمی، نشریة «گردون» را منتشر میساخت. او ارتباط تنگاتنگی با کیان داشت. یکی از نمونهها و مصادیق فعالیتهای سکولار این نشریه، شمارههای 47-46 آن است که از سانسور تصاویر مستهجن زنان در ایران انتقاد کرده بود. این نشریه به واسطة هتک حرمت حجاب و زنان محجّبة ایرانی، توقیف و معروفی بازداشت میشود!! گردون مأموریت داشت مبانی دینی که در کیان رد میشود را در قالب اجتماعی به سخره بگیرد!
پانوشتها:
1- روایت ابطحی از استعفای سید محمد خاتمی از وزارت ارشاد، سایت پایگاه خبری خبرنما، 28/6/1393.