یک سری هم بیا به هیئت ما(چشم به راه سپیده)
هیئت ما
همه محوند، محو عزت ما
از گِلِ اولیاست طینت ما
کنج عُزلَت برای ما گنج است
وه چه سرمایهای ست عُزلَت ما
نگران نیستیم از مردن
مرگ ما هست استراحت ما
ثروت ما محبت زهراست
نرسد ثروتی به ثروت ما
نامههامان نخوانده امضا شد
باز راضی نشد به خجلت ما
گریه کردیم راهمان دادند
بی نتیجه نماند زحمت ما
هر کسی پنج روز نوبت اوست
با بزرگان گذشت نوبت ما
فرصت گریه را به ما دادند
بهترین فرصت است فرصت ما
همه جا رفت و از تو صحبت کرد
هر که بنشست پای صحبت ما
تا که در خدمت شما هستیم
دیگران میکنند خدمت ما
خواستند از دیار تو برویم
نه، اجازه نداد غیرت ما
ما اویسیم و آمدیم، ولی
دیدن تو نبود قسمت ما
آس و پاست شدیم و با این حال
درهمی کم نشد ز قیمت ما
شبی از خاک ما گذر کردی
مرده را زنده کرد تربت ما
حاجت دل شکستهها گریه است
جان زینب برس به حاجت ما
روضه داریم روضه زینب
یک سری هم بیا به هیئت ما
کربلا، شام، هر کجا رفتی
یک سلامی بده به نیت ما
ما که از هجر، بال بال زدیم
و نیامد کسی عیادت ما
علیاکبر لطیفیان
ما فراموش کردهایم
ما فراموش کردهایم آقا
کار دنیا بدون تو لنگ است
بیحضور تو تا صف محشر
جلوی پای این جهان سنگ است
ما فراموش کردهایم آقا
با تو دنیا بهار میگردد
با تو بر روی موج خوشبختی
همه دنیا سوار میگردد
ما فراموش کردهایم آقا
که تویی رهنمای این مردم
بی تو در فتنههای رنگارنگ
میشود اعتقاد و ایمان، گم
ما فراموش کردهایم آقا
کعبه یعنی امام یعنی تو
آیه آیه تمام قرآن را
شرح و تفسیر و روح و معنی تو
ما فراموش کردهایم آقا
دردها از تو نسخه میگیرد
بیتوای صاحب زمانه ما
روح و جان زمانه میمیرد
ما فراموش کردهایم آقا
با تو پا تا به سر همه دردیم
بی تو در کوچههای گمراهی
با تو ختم بخیر میگردیم
ما فراموش کردهایم آقا
تو بهار علی و زهرایی
رگ رگت خون مرتضا دارد
تو سحرگاه شام دلهایی
ما فراموش کردهایم آقا
کن حلال این همه فراموشی
آخرین ماه فاطمه برگرد
کن پر از نور، قلب خاموشی
ما فراموش کردهایم اما
تو فراموشمان نخواهی کرد
میکشد انتظارت این عالم
ای سفر کرده از سفر برگرد
شعرِ بیروضه شعرِ بینمک است
یا اباصالح ای بهار حسین
میرسد آن زمان که میخوانی
روضهای بر سر مزار حسین
بیگمان در کنار شش گوشه
از تن و آفتاب میخوانی
با دو چشم ترت برای همه
روضههای رباب میخوانی
پرده خیمه را کناری زد
دید قرص قمر به دست حسین
ناگهان دید دست و پا میزد
روی دست حسین هست حسین
کاش دیگر نبیند این مادر
روی غرق به خون اصغر را
یا نبیند به روی سرنیزه
غنچه ناشکفته پرپر را
ناصر شهریاری
اربعین تا کربلا
چشمِ ما عمریست ای آقا بر این در مانده است
مثل رؤیا فکرِ دیدار تو در سر مانده است
نیست جز یاریِ تو، منظورِ ما از دیدنت
آرزوی یاریاَت بر قلب نوکر مانده است
با تحیُّر گاهگاهی چهرهها را بنگرم
چشمها خیره به هر روی منور مانده است
در پیِ رخسار تو، سرها پریشان خاطرند
از جدائیهای تو، دلها مکدّر مانده است
کاش روزی شیعه دلخواهتان باشیم ما
رتبه ایمانمان از درکِ تو درمانده است
کسبِ ما در نزد تو چون پینهدوزی هم نشد
وعده دیدار ما تا کِی مقدر مانده است
این چه سودائی است با خود کردهام در عاشقی
از تو گویم لیک، فکرم جای دیگر مانده است
عدهای رفتند تا مقتل ز هیئتهای تو
چشم ما مبهوت بر محراب و منبر مانده است
هان! شهیدان، راهِ صد ساله به یک شب رفتهاند
دل هنور از راهِ خوبان صد برابر مانده است
کربلا راهِ مرا نزدیک کرده با شما
از میانبُر آمدم، یک دَم به لشگر مانده است
وعده ما شد ستونِ آخرِ راهِ نجف
اربعین تا کربلا یک دیدهتر مانده است
محمود ژولیده
روضه گودال !
محرمیکه نباشی در آن محرم نیست
بدون تو ضربان زمین منظم نیست
چقدر ساده گرفتیم بیتو بودن را
هزار سال بدون تو زندگی...کم نیست
خودت بخواه که دست از گناه بردارم
که عهدهای منِ روسیاه محکم نیست
هزار بار خودت را به ما نشان دادی
ولی چه فایده...چشمان ما که مَحرَم نیست
خودم به چشم خودم دیدهام که در روضه
حلاوتیست که در هیچ جای عالم نیست
حوائجم همه در بین روضه یادم رفت
غمت چه کرده... غم روزگار یادم نیست
بیا و روضه گودال را بخوان آقا
محرمیکه نباشی در آن محرم نیست
احسان نرگسی