نگاهی به فیلم سینمایی «نرگس مست»
غفلت مسئولین یا تغافل؟ مسئله این است!
فراگیری ویروس منحوس کرونا و رعایت دستورالعملهای بهداشتی موجب انتقال اکران فیلمهای سینمایی از سالنهای سینما به اکران آن لاین خانگی شده است و در این فرایند اکران، 26 تیر ماه آغاز عرضه و پخش اینترنتی فیلم سینمایی «نرگس مست» محصول سال 1395 به کارگردانی سید جلالالدین دری و تهیهکنندگی عبدالله اسفندیاری بود که در ادامه به آن میپردازیم. این تحلیل قصد ندارد از لحاظ فنی و هنری به این اثر بنگردکه قطعاً انتقادهای بسیاری از قبیل فیلمنامه، نحوه بازسازی صحنههای تاریخی تا حس و حال برخی از بازیگران در لب زدنهای جایگزینترانهخوانی بر آن وارد است و نقدهایی توسط صاحب نظران بر این فیلم نوشته شده و خواهد شد، بلکه هدف آن پرداختن به غفلت یا تغافل مسئولین ذی ربط در صدور مجوزهای اینگونه فیلمهای ساختارشکن است. فیلمیکه به تکریم و تقدیر اولین خواننده زن ایران «قمرالملوک وزیری» پرداخته و حتی در ابتدای آن، این اثر به وی تقدیم شده و در اواخر فیلم با یادبود بر سرمزارش داستان به نقطه نهایی میرسد.
داستان این فیلم پیرامون حال و هوای اواخر عمر یک سازنده تار به نام «موسیو خاچیک» با بازی «سعید پورصمیمی» است که دچار اوهام شده و در مقاطع زمانی مختلف افراد شهیر موسیقی، آواز و تصنیف سرایان را در توهمات خود میبیند و به نحوی با ایشان زندگی کرده و میزبان حضورشان در منزل قدیمیو فرسوده خود است. اولین فلش بک اصلی تاریخی در ذهن موسیو خاچیک با درگیری مأمورین دولتی (احتمالاً تعزیرات یا بازرسی اتحادیه نانوایان) با شاطر نانوایی محل که از دوستان موسیو بوده و اهل شعر و شاعری است آغاز میگردد و این صحنه مجادله و دستگیری به عمق تاریخ بازگشته و شاطر موصوف با نقشآفرینی هومن برق نورد به محمد فرخی یزدی شاعر سیاسی و معترض به خفقان در دوره پهلوی تبدیل میگردد و ادامه کش و قوس شاطر با مأمورین دولتی در هویت فرخی یزدی و درگیری با نیروهای شهربانی و به ظاهر پلیس سیاسی به تصویر کشیده میشود. در ادامه داستان «میترا حجار» که نوازنده ساز سنتی و عضو گروه موسیقی است و به واسطه تمرین گروهی به منزل موسیوتردد دارد، در توهمات موسیو به «افتخارالسلطنه» دختری با پوشش قدیمی و قجری که از قضا موسیو دلبسته او نیز میباشد تبدیل میگردد. «فخرالسلطنه» در مواجهه با «فرخی یزدی» مباحثه سیاسی مینماید. فرخی یزدی از استبداد میگوید و از خفقان شدید حاکم بر فضای کشور و زندانی شدن روشنفکران، متفکران و اهل قلم گله دارد و در مقابل او افتخارالسلطنه میگوید: بهجای این مشکلات، امنیت داریم، راحتتردد میکنیم، امکان کسب و کار داریم و...، این مناظره به نوعی تداعیگر مناظره نیابتی میان تفکرات انقلابی و پایبندی به آرمانها و ارزشها و از سوی دیگر حامیان سازش و کنار آمدن با کدخدا است، گفتمان سیاسی بسیار آشنا در مجادلات سیاسی فعلی کشور. البته تا انتهای فیلم خبری از شاطر نبوده و صرفاً فرخی یزدی که شکنجه شده و از دست مأمورین حکومت به منزل موسیو پناه آورده است نمایش داده میشود ولی در انتهای فیلم، ناگهان آگهی ترحیم شاطر بر روی دیوار خیابان به تصویر کشیده شده و خبر از مرگ وی میدهد. کنایهزنیهای متداول بر لغو کنسرتهای موسیقی نیز دستمایه دیگر این فیلم است، درصورتی که آنها یک گروه موسیقی سنتی بوده و این سبک موسیقی علاوهبر حامیان زیاد در جامعه از کمترین انتقاد و حساسیت در اجراء نیز برخوردار است. ظاهراً عوامل تولید از عالم دیوانگی موسیو استفاده نموده و هرآنچه دل تنگشان خواسته به تصویر کشیدهاند. در انتهای فیلم شاهد بیماری رضا خواننده گروه موسیقی سنتی با بازی مهدی پاکدل هستیم و به جهت جبران خلأ حضور خواننده، اعضاء گروه تصمیم میگیرند که نگار عابدی در نقش «شیوا» مسئولیت خوانندگی را بر عهده گیرد، زیرا صدایش از بقیه بهتر است و او نیز خاضعانه میگوید چند سال است نخوانده برای همین صدای گذشته را ندارد ولی این مسئولیت را میپذیرد و شاهد تمرین گروه با خوانندگی شیوا هستیم، البته برای توجیه احتمالی خوانندگی یک خانم، اعضاء گروه نیز با وی هم نوایی میکنند البته صدای خواننده زن به راحتی و واضح متفاوت از صدای گروه قابل تمیز است. با صدای شیوا، موسیو از کارگاه خود که اتاقی همجوار اتاق تمرین است بیرون آمده و در چارچوب در اتاق تمرین ایستاده و محو اجرای شیوا میگردد و در یک سفر به اوهام چهره قمرالملوک وزیری را در چهره شیوا میبیند و شیدا و سرگشته حالش دگرگون شده و بیحال میگردد. در ادامه شاهد صحبت موسیو بیمار و خوابیده بر تخت با افتخارالسلطنه هستیم که موسیو از مهمان ویژه آن شب یعنی قمرالملوک صحبت به میان میآورد و سپس قمرالملوک در اتاق موسیو حاضر میگردد، که وی با حال خوب و ظاهری آراسته از مهمان پذیرایی نموده و درخواست خواندن آهنگهای قدیمیمینماید ولی قمرالملوک از این کار سر باز میزند. درنمایی دیگر و در فضای حقیقی شیوا و تعداد دیگری از اعضاء گروه به مناسبت سالگرد فوت قمر بر سر مزارش حاضر میشوند. در نهایت میترا حجار بر بالین موسیوی بیمار و سرگشته پزشک آورده و با پیکر بیجانش که در غم نخواندن قمر جان باخته است روبهرو میگردد.
اگر از مناظره نیابتی میان ایستادگی و تفکرات انقلابی و سازش و آزادیهای مطلوب غربی بگذریم، آیا ازترویج خوانندگی زن در یک فیلم با مجوز از مبادی ذیربط نیز میتوان گذشت؟ بیتردید خوانندگی بانوان در جمهوری اسلامی ایران برمبناء شرع و قانون ممنوع است، لذا تقدیر و یادبود از اولین خواننده زن ایرانی و به تصویر کشیدن خوانندگی زن چه مفهومیرا به جز قبح شکنی به دنبال دارد، فیلمهایی از این دست مانند مطرب و نرگس مست به دنبال چه هدف و آرمانی هستند، بر فرض اگر صرفاً این موضوع را یک سناریو هنری از جانب تولیدکننده تلقینماییم، نقش نهادهای نظارتی چیست؟ مگر نباید یک فیلمنامه قبل از دریافت مجوز تولید مورد بررسی قرار گیرد، مگر یک فیلم قبل از اکران نباید پروانه نمایش اخذ نماید که قطعا تمام این تشریفات اداری صورت گرفته است، پس یک سؤال مطرح است آیا مفاد و شاخصههای نظارتی تغییر کرده است؟! قطعاً نظارت بر محصولات سمعی و بصری و سینمایی نظارت بر خوراک روحی و معنوی جامعه است و تقلیل آن به سطح ممیزی بر آرایش و پوشش بازیگران که آن هم صورت نمیگیرد، خیانت بر این مهم است.
امیر قریب