kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۶۷۰۷
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۹:۴۲
نگاهی عمیق‌تر به معضلی جدید در آموزش عالی کشور- بخش نخست

صندلی‌های خالی دانشگاه‌ها و دانشجویان پشـت کنکوری!


گروه گزارش
پردامنه‌ترین بحث حوزه آموزش عالی طی ماه‌های گذشته را می‌توان کنکاش رسانه‌ها، مسئولین و داوطلبان، پیرامون برگزاری یا عدم برگزاری کنکور همزمان با شرایط کرونایی کشور دانست.
در این میان اگرچه کنکور سراسری محل جدل بیشتری شد، لیکن بحث کنکورهای ارشد و دکتری نیز در جای خود اخبار حوزه آموزش عالی را تحت تأثیر خود قرار دادند.
در کنار این اخبار مقطعی و مهم اما بررسی مسائل کلان، درازمدت و راهبردی آموزش عالی کشور را هم نباید و نمی‌توان از نظر دور داشت؛ مسائلی که دامنه زمانی شمول آنها، دیگر ماه و سال نیست، که دهه‌ها تاریخ آموزش در کشور را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. مسائلی از قبیل مدرک محوری، بی‌مهارتی و بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، طرح هنوز معطل مانده و قدیمی ‌آمایش آموزش عالی، آیین‌نامه جذب و ارتقای اعضای هیئت علمی، نیازمحور شدن آموزش عالی و نهایتا مسئله جدیدی به نام صندلی‌های خالی دانشگاه‌ها!
تأکید بر جدید بودن مسئله «صندلی‌های خالی در دانشگاه‌ها» البته در قیاس با دیگر مسائل بنیادی و مهم این حوزه است، وگرنه زنگ خطر صندلی‌های خالی دانشگاه‌ها شاید قریب به یک دهه پیش از این، نواخته شده باشد.
 به‌عنوان مثال، مهرماه 1390 محمود ملاباشی، معاون دانشجویی وقت وزیر علوم در جریان سفری به استان همدان از افزایش تعداد صندلی‌های خالی دانشگاه‌های کشور به عدد 300 هزار سخن گفته است.
مرور زمان و تغییر بافت جمعیتی کشور اما ظاهرا چهره جدیدی به این مسئله ملی داده، آن را تدریجا در صورت یک معضل به نمایش گذاشته است.
 چند مثال دیگر در همین زمینه: علی آهون‌منش رئیس اتحادیه موسسات و دانشگاه‌های غیرانتفاعی کشور آبان ماه سال 95 در همین زمینه به رسانه‌ها می‌گوید:«به دلیل توزیع نامناسب دانشجو 80 درصد از صندلی‌های این دانشگاه خالی مانده است!» این معضل البته مختص غیردولتی‌ها نیست؛ محمدحسین امید رئیس دانشگاه جامع علمی‌کاربردی نیز شهریور ماه 98 با‌ اشاره به ظرفیت 420 هزار نفری این دانشگاه، از خالی ماندن
75 درصد ظرفیت صندلی‌های آن خبر داده است. این در حالی است که وی در همان گفت‌وگو تأکید دارد ثبت‌نام ‌داوطلبان در دانشگاه جامع علمی‌کاربردی نسبت به مهر ماه سال گذشته ۱۵ درصد هم افزایش داشته است!
کلاف سردرگم آمار صندلی‌های خالی!
مرور آمارهای ذکرشده توسط مسئولین مختلف این حوزه در رسانه‌ها اما بعضا بیش از آنکه روشنگر موضوع باشد، بر ابهامات مربوط به آن می‌افزاید.
به عنوان مثال، مهرماه 1393 محمدعلی نجفی سرپرست وقت وزارت علوم با‌ اشاره به‌وجود
250 هزار صندلی خالی دانشگاه‌ها پس از برگزاری آزمون سراسری می‌گوید: «160 هزار صندلی خالی به دانشگاه پیام‌نور و بقیه به سایر مراکز آموزش‌عالی غیردولتی و غیرانتفاعی اختصاص دارد.»
 این در حالی است که پیش از آن و در
مهر ماه 92 ابوالفضل حسنی، مدیرکل دفتر گسترش آموزش عالی وزارت علوم، به رسانه‌ها گفته است 89 درصد ظرفیت دانشگاه دولتی فرهنگیان، خالی مانده است! و این نسبت برای دانشگاه‌های آزاد و پیام نور نزدیک به 51 درصد است. مرداد ماه 97 نیز علی زرافشان معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش به رسانه‌ها می‌گوید: «در حال حاضر تعداد صندلی‌های خالی دانشگاه‌های دولتی در رشته‌های زیرگروه ریاضی نگران‌کننده است.»
 کلیت آمارهای اعلامی ‌از سوی مسئولان امر طی یک دهه اخیر اما روی هم رفته از افزایش تعداد و نسبت صندلی‌های خالی در دانشگاه‌های کشور خبر می‌دهند. به‌صورتی که می‌توان با بررسی آمار پذیرش کنکور در چند سال اخیر به این نتیجه رسید که سالانه ۵۰ درصد داوطلبان کنکور وارد دانشگاه‌ها می‌شوند و  حدود۵۰ درصد از ظرفیت دانشگاه‌ها هم خالی می‌ماند.
در گزارش پیش رو سعی خواهیم کرد حتی‌الامکان بر زوایای مختلف این مسئله نور تابانده، تصویری واقعی از علل و راهکارهای پیش روی این مسئله ملی ارائه کنیم.
فقدان آمار دقیق و تفکیکی از روند تغییر آمار صندلی‌های خالی دانشگاه‌های کشور در سال‌های مختلف اما همچنان به‌عنوان معضلی جدی در جهت تحلیل صحیح این موضوع، مطرح
است.
تغییر بافت جمعیتی یا سیاست‌های نادرست؟
معضل صندلی‌های خالی در دانشگاه‌ها را اما چگونه باید تحلیل و تفسیر کرد؟
دکتر محمد ‌مهدی‌‌نژاد ‌نوری معاون پژوهشی اسبق وزارت علوم در همین زمینه به گزارشگر کیهان می‌گوید:«ما تغییر‌ترکیب جمعیتی داشته‌ایم. زمانی تعداد دانش‌آموزان کشور بالای 17 میلیون نفر بود ولی در حال حاضر به 12 تا 13 میلیون نفر کاهش پیدا کرده است و این مسئله به خودی خود، بر ورودی دانشگاه‌ها تأثیرگذار است.»
 مهدی‌نژاد توسعه ظرفیت آموزش عالی را در مقاطعی صحیح دانسته، می‌گوید:«سابق بر این، تعداد زیادی از ایرانی‌ها برای تحصیل در سطوح کارشناسی به خارج از کشور می‌رفتند و در مقطعی که ما در وزارت علوم بودیم فقط 80 هزار نفر دانشجو در هند داشتیم که در سطوح کارشناسی در حال تحصیل بودند.»
 وی با بیان اینکه زمانی کنکور برای خانواده‌ها و داوطلبان تبدیل به کابوس شده بود، تأکید می‌کند: «ظرفیت اندکی که در کشور بود پاسخگوی نیاز نبود، بنابراین بسیار معقول و منطقی بود تا با تمهیداتی نسبت به افزایش ظرفیت‌های آموزش عالی کشور اقدام شود.»
مهدی‌نژاد البته تأکید دارد در مقاطع زمانی مختلف، تدبیرهای شایسته خود را می‌طلبد و کاری که در یک مقطع زمانی خوب است، دلیل ندارد که همیشه خوب باشد.
 وی با‌ اشاره به لزوم رصد تغییرات بافت جمعیتی کشور و تأثیر بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بر تقاضای ورود به دانشگاه توسط سیاستگذاران این عرصه، بخش مهمی ‌از سهم صندلی‌های خالی را مربوط به دانشگاه آزاد دانسته، می‌گوید:«بیشترین سهم این 1/2 میلیون صندلی خالی هم مربوط به دانشگاه آزاد است، چون در یک مقطعی 1/7 تا 1/8 دانشجو داشته که الان به 1/1 میلیون نفر رسیده است.»
 معاون پژوهشی اسبق وزارت علوم با‌ اشاره به اینکه بعضا در دانشگاه آزاد سر کلاسی که حداکثر باید 25 نفر دانشجو حاضر می‌شد، تا دو برابر یا بیشتر دانشجو پذیرش می‌شد، تأکید می‌کند که بخشی از ظرفیت صندلی‌های خالی دانشگاه‌ها، واقعی نیست و در واقع ظرفیت مازاد و غیراستاندارد بوده است!
صندلی‌های خالی را چگونه پر کنیم؟
 فارغ از دلایل ایجاد این حجم از ظرفیت خالی در آموزش عالی کشور اما مسئله مهم‌تر این است که اکنون با این ظرفیت خالی چه کنیم؟
پیش‌نیاز ارائه هرگونه طرحی در این زمینه اما تعریف درست مسئله و شرایط موجود خواهد بود. امری که در این زمینه باید به آن توجه جدی کرد اینکه نگاه کلی و ساده‌سازی واقعیت پیچیده صندلی‌های خالی راه به جایی نخواهد برد.
 به‌عنوان مثال در حالی که غالباً از ظرفیت خالی دانشگاه‌های غیرانتفاعی در سطح رسانه‌ها سخن به میان می‌آید، م.کاظمی ‌مدرس یکی از دانشگاه‌های غیرانتفاعی معروف مشهد در گفت‌وگو با گزارشگر روزنامه کیهان از تدریس در کلاس‌هایی می‌گوید که 70 دانشجو در آن حاضر هستند!
وی معتقد است:«نگاه کلی به مسئله صندلی‌های خالی، می‌تواند گمراه‌کننده باشد و برای ارائه تحلیلی صحیح در این زمینه باید به مسائلی چون مهاجرت فراگیر مردم به شهرهای بزرگ طی چند دهه اخیر، منطقه قرارگیری دانشگاه غیرانتفاعی در کلانشهرها و واقعیت‌های فرهنگی، اقتصادی و شاید سیاسی پیرامون هر واحد هم نظر داشت.»
دکتر مهدی‌نژاد اما راه‌حل را در تبدیل مأموریت دانشگاه‌ها از آموزش به پژوهش و کارآفرینی می‌بیند. وی در ادامه می‌گوید: «کار خیلی بهتر برای دانشگاه آزاد این است که ظرفیت‌های ایجادشده در این دانشگاه را به سمت تبدیل علم به ثروت سوق دهیم. یعنی به جای تمرکز بر افزایش تعداد دانشجو، بر ارتقاء کیفیت آموزشی، فعالیت اساتید، پژوهش و رفع نیازهای کشور تمرکز شود.» وی معتقد است برای تبدیل وضعیت فعلی به وضع مطلوب در سطح دانشگاه آزاد و دیگر بخش‌های آموزش عالی، نیازمند تحول همزمان در سطح ساختار، اساتید، رشته‌ها و نظام آموزشی دانشگاه‌ها هستیم.
 امری که لازمه آن همفکری و همکاری تمام اجزای سیاستگذار در حوزه آموزش عالی - از شورای عالی انقلاب فرهنگی به پایین- است.
 مهدی‌نژاد معتقد است:«ما در حال حاضر شاهد چنین رویکردی نیستیم و بیشتر به مرثیه‌خوانی برای وضع موجود مشغولیم. جذب دانشجوی خارجی و برنامه‌ریزی دانشگاه‌ها برای‌ اشتغال فارغ‌التحصیلان با کیفیت از طریق ایجاد پارک‌های علم و فناوری، پیشنهادهای دیگر مهدی‌نژاد برای مدیریت وضعیت موجود است.»
صندلی‌های خالی و تعارض با منافع ملی
دکتر ابوالفضل فراهانی مدیر توسعه دانشگاه پیام نور در دهه هفتاد و سرپرست اسبق دانشگاه پیام نور اما نظر متفاوتی درباره صندلی‌های خالی دانشگاه‌ها در زمان حاضر دارد.
دکتر فراهانی به گزارشگر روزنامه کیهان می‌گوید: «چیزی که ما امروز وارث آن هستیم حاصل تصمیم مدیران وقت آموزش عالی در جهت تامین منافع فردی برخی از مدیران و افراد مرتبط با شورای گسترش آموزش عالی بوده است.»
‌ اشاره فراهانی به نیمه دوم دهه 60 و خصوصاً دهه 70 و 80 است که به‌نظر او مطابق جو غالب بر جامعه و قشر جوان، تنها راه شغل خوب، آینده بهتر و کسب درآمد، ورود به دانشگاه و داشتن مدرک- بدون توجه به رشته تحصیلی و نیاز جامعه- معرفی شده است.
وی معتقد است:«بسیاری از کسانی که امروز مالک دانشگاه غیرانتفاعی هستند از جو حاکم بر آن مقطع در کنار محدودیت‌هایی مثل تامین خوابگاه، پشتیبانی‌های دانشجویی و مشکلات اعزام دانشجو در دوره پس از جنگ نهایت استفاده را کرده و بحث دانشگاه غیرانتفاعی را مطرح کرده‌اند. مدیرانی که با بهره‌مندی از مجموعه ‌این عوامل، عموما در همان مقطع، به نام خود یا نزدیکان‌شان دانشگاه غیرانتفاعی ثبت کرده‌اند.»
فراهانی با بیان اینکه عامل دیگر خلق صندلی‌های خالی در دانشگاه این است که در مقطع زمانی مورد‌ اشاره، مسئله آموزش را جدای از کار دانسته‌ایم، می‌گوید:«در میانه دهه شصت و هفتاد علنا گفته می‌شد دانشگاه اداره کاریابی نیست و صرفا وظیفه آموزش دارد. شعار موهومی ‌هم تحت عنوان «آموزش برای آموزش» مطرح بود و گفته می‌شد صرفا باید آمار فارغ‌التحصیلان دانشگاهی افزایش پیدا کند!»
 وی معتقد است:«نمی‌شود کسی درباره کلیت مجموعه آموزش عالی کشور تصمیم بگیرد و همزمان خودش هم مالک دانشگاه خصوصی باشد! نمی‌شود فردی صبح در جایگاه صدور مجوز و عصر در جایگاه متقاضی تاسیس دانشگاه باشد ولی امروز هم متأسفانه این وضعیت وجود دارد و طبعا خواه‌ناخواه بر تصمیم‌گیری‌ها تأثیر می‌گذارد.»