یک شهید، یک خاطره
بچههای حاجی
مریم عرفانیان
قبل از ازدواجمان سرپرستی سه بچه یتیم را قبول کرده بود. طوری که بچهها در مراسم عروسیمان شرکت کردند و حتی ابتدای زندگی مشترکمان هر جا میرفتیم همیشه با ما بودند. همه آنها را به نام بچههای حاجی میشناختند. محمدناصر برایشان خانهای اجاره کرده بود و مدام به آنها سر میزد تا از نظر مالی کم و کسری نداشته باشند.
با شروع جنگ، سرپرستی بچهها را به یکی از برادران سپاه سپرد و خودش راهی منطقه شد. اما بازهم از راه دور هوای بچهها را داشت و به کارهایشان رسیدگی میکرد. محمدناصر با تمام گرفتاری کاری، از طبقه محروم جامعه غافل نمیشد.
خاطرهای از شهید محمدناصر ناصری جازار
راوی: فاطمه هاشمی، همسر شهید