سینمای انتقادی علیه سیاهنمایی!
آرش فهیم
یک جلسه، باز هم اهمیت «سینمای انتقادیِ اجتماعی» و تفاوت و تعارض آن با «سیاهنمایی» را زنده کرد.
سعید جلیلی، از فعالان سیاسی انقلابی و عضو شورای عالی امنیت ملی در نشستی که اخیرا با گروهی از سینماگران داشته، گفته: «در جلسات دیگری کارگران هپکو، آذرآب و کشت و صنعت دشت مغان اینجا آمدند و مشکلات خود را مطرح کردند. طبیعتا جنس موضعگیری و اعتراض امثال بنده در این موارد، با جنس اعتراض اهالی هنر متفاوت است. شما میتوانید این مشکلات را با زبان هنر در قالب فیلم سینمایی و مستند، به تصویر بکشید و فضای رسانهای را به نفع مردم تغییر دهید. مشکلات اخیر درخصوصیسازی چند شرکتی که ذکر شد، یکی از مصادیق مناسب جهت ورود اهالی سینما به این مسائل است تا به اصلاح روند بپردازند.»
پس از انتشار این اظهارات، غلامرضا موسوی از تهیه کنندگان سینما، واکنشی کنایه آمیز نشان داد و نوشت: «آقای سعید جلیلی در دیدار با سینماگرانی فرمودهاند درباره مسایل کارگری فیلم بسازیم. رفیق! پاسخ اینکه فیلم سیاهنمایی است و بعد هم توقیف فیلم را شما میدهید؟ به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در اولین گام لطف بفرمایید فیلمهای اجتماعی توقیفی همکارانم را رد توقیف بفرمایید و ترتیبی اتخاذ کنید که مسئول پروانه نمایش وزارت ارشاد باشد ونه مراکز قدرت. قطعا فرمایش شما را اجرایی خواهیم کرد.»
تفاوت منظورصحبتهای جلیلی و محتوای واکنش این تهیهکننده، گویای یک مسئله نرمافزاری و شناختی است؛ تضاد میان سینمای انتقادی و سیاهنمایی! مشکل همین است که آقای موسوی تصور میکند به تصویر کشیدن مشکلات کارگری، همان است که سال هاست رفقایش در جریان سینمای شبه روشنفکری و فیلمهای جشنوارهای به مردم قالب کردهاند! متأسفانه سال هاست که در سینمای بدنه ایران، نوعی از فیلم با عناوین جعلی مختلفی چون «سینمای اجتماعی» و «سینمای اعتراض» و... رواج یافته است. فیلمهایی که اغلب، ارتباطی با زمان و زمانه و مردم این دیار ندارند؛ سیاهههایی منفصل از فرهنگ و برای فرنگ؛ جیغ سبز و نعره بنفش بچه پولدارهای شاسی بلند سوار و برج آج نشین که به هوای سواحل کن و مجسمه اسکار و پاساژهای برلین و قایقهای ونیز و... سرقتِ رنج میکنند و دزدی درد! کارگردانهایی که برای کارفرمایان جهان فیلم میسازند، نمیتوانند صدای کارگران بیکار شده از کار را به گوش کسی برسانند! فیلمسازی که اعتقادی به عدالت ندارد و هر روز در یک میتینگ، رنگ متفاوتی مییابد و برای نیرنگ سیاستمداران قدرت پرست رقص به پا میکند را چه به فیلم ساختن درباره کارگران هپکو! خیلی از فیلمسازهایی که با «سیاهنمایی» کاسبی میکنند، دستشان با سرمایهدارهایی که موجب بیکاری کارگران هفت تپه شده در یک کاسه است!
این درحالی است که سینمای انتقادی همان سینمای انقلابی است و علیه سیاهنمایی!
سینمای انتقادی، نقاط کور اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را برملا میکند تا جامعه به روشنی برسد، اما سیاهنمایی یعنی بستن روزنه نور و القای بنبست! بسیاری از فیلمسازهایی که اهل سیاهنمایی هستند، مردم را در سیاهی و یأس و نومیدی نگه میدارند تا امیدهای خودشان برای سفر به اروپا زنده بماند. این سینماگرها در آثارشان میگویند مردم ایران در بنبست گرفتار شدهاند، تا گره کار خودشان در سفارت جشنوارههای خرس نشان زودتر
باز شود!
سالهاست که جشنوارهای با عنوان «عمار» درحال برگزاری است. این جشنواره پر از فیلمهایی درباره رنج کارگرها و شلاق خوردن کامیون داران معترض و معلمهایی که حقوقشان در اختلاس به باد رفته و جانبازانی است که به خاطر اعتراض به بیعدالتی آسیب دیده اند! در این جشنواره، فیلمهایی از کورهپزخانههای اطراف تهران و کپرنشینان بلوچستان و پابرهنگان کرمان به نمایش در میآید؛ مناطقی که فیلمسازهای شبه روشنفکر و کارگزاران جشنوارههای کن و مراسم اسکار، جرأت رفتن به آن را ندارند. اما برخلاف نظر «دبیر شورای عالی تهیه کنندگان» این فیلمها هیچ گاه توقیف نشدهاند، چون سیاهنمایی نمیکنند و صدا و تصویر واقعی کارگرها و طبقات محروم را نمایش
میدهند.