kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۰۴۷۷
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۵۲
نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-23

تلاش برای تئوری‌‌سازی تسلیم در برابر غرب توسط اصلاحات



خاتمی در سخنرانی خود در کنفرانس اُسلو، نروژ در 25 اردیبهشت 1386 تحت عنوان «دین، دموکراسی و افراط‌گرایی» تلاش می‌کند دین را با دموکراسی با مفهوم غربی آن سازگار نشان دهد. وی با برشماری چهار شرط برای دموکراسی – حق حاکمیت انسان بر سرنوشت موقت خود، منشأ دولت باید آرای مردم باشد، قدرت توسط مردم کنترل و نظارت شود، مردم بتوانند بدون توسل به زور قدرت را جابه‌جا کنند – دموکراسی موجود در جهان (غرب) را یک شیوه جهان‌شمول می‌داند که به گفتمان غالب در شرق و غرب عالم درآمده است. سپس آن را کم‌هزینه‌ترین و پرفایده‌ترین شیوه اداره جوامع می‌داند. آن‌گاه در زمینه منشا دینی دموکراسی می‌گوید: «حال اگر دین منشا هویت جمعی قومی‌شود و آن دین ناظر به حیات اجتماعی بود و با شرایط پیش گفته سازگاری داشت، منافاتی میان دین‌داری و دموکراسی نیست!» وی آن‌گاه در مورد جایگاه جریان اصلاحات در این دموکراسی و ربط با دین می‌گوید: «آنچه طی این سالها به عنوان جریان اصلاحات مطرح شد و هنوز هم در متن جامعه پایگاه وسیعی دارد، مهم‌ترین جهت‌گیری و تلاشش تقویت جنبه‌های دموکراتیک قانون اساسی و پرکردن ظرفیت‌های معطل مانده آن و جلوگیری از کارگر افتادن گرایش‌هایی است که گرچه ممکن است حسن نیت داشته باشند، ولی به اهمیت جنبه دموکراتیک نظام کم توجه‌اند.»1
آنچه در این گفتار قابل توجه است اولا؛ واقعیت دموکراسی موجود در جهان و شیوه اعمال این دموکراسی را ندیدن و به چالش نکشیدن است. خاتمی گویا از نفوذ و تاثیرگذاری قطعی سرمایه‌داران بزرگ و سیاست‌سازان مسلط در کشورهای پیشرفته و مدعی دموکراسی آمریکا و اروپا، خبری ندارد. دموکراسی موجود در غرب که آن را برای همه کشورها نسخه می‌کنند، یک بازی عروسکی است که دستِ گرداننده، آن را به هرصورت می‌خواهد به حرکت درمی‌آورد. نمایشی است برای فریب کشورهای در حال توسعه و عقب‌مانده که با این‌ قافله دزد سرمایه‌دار، همراه شوند.2
اینکه امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی، نظام‌های باصطلاح دموکراسی را به علت عدم وجود حقیقت حضور مردم در ایجاد و ادارة دولت‌هایشان به چالش می‌کشیدند از همین جهت است.
ثانیا؛ این شرایط چهارگانه گفته شده هیچ کدام مؤیّد و مبیّن نقش دین و احکام دینی در اداره کشور نیست. این چهار شرط، اگر به همین شکل مطرح شده در آموزه‌های دینی باشد، تا صبغه نظام و جهت‌گیریهای آن دینی نباشد مردم‌سالاری دینی ایجاد نمی‌شود، اگر چه نام آن دینی باشد. سرنوشت کشورهای مدعی و مولّد دموکراسی از جمله آمریکا، این روزها غلط بودن شیوه و نحوه دموکراسی بدون حضور دین را به نمایش گذاشته است. مردم‌سالاری دینی با ریشه‌های دموکراسی غربی مطلقا ارتباطی ندارد و این طور نیست که دموکراسی از غرب گرفته شود و آن را با دین سنجاق کنیم تا یک مجموعه کامل به وجود ‌آید.3
ثالثا؛ اگر دین با شرایط دموکراسی موجود در غرب که خاتمی آن را بیان کرد سازگار نباشد، کدام یک از این دو درست است و باید بماند؟ دین یا دموکراسی؟ دموکراسی‌های موجود عالم چون بر مبنای تفکر مطلق مادّه‌گرایی و اومانیسم پدید آمده است، قطعا مورد نظر دین به‌ویژه اسلام نیست- اگر چه برخی لوازم موجود در آن مانند شیوه رای را بپسندد و تایید کند – و جوهره واقعی مردم‌سالاری در این نظامها وجود ندارد و لذا نباید تایید دین را از این دموکراسی‌ها سراغ گرفت والا آنها با مردم‌سالاری دینی منافات دارند. در این صورت باید خاتمی و همفکران او در دین اسلام و انقلاب اسلامی شک کنند. چیزی که در روشنفکرنمایان دیده شد و به همین جهت درصدد برآمدند تا از اسلام یک دین حداقلی ارائه کنند.
رابعا؛ جریان اصلاحات نه تنها به پُرکردن خلاءهای باصطلاح دموکراتیک قانون اساسی اقدام نکرد، بلکه با تفسیر نادرست از دموکراسی، آزادی، دین و سایر مفاهیم و اصول انقلاب، قانون اساسی را نقض نموده و درصدد نوعی براندازی نرم و خاموش برآمدند که به معنای تعطیلی قانون اساسی است. آیا لوایح دوقلوی خاتمی در راستای نقض قانون اساسی و سوءاستفاده از قدرت نبود؟! آیا توطئه تیرماه 1378 برای براندازی نظام طراحی نشده بود؟ آیا خاتمی و همفکرانش در فتنه سال 1388 به دنبال خلاءهای دموکراتیک قانون اساسی بودند که اعتراض به شمارش آراء را از طریق مطرح شده در قانون اساسی پیگیری نکردند و به هشدارها و راهنمایی‌های رهبری نیز توجه نکردند و مردم را به خیابانها کشاندند و امکان ‌آشوب و اغتشاش را فراهم کردند؟!
سخنرانی خاتمی زمانی که وزیر ارشاد بود در دانشگاه تهران در 9 اردیبهشت 1370 که صدای اعتراض شدید شهید اهل قلم «مرتضی آوینی» را به دنبال داشت- به طور آشکاری التقاطی و نشئت گرفته از غرب‌زدگی اوست. خاتمی بدون توجه به واقعیت‌های غرب می‌گوید: «انقلاب ما با آنچه در دنیا می‌گذرد در بنیاد فکری و اهداف در تضاد است. ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام فکری و سیاسی جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنیای امروز – غرب فکری – دارای‌اندیشه است، قرنهاست که شکل گرفته است. مبانی آن فرموله شده است. از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بیان شده است. تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعیت محک زده است و اصلاح کرده است و مکاتب و نحله‌های فکری مختلف سمبل آن است.»
وی با این تحلیل از دموکراسی غربی و نظام فکری و سیاسی آنان به موضوع آزادی در این کشورها هم اشاره کرده و می‌گوید: «مسئله مهم این است این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اوّلیه بشر سازگار است. خود به خود طبع اوّلیه مدافع و خواستار این نظام است مبانی نظام امروز آزادی است به خصوص با شکست تفکر سوسیالیستی این آزادی بیشتر مورد خواست است. آزادی از دیدگاه آنها یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان تمایل به‌آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است.»4
خاتمی سپس سه نکته را که به تعبیری ضعف انقلاب اسلامی می‌داند، مطرح می‌کند و طبیعی است که با وجود این نگاه، به این نتیجه برسد که بایستی در مقابل نظام جاافتاده و فرموله و تجربه و اصلاح شده غربی، کرنش کرد و تسلیم شد! سه نکته‌ای که مطرح می‌کند یکی دشوار بودن کسب تقوا در نظام اسلامی است که بایستی با ریاضت و جهاد به دست بیاید، در حالی که نظام غربی با هدف قرار‌دادن رفاه مادّی و رسیدن به آزادی، راحت و آسوده است. دومی، دور بودن اسلام در قرنهای گذشته از صحنه زندگی است که آن را دچار خلاء تئوریک کرده است و سوم فقه مصطلح حوزه‌ها متناسب با نیازها نیست و نمی‌تواند مشکلات جامعه را حل کند!5
پانوشت‌ها
1- وب سایت رسمی سید محمد خاتمی
2- رجوع شود به بیانات بسیار مهم و عبرت‌آموز امام خمینی در بازی احزاب در غرب و غلفت شرقیها از این بازی، صحیفه امام، ج5، صص 274 و 275 و 376
3- مراجعه کنید به پایگاه اطلاع‌رسانی رهبری، سخنان 23/2/1379 و 12/9/1379
4- خبرگزاری دانشجو، شناسه خبر 105423، سه‌شنبه 22فروردین
5- همان