جايگاه متّقيان در قيامت(خوان حکمت)
خداي سبحان فرمود: فَلا تَعجَلْ عَلَيهِم. اينها كه بيراهه ميروند، كفر مي ورزند؛ نگو چرا خدا زود نميگيرد، چون اگر خدا زود كسي را كيفر بكند كه مي شود نظامْ جبر! فرمود: اَمْهِلْهُمْ رُوَيداً (1)، يك مختصري اينها را مهلت بدهيد؛ 100 سال، 90 سال نسبت به ابد يك لحظه است، قابل اندازه گيري نيست! فرمود: اَمْهِلْهُمْ رُوَيداً؛ يك مختصري، چند روزي به اينها مهلت بدهيد تا اينكه لِيَهلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَه وَ يَحيَي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَه(2). فرمود: عجله نكن، فَلا تَعجَلْ عَلَيهِم اِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَداً (3). ما يك شماره اي داريم؛ هم شماره نفس، هم شماره روز. براي هر كسي يك اَجل مقدّري است.
محال بودن تقدّم و تأخّر زمان مرگ
اِذَا جآءَ اَجَلُهُمْ لا يَستَأخِرُونَ ساعَهً وَ لا يَستَقدِمُون(4). اِذَا جآءَ اَجَلُهُمْ لا يَستَأخِرُون معنا دارد، امّا لا يَستَقدِمُون يعني چه ؟ فرمود: وقتي مرگ ايشان رسيد، تقديم وتاخير ندارد. اين يعني چه ؟ تأخير ندارد، معنايش را ميفهميم؛ امّا تقديم ندارد يعني چه ؟ وقتي فرصت مرگ نرسيد، زمان مرگ نرسيد اينها نمي ميرند يعني چه ؟ مي خواهد بفرمايد همانطوري كه قبل از فرصت، كسي بخواهد بميرد، محال است؛ با رسيدن فرصت كسي يك لحظه بخواهد تأخير بيندازد، محال است؛ اين دوّمي هم مثل اوّلي است. اوّلي شما مي گوئيد معقول نيست، ميگوئيم حق با شماست، معقول نيست؛ دوّمي هم معقول نيست.
لا يَستأخِرُونَ ساعَهً وَ لا يَستَقدِمُون؛ لا يَستَقدِمُون يعني چه ؟ يعني اگر فرصت مرگ هنوز نرسيده باشد، هنوز شخص عمرش باقي باشد،مُردنش محال است! مي فرمايد: وقتي هم كه فرصت مرگ رسيد، يك لحظه بخواهد تأخير بيندازد محال است. چرا ؟ براي اينكه اگر چيزي نظام علّي و معلولي دارد، تا سبب نرسد، شيء مستحيل الوقوع است. وقتي سبب رسيد، شيء مستحيلُ التأخّر است. همانطوري كه تقديم، مستحيل است، تأخير هم مستحيل است.
فرمود: ما براي اينها شماره داريم. اين از بيانات نوراني حضرت امير (ع) است:نَفَسُ المَرءِ خُطاهُ اِلَي المُوت(5)؛ هر نفسي كه انسان مي كشد،يك گام به طرف مرگ بر ميدارد. اگر كسي راه ميرود، يك قدم آنجا گذاشت، يك قدم جلو؛ بين قدمين را مي گويند خُطوه و گام. فرمود: نَفَسُ المَرءِ خُطاهُ اِلَي المُوت. هر نفسي كه انسان بر ميآورد؛ يك گام به مرگ نزديكتر مي شود. فرمود: همه اين شماره ها براي ما مشخص است.
قُرطبي در جامع از بعضي ها نقل كردند كه انسان در شبانه روز مثلاً 24 هزار بار نفس ميكشد. حالا يا دقيق يا غير دقيق؛شمارههاي انفاس ما معلوم است، روزها و شبهايي هم كه نفس مي كشيم؛ عددش معلوم است. ذات أقدس إله به رسولش (ص) فرمود: اينها يك شمارهاي دارند؛اگر اين شماره تمام شد، پيش ما مي آيند! ما منتظريم اينها شماره هايشان تمام بشود، ما ديگر امتداد نمي دهيم. اين آقا بايد چند هزار نفس بكشد، بعد ديگر تمديد نمي كنيم. روزهاي عمرش مشخص است، نفسهايش هم مشخص است؛ چند روز عمر مي كند، چند ساعت عمر مي كند، چند تا نفس بايد بكشد؛ همه اينها شماره دارد و شماره هاي اينها هم مشخص است، بعد هم تمديد نمي كنيم: اِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدّاً.
چگونگي حشر متّقيان در قيامت
كِي اين عمل مي شود ؟ چه روزي ؟ كِي اين شماره تمام مي شود و شما تمديد نمي شويد ؟ روزي كه يك عدّه سواره مي آيند، يك عدّه پياده: يُومَ نَحشُرُ المُتَّقينَ اِلَي الرَّحمنِ وَفْداً (6). اينجا با متكلّم مع الغيربيان ميکند، خودش عهده دار شد؛ فرمود: ما اين كار را مي كنيم، متّقيان را ما محشور مي كنيم. «وَفد »به سواره ها مي گويند؛ نه تك سوار!درآيه 95 سوره مباركه مريم فرمود: وَ كُلُّهُمْ آتِيهِ يُومَ القِيامَهِ فَرداً، همه تك مي آيند. در قيامت زندگي جمعي است، نه اجتماعي!(يعني همه يک جا جمعند اما تعاملي با هم ندارند) برابر سوره مباركه واقعه: اِنَّ الاَوَّلِينَ وَ الآخِرينَ. لَمَجمُوعُونَ اِلَي مِيقاتِ يُومٍ مَعلُوم(7)؛ امّا وَ كُلُّهُمْ آتِيهِ يُومَ القِيامَهِ فَرداً، هيچ كس از ديگري خبر ندارد. همه در قيامت حاضرند، جمعند؛ امّا كسي مشكل ديگري را حل نمي كند! لِكُلِّ امْرِئٍ مِنهُمْ يُومَئِذٍ شَأنٌ يُغنيه(8)، هر كسي كار خودش را دارد.پس زندگي در صحنه قيامت به نحو جمع است، نه به نحو اجتماع! لذا فرمود: كُلُّهُمْ آتِيهِ يُومَ القِيامَهِ فَرداً. قبيله و عشيره و اينها درآن نيست.
همراهي فرشتگان با متّقيان در قيامت
امّا وقتي درباره متّقين سخن ميگويد، ميفرمايد: متّقين با موكب همايوني ميآيند، نه با هم! مثلاً مرحوم آقاي حائري يزدي با وَفد ميآيد؛ وَفد يعني هيأت، آن هم هيأت سواره. ميگويند: موكب همايوني آقاي حائري، مؤسس حوزه ميآيد؛ موكب همايوني آقاي بروجردي مي آيد؛ موكب همايوني امام ميآيد. يك نفر است، امّا موكب دارد. فرشتگاني از جلو، فرشتگاني از پشت سر؛ يك عدّه براي استقبال، يك عدّه براي بدرقه. هم شيعهها از حضرت امير نقل كردند، هم سنّيها. فخر رازي از حضرت امير نقل كرده كه ايشان از پيغمبر (ص) نقل كردهاند كه فرشتگاني با مركبهاي سفيد به استقبال متّقي، همين كه از قبر برخاست ميروند؛ يك عدّهاي هم بدرقه ميكنند. پس يك نفر با موكب همايوني ميآيد، نه اينكه متّقين را ما با هم به صورت يك موكب جمع ميكنيم! اين با آن آيهاي كه ميفرمايد: كُلُّهُمْ آتِيهِ يُومَ القِيامَهِ فَرداً هماهنگ نيست. هر كسي تنها ميآيد، منتها بَسي پياده ميآيند، بَسي سواره ميآيند، بَسي يك نفر دارند، بَسي بي استقبال و بي بدرقه ميآيند، بعضي با استقبال و با بدرقه ميآيند: يُومَ نَحشُرُ المُتَّقينَ اِلَي الرَّحمن وفدا. وَفد هم مفرد نيست، يعني به يك نفر نميگويند وَفد. به هيأت سواره ميگويند «وَفد »؛ نه به معني پياده است و نه به معني يك نفر.
پس همه اينها از نظر بشري يك نفر ميآيند، كُلُّهُمْ آتيهِ يُومَ القِيامَهِ فَرداً؛ يك. بعضيها براي هميشه يك نفرند، آدم هاي عادي. بعضيها هم با يك گروهي ميآيند كه اين گروه نميگذارند او تكان بخورد، او را هِي ميكنند. اين تعبير لطيف فخر رازي است، مشابه اين در فرمايشات مرحوم شيخ طوسي در تبيان هست؛ منتها از اين صريحتر فخر رازي دارد.خداي سبحان ميفرمايد: نَسُوقُ المُجرِمينَ اِلَي جَهَنَّمَ وِرداً (9) كه در همين آيه است؛ يك وقت است يك كسي از پشت سر ميآيد به عنوان بدرقه، اين مال انسان شريف است. يك وقت است يك كسي از پشت سر مي آيد به عنوان هِي كردن، اين مال حيوان است!! اگر امروز فرمود: اِنْ هُمْ إلا كَالاَنعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبيلاً (10)، فردا اين انعام را كه بدرقه نميكنند بلکه هِي ميكنند! اگرحيوان را بخواهند يك جائي ببرند، ديگر با بدرقه نميبرند! فرمود: نَسُوقُ المُجرِمينَ اِلَي جَهَنَّمَ وِرداً. يك عدّه فرشتگان عذاب ميفرستيم تا اينها را هِي بكنند.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس تفسير سوره مريم در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميه قم ـ 20/ 10/ 1388
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) طارق/ 17 (2) انفال/ 42 (3) مريم/ 84 (4) اعراف/ 34
(5) نهج البلاغه/ حكمت 74 ـ با اندكي تفاوت (6) مريم/ 85
(7) واقعه/ 49 و 50 (8) عبس/ 37 (9) مريم/ 86 (10) فرقان/ 44
خوان حکمت در ماه مبارک رمضان روزهاي زوج منتشر ميشود.