چشم به راه سپیده
تو را غایب نامیدهاند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.
«غیبت» به معنای «حاضر نبودن»، تهمت ناروایی است که به تو زدهاند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمیدانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را میخوانند، ظهورت را از خدا میطلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر میشوی، همه انگشت حیرت به دندان میگزند با تعجب میگویند که تو را پیش از این هم دیدهاند. و راست میگویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی، جمعه که از راه میرسد، صاحبدلان «دل» از دست میدهند و قرار ازکف مینهند و قافله دلهای بیقرار روی به قبله میکنند و آمدنت را به انتظار مینشینند...
و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینهای دیگر که با سالروز شهادت مولایمان حضرت امیرالمؤمنین همزمان است، با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه میکنیم.
آمدنی است
فروغبخش شب انتظار، آمدنی است
رفیق آمدنی، غمگسار، آمدنی است
به خاک کوچه دیدار، آب میپاشند
بخوان ترانه، بزن تار، یار آمدنی است
ببین چگونه قناری ز شوق میلرزد!
مترس از شب یلدا، بهار آمدنی است
صدای شیهه اسب ظهور میآید
خبر دهید به باران، بهار آمدنی است
بس است هرچه پلنگان به ماه خیره شدند
یگانه فاتح این کوهسار آمدنی است
مرتضی امیری اسفندقه
***
تاریخ آمدنت!
از مرز ابرهای بهاری عبور کرد
چشمی که رد پای شما را مرور کرد
تنها به شوق لمس شما ابر، بیامان
یک شهر را به وسعت باران نمور کرد
روزی هزار مرتبه تقویم، ناامید
تاریخ روز آمدنت را مرور کرد
تاثیر یک غروب غمانگیز جمعه بود
مضمون این غزل که به ذهنم خطور کرد
***
بیتو!
سر میشود زمانه ولی بیتو، غرق آه
جان مرا رسانده به لب، بغض گاهگاه
سر رفته انتظار کسی که به یاد تو
میدوخت چشم حسرت خود را به سوی ماه
یوسف رحیمی
***
سفره افطار شما
مهمان شدن به خوان شما مزه میدهد
افطار و لقمه نان شما مزه میدهد
در هر سحر دعای فرج بر لبم نشست
این العجل به جان شما مزه میدهد
قرآن پشت پرده بخوان سورهای که وحی
با لهجه و بیان شما مزه میدهد
هر چند خواب روزه مومن عبادت است
رویا پر از نشان شما مزه میدهد
بر سفره سحر که نبودم نماز صبح
بیدار کن تکان شما مزه میدهد
تعجیل کن بیا که شب قدر میرسد
احیاء چه با دهان شما مزه میدهد
ای کاش تو اقامه کنی این نماز عید
قد قامت و اذان شما مزه میدهد
حسین ایمانی
و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینهای دیگر که با سالروز شهادت مولایمان حضرت امیرالمؤمنین همزمان است، با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه میکنیم.
آمدنی است
فروغبخش شب انتظار، آمدنی است
رفیق آمدنی، غمگسار، آمدنی است
به خاک کوچه دیدار، آب میپاشند
بخوان ترانه، بزن تار، یار آمدنی است
ببین چگونه قناری ز شوق میلرزد!
مترس از شب یلدا، بهار آمدنی است
صدای شیهه اسب ظهور میآید
خبر دهید به باران، بهار آمدنی است
بس است هرچه پلنگان به ماه خیره شدند
یگانه فاتح این کوهسار آمدنی است
مرتضی امیری اسفندقه
***
تاریخ آمدنت!
از مرز ابرهای بهاری عبور کرد
چشمی که رد پای شما را مرور کرد
تنها به شوق لمس شما ابر، بیامان
یک شهر را به وسعت باران نمور کرد
روزی هزار مرتبه تقویم، ناامید
تاریخ روز آمدنت را مرور کرد
تاثیر یک غروب غمانگیز جمعه بود
مضمون این غزل که به ذهنم خطور کرد
***
بیتو!
سر میشود زمانه ولی بیتو، غرق آه
جان مرا رسانده به لب، بغض گاهگاه
سر رفته انتظار کسی که به یاد تو
میدوخت چشم حسرت خود را به سوی ماه
یوسف رحیمی
***
سفره افطار شما
مهمان شدن به خوان شما مزه میدهد
افطار و لقمه نان شما مزه میدهد
در هر سحر دعای فرج بر لبم نشست
این العجل به جان شما مزه میدهد
قرآن پشت پرده بخوان سورهای که وحی
با لهجه و بیان شما مزه میدهد
هر چند خواب روزه مومن عبادت است
رویا پر از نشان شما مزه میدهد
بر سفره سحر که نبودم نماز صبح
بیدار کن تکان شما مزه میدهد
تعجیل کن بیا که شب قدر میرسد
احیاء چه با دهان شما مزه میدهد
ای کاش تو اقامه کنی این نماز عید
قد قامت و اذان شما مزه میدهد
حسین ایمانی