نقش انحرافات جنسی در فروپاشی خـانواده
مرتضی احمدینسب
امروز در جهان پدیده فروپاشی خانواده بهعنوان مهمترین بحران اجتماعی مطرح است. سبب اصلی این امر را به خیانت همسران نسبت میدهند. گویا بیش از ۹۰ در صد طلاقها به سبب همین امر اتفاق میافتد و اسباب دیگر چون مسائل مادی کمتر در این امر نقش دارد.
نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآنی بر آن است تا به نقش اسراف جنسی بهعنوان یکی از اسباب خیانت جنسی در همسران و فروپاشی خانوادهها و بروز پدیده نابهنجار و زشت طلاق بپردازد.
***
بیخانوادگی، عامل اصلی بحران اجتماعی
جامعه از افراد تشکیل میشود. هر فرد از افراد جامعه میبایست بر اساس هنجارهایی پرورش یابد که زمینه همسویی و هم گرایی اجتماعی را فراهم آورد و افراد بهعنوان قطعات پازل در کنار هم با نقشهای متنوع قرار گیرند تا در نهایت جامعه متحد و منسجم شکل گیرد.
در این میان نقش خانواده در کنار مدرسه و مانند آن، بهعنوان مهمترین مرکز پرورشی بسیار مهم و حساس و اساسی است؛ زیرا خانواده نقش مهم را در آموزش و پرورش کودکان ایفا میکند؛ چرا که جنبههای عاطفی و احساسی شخص در خانه و خانواده شکل گرفته و پرورش مییابد و همین بعد احساسی و عاطفی است که همانند ملات عمل میکند و قطعات جورچین متنوع و متعدد جامعه را به هم پیوند میزند؛ کاری که از دیگر مراکز آموزشی و پرورشی چون مدرسه بر نمیآید، زیرا در اینگونه مراکز تنها همکاری، همیاری، قانونپذیری، جامعهپذیری و مانند آن به کودک آموخته میشود و تنها خانه و خانواده است که جنبه عاطفی را پرورش میدهد و شخص را برای ارتباط روحی، روانی، عاطفی و احساسی آماده میکند تا برخاسته از این روحیه، رفتارهای ایثارگرانه و احسانی داشته باشد و بیچشمداشتی از حق خود بگذرد و به دیگری کمک و احسان و انفاق مادی و معنوی داشته باشد.
پس اگر خانوادهای وجود نداشته باشد یا خانواده سست بنیاد باشد، پرورش افراد و شخصیتسازی آنها مختل شده و یا بهدرستی انجام نخواهد شد؛ چرا که فقدان خانواده به معنای فقدان احساسات و عواطف مبتنی بر مودت و رحمت خواهد بود و اگر هم احساسات و عواطفی به حکم فطرت در ذات هر فردی باشد، بهدلیل عدم پرورش، یا بهطور کامل دفن میشود یا با نوری اندک تنها فضای محدود را روشن میکند و جنبه انسانی شخص چنان قوی نیست که همه یا بخش بسیاری از افراد را دربر گیرد.
همچنین خانوادههای سست بنیاد که اختلاف و تضاد در آن موج میزند و خبری از ایثار و احسان و عواطف همسری در آنها نیست، کودکانی ناقص و بیمار و رنجور روانی به جامعه تحویل میدهند که یا احساسی متضاد نسبت به دیگری دارند و در تقابل با دیگران قرار میگیرند یا اینکه خود نیازمند بازسازی و اصلاح شخصیت هستند و از ارتباط سالم و صحیح اجتماعی با دیگران رنج میبرند و نمیتوانند در ایجاد ارتباط یا تقویت آن موثر و مفید باشند.
مجموعهای از افراد جامعه که اینگونه رشد کرده و پرورش یافته اند، نمیتوانند جامعه سالم و سازندهای را تشکیل دهند؛ چرا که یا فاقد احساسات و عواطف طبیعی و سالم و سازنده بوده و یا با عواطف و احساسات سست و مخدوش در جامعه زندگی میکنند. چنین جوامعی هماره با انواع بحرانها مواجه هستند و اگر گوشهای به کمک قانون و فشارهای بیرونی جامعه اصلاح و تصحیح شود، ولی از جایی دیگر این بیماری بروز و ظهور میکند و روابط سالم اجتماعی را با خطر
مواجه میکند.
پاسخ علمی و برهانی قرآن به علل و عوامل بحرانها
اکنون که نقش اصلی و اساسی خانواده در ایجاد جامعه سالم دانسته شد، بهطور طبیعی، بیخانوادگی و یا خانوادههای سست بنیاد متهم اصلی بحرانهای اجتماعی معرفی میشود. اما پرسش این است که چرا جامعهای دچار بحران بیخانوادگی یا خانوادههای بیپایه و استوار میشود؟
برای پاسخگویی به این پرسش میتوان به منابع متعدد و متنوعی مراجعه کرد؛ چرا که امروزه رشتههای گوناگونی برای شناخت و تحلیل و نیز توصیه در حوزه خانه و خانواده و جامعه شکل گرفته است. علوم انسانی چون جامعهشناسی، مردمشناسی، روانشناسی اجتماعی و مانند آن تلاش میکند تا درک و تفسیر عملی از پدیدههای گوناگون مربوط یا مرتبط با انسان و رفتارهای فردی و اجتماعی آن داشته باشد و به میزان دایره دانشها و ابزارهای شناختی، ضمن ارائه توصیف از وضعیت موجود، تحلیل و تبیین علمی از آن، توصیهها و راهکارهایی را نیز ارائه دهد تا اگر نتوانست راهکار درمانی و قطعی تقدیم کند دستکم بحرانهای اجتماعی از طریق آنها مدیریت و مهار شود.
اما یکی از روشهای علمیاز نظر ما مسلمانان، مراجعه به آموزههای وحیانی اسلام است؛ زیرا بر این باوریم که اسلام تنها راهحل آسان، کامل، سالم و مفید است؛ و این آموزهها که از سوی خداوند فرو فرستاده شده، در چارچوب فطرت و هماهنگ با عقل است.(روم، آیه ۳۰) این آموزهها از سوی خداوندی است که آفریننده انسان است و به همه خصوصیات و صفات انسانی آگاهی کامل دارد و میتواند راهکارهایی را بیان کند که مطابق طبیعت، فطرت و عقل بشر است و او را در مسیر سالم و سلامت به آسانی به مقصد و مقصود برساند.
مجموعه آنچه بهعنوان دین از آن یاد میشود، شامل آموزههای معرفتی و شناختی است که از سویی ما را با جهان و جان و جامعه آشنا میکند و حقایق هستی را از زاویه بیرون و درون به شکل کلی و جامع در اختیار ما میگذارد و از سویی دیگر، مسیر درست کمالی و رشدی را در قالب احکام و قوانین شرعی به آدمی نشان میدهد تا بتواند بر اساس تعلیمات الهی به تزکیه و تربیت بپردازد و جامعهای سالم و سعادتمند در دنیا و آخرت داشته باشد.
از نظر مسلمانان، آموزههای قطعی اسلام همانند هر قضیه علمیو قطعی تجربی و عقلی میتواند، در کبرای قیاس و برهان قرار گیرد و ما را به حکم قطعی برساند. پس اگر خداوند در آیهای از سنتی چون بلا به سبب گناه خبر میدهد، میتوان گفت که مثلا زلزلهای در فلان جا رخ داد، هر زلزله میتواند به سبب گناه رخ دهد، پس این زلزله به سبب گناه میتواند رخ داده باشد. این شکل منطقی همانند دانشی است که دانشمندان به تجربه کسب کرده و گفتهاند: هر زلزله میتواند به سبب حرکت گسلها رخ دهد، در فلانجا زلزلهای رخ داده است، پس این زلزله میتواند به سبب حرکت گسلها رخ داده باشد.
همانگونه که تحقیقات علمی و پژوهشهای دانشمندان در کبرای قضایا قرار میگیرد، آموزههای قطعی و یقینی قرآن و روایت نیز اینگونه است. به سخن دیگر، اگر علوم تجربی اسباب گوناگونی برای زلزله چون حرکت گسل، فوران آتشفشان و مانند آن بیان کرده باشد، علم الهی یک سبب دیگر چون گناه را عامل آن معرفی میکند که میتواند درعرض آن اسباب علوم تجربی باشد یا در طول آن قرار گیرد. به این معنا که در کنار اسباب تجربی اسباب غیرمادی را قرار میدهیم یا اینکه میگوییم که گناه موجب خشم و غضب الهی میشود و خشم الهی موجب میشود تا از طریق اسباب عادی و طبیعی مانند آتشفشان یا حرکت گسلها زلزله رخ دهد. بهنظر میرسد که بر اساس آموزههای قرآنی این دومی به حق نزدیک بلکه عین حق است. به این معنا که اسباب غیرمادی در طول اسباب مادی و در مرتبه بالاتر قرار میگیرند. از این رو در آیات قرآن و روایات معتبر، ترسالی و خشکسالی، فراوانی و کمبودها، سیل و زلزله و بسیاری از بلاهای به ظاهر طبیعی به رفتار آدمی نسبت داده میشود. مثلا خداوند در آیه ۹۶ سوره اعراف به روشنی بیان میکند که ایمان و تقوا عامل افزایش فراوانیها و برکات و تکذیب آموزههای الهی یعنی کفر و گناه عامل کمبودها و بحرانهای اقتصادی است.
از پیامبر(ص) روایت است که فرمود: ما منع قوم الزکوهًْ الا ابتلا هم الله بالسنین؛ هیچ قومی از پرداخت زکات امتناع نورزید الا اینکه به قحطی و گرسنگی دچار شد. (قرضاوی، فقه الزکاهًْ، ج۱، ص۷۶) امام صادق(ع) فرمود: هنگامیکه آیه زکات در ماه رمضان نازل شد که: از اموال آنان صدقه بگیر تا آنان را پاکیزه و تزکیه نمایی، پیامبر خدا(ص) دستور داد که سخنگویش در بین مردم اعلام کند که: خدای متعال زکات را بر شما واجب کرد، همانگونه که نماز را بر شما واجب کرد.(وسائلالشیعه، ج ۶، ص ۳)
اسراف جنسی، مهمترین عامل فروپاشی خانواده
از نظر آموزههای قرآنی، مهمترین عامل در فروپاشی خانواده و به تبع آن بحرانهای اجتماعی و بلکه حتی خشکسالی و قحطی و جنگ و مانند آن را میبایست در اسراف جنسی بشر دانست.
همان گونه که اسراف در عقاید با کفر و شرک خودنمایی میکند،(غافر، آیات ۳۴ و ۳۵) و اسراف در اقتصاد با زیادهروی و ریخت و پاش و مانند آن همراه است،(اعراف،آیه ۳۱) و در حوزه قضایی و حقوقی با اسراف در قصاص و مانند آن (اسراء، آیه ۳۹) و در مسائل اجتماعی اسراف به شکل استکبار، خودبزرگبینی، تفاخر و نژادپرستی و مانند آن (مائده، آیه ۳۲) ظهور مییابد در حوزه رفتارهای جنسی هم، اسراف با خیانت و همجنسبازی و زنا و مانند آن بروز میکند.
اسلام به شدت با هرگونه اسراف در هر حوزه و موضوعی مبارزه میکند؛ زیرا اینگونه رفتارها به سبب افراطگرایی موجب میشود تا سلامت شخص و شخصیت و در نهایت سلامت جامعه با خطر مواجه شود و فرصت و بستر رشد و کمالیابی انسان از دست برود.
اِسراف، به معناى تجاوز از حد در هر کارى که انسان انجام مىدهد(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه سرف) و نیز به معناى خطا، جهل و غفلت است.(اقرب الموارد، ذیل واژه سرف) این واژه در قرآن به معناى زیادهروى در امور اقتصادى، زیادسهروى در گناه و در بسیارى از موارد، به معناى مطلق زیادهروى در کارى استعمال شده است.
از آنجا که اسراف در همه موضوعات و مسائل، خروج از حد اعتدال و عدالت است(راهنما، ج ۳، ص ۱۰۴)، از نظر اسلام حرام دانسته شده است.(اعراف، آیه ۳۱؛ نساء، آیه ۶؛ طه، آیه ۸۱؛ انعام، آیه ۱۴۱) و هر مسلمانی میبایست خود را از هرگونه اسراف دور نگه دارد و راه افراط را نپیماید. از همینرو مردان الهی و یاران پیامبران، از خداوند درباره گناهان خود و افراط و تفریط در کارهای خویش، طلب آمرزش کرده و ثبات قدم و پیروزی بر قوم کافران را از او درخواست میکنند: رَبَّنا اغفِرلَنا ذُنوبَنا و إِسرافَنا فِی أَمرِنا؛ پروردگارا از گناهان ما و اسراف در کارهایمان
درگذر.(آلعمران، آیه ۱۴۷)
از نظر آموزههای قرآنی گرایش به اسراف را باید در فقدان ایمان و سستی آن جستجو کرد؛ چرا که کافران به دنیا و مادیات گرایش دارند و هیچ اعتقاد و باوری به آخرت ندارند و به همین سبب تمام خوشبختی را در تلذذ و بهرهگیری مادی دانسته و بدان گرایش تمام دارند. اینگونه است که از حد اعتدال خارج شده و گرایش به اسراف و افراط در مصرف و لذتجویی پیدا میکنند. سست ایمانها نیز به سبب فقدان باور قوی و جزم در اندیشه یا حتی عزم در اراده گرایش به مادیات و اسراف پیدا می کنند. اینگونه است که مسلمانان فاسق به سمت و سوی اسراف گرایش دارند و مرتکب گناه میشوند.
پس باید گفت که ارتکاب گناهان و گرایش به مادّیات به سبب کفر یا سست ایمانی است که موجب خروج انسان از راه حق و مسیر اعتدال شده و انسانها را به سوی اسراف و افراط میکشاند. همانگونه که کافران در خطر گرایش به اسراف هستند، مسلمانان نیز ممکن است مبتلا به آن شوند و گناهی را مرتکب گردند. پس باید مراقب و مواظب باشند و اگر گناهی اسرافی داشته باشند، به سرعت توبه کنند. به هر حال همه در معرض خطر هستند و مسلمانان نیز در شرایطی ممکن است که اینگونه عمل کنند. (مجمعالبیان، ج ۸، ص ۷۸۵)
از نظر قرآن مسرفان در هر شکل و در هر موضوعی، رفتار اسرافی خود را زیبا و هنجاری میدانند؛ زیرا شخص و شخصیت آنان به گونهای شکل گرفته که افراط و اسراف را گاه به عنوان تفاخر و گاه به عناوین دیگر پسندیده و زیبا میشمارند و بر خلاف حکم عقل و عقلاء و شریعت، اسراف را رفتاری ضد اخلاقی و نابهنجار و زشت نمیدانند.(یونس، آیه ۱۲)
در این میان کافران به سبب همان اصالتبخشی به زندگی دنیوی، بیش از دیگران به اسراف و افراط در هر چیز و کاری رو میآورند.
خداوند در آیات قرآن توجه بیش از حدّ به امور غیرمهم، چون مسائل دنیایی در مقابل امور آخرتی و اصالتبخشیدن به دنیا در مقابل خدا را نوعی اسراف شمرده است. این اهتمام به دنیا به سبب همان اصالتبخشی به دنیا است که متاعهای ناچیز دنیا برای آنان هدف و همه چیز میشود در حالی که همه سرمایههای دنیا نسبت به آخرت اندکی بیش نیست.کسی که به دنیا اصالت میدهد و خوشبختی و سعادت را در دنیا و لذاتهای آن میجوید، بهطور طبیعی در مسائل جنسی مانند دیگر مسائل گرایش به اسراف پیدا میکند؛ به ویژه که برای انسانهای کافر، به جای عقل، قوای شهوانی و غضبانی اصالت مییابد و شکم و زیر شکم همه زندگی آنان را تشکیل میدهد و خورد و خواب برای آنان همه سعادت و خوشبختی است. از اینرو در مسائل جنسی گرفتار اسراف شده و مبتلا به انحرافات جنسی میشوند به گونهای که به سبب غرق شدن در این امور، دیگر از جنس مخالف لذت نمیبرند و گرفتار هم جنس گرایی میشوند که خلاف طبیعت، فطرت و عقل و شرع است.( مجمعالبیان، ج ۴، ص ۶۸۴- ۶۸۵)
خداوند گزارش میکند که قوم لوط، نخستین کسانی بودند که از زنان روی گردانده، به همجنسبازی گراییدند. حضرت لوط(ع) در آیات ۸۰-۸۱ اعراف آنان را از ارتکاب این عمل زشت، پرهیز داده، از اسرافکاران میشمرد:«بَل أَنتُم قَومٌ مُسرِفون».
خداوند در ادامه این آیات و نیز در آیات
۳۲-۳۴ ذاریات به این سنت الهی اشاره میکند که چنین رفتاری موجب نزول بلاهای گوناگون از جمله بلاهای اجتماعی و عذاب های الهی میشود؛ چنانکه در این آیه میفرماید: خداوند، فرشتگان عذاب را با سنگهایی ویژه بر سرآنان فرو فرستاد و همه مسرفان را نابود کرد.
از نظر قرآن، مسرفان در هر کاری، نه تنها اصلاحاتی ندارند، بلکه همواره افساد میکنند و کارهای خوب و زیبا را به اموری زشت و بد تبدیل میکنند.(شعراء، آیه ۱۵۱) از اینرو، جامعه اسلامی نمیبایست پیرو مسرفان باشد؛ زیرا جامعه اسلامی بر مدار اعتدال(بقره، آیه ۱۴۳) و اصلاحطلبی در حد توان و استطاعت حرکت میکند.(هود، آیه ۸۸).
رفتارهای اسراف جنسی بیرون از خانواده از جمله زنا و لواط موجب میشود تا خانواده با مشکل جدی مواجه شود و حتی اگر خانوادهای باقی و برقرار باشد به گونهای نیست که بتواند آموزش و پرورش درست و هنجاری را برای کودکان داشته باشد. از اینرو خداوند چنین محیطهای آلوده را محیط کفر و فجور میداند که از نظر اعتقادی فرزندان کافر و از نظر رفتاری، افراد گناهکار و فاجر تربیت میکنند که از حدود گذشته و قوانین را نادیده گرفته و به خواستههای نفسانی خود پاسخ میدهند.(نوح، آیه ۲۷)
خداوند به صراحت در این آیه روشن ساخته است که چگونه خانواده کافر و فاسد میتواند فرزندانی را تربیت کند که جز کفر و فجور از آنان کاری ساخته نباشد. چنین محیط آلودهای نمیتواند جامعهای سالم را ایجاد کند و همین رفتارهای کفری و فجوری، از خانه و خانواده به جامعه کشیده میشود به گونهای که جز با نابودی آن جامعه نمیتوان امید سلامت و جامعهای سالم داشت.(همان آیه و آیات دیگر)
جامعه لوط به سبب افراط و اسراف در مسائل جنسی پس از آن که دیگر گرایشی به جنس مخالف نداشتند(هود، آیات ۷۸ و ۷۹؛ حجر، آیات ۷۱ و ۷۲) اینگونه کیان خانواده را نابود ساختند و نسلها را از میان بردند و جامعه نیز با نابودی مواجه شد.
از نظر قرآن گرایش به رفتارهای نابهنجار به سبب مشکل خانوادگی و تربیتی است که انجام میگیرد. وقتی در درون خانه رفتارهای اسرافی باشد و مادر و پدر به خیانت و زنا آلوده باشند یا گرایش به هم جنسگرایی داشته باشند، چنین خانوادهای فرزندانی نابهنجار تربیت میکنند که به هیچ اصل از اصول اخلاقی و قانونی پایبند نخواهند بود. از این رو با تعبیر« فجور» بر این نکته تاکید میکند که رفتارهای آنان شکافنده قوانین و هنجارها خواهد بود.(نوح، آیه ۲۷)
انسانی که گرفتار فجور میشود میخواهد جلویش آزاد باشد و هیچ مانع درونی و بیرونی نباشد تا او را از انجام کاری زشت بازدارد و یا سد کند. لذا خداوند در آیه ۵ سوره قیامت میفرماید: انسانی که منکر خدا و پیامبر و یا قوانین الهی میشود در حقیقت میخواهد جلویش باز باشد تا هر کار فجورآمیزی را بیمانع انجام دهد.
در حقیقت خواهان بیبندباری است. پس برای هیچ قانون و سنت و رسومی از آداب جامعه و قوانین آن احترام و ارزشی قائل نیست و هر زمانی که امکان دهد آن را نایده گرفته یا دور میزند و به کارهای خلاف قانون می پردازد و حرمت قوانین را نگه نمیدارد و زمینه بروز بحرانهای اجتماعی را فراهم میآورد. پس باید گفت که بحرانهای اجتماعی گوناگون ریشه در اموری از جمله فروپاشی خانوادهها به سبب اسرافهای جنسی از زنا و لواط و مانند آن دارد.
آمارها نشان میدهد که روز به روز بر بحران اجتماعی افزوده میشود؛ ماهوارهها و فیلمهای خیانتبار و جنسی آنان و نیز گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و بدآموزیهای وسیع و غیرقابل کنترل آنها در این میان نقش مهمی در انحراف جوامع به اسراف جنسی داشته است.