اخبار ویژه
حزبالله در جنگ اخیر بسیار قویتر از ۲۰۰۶ ظاهر شد
تحلیلگر انگلیسی معتقد است نتانیاهو در بحرانی چند لایه (از فشار داخلی تا ناکامیهای جنگی) گرفتار شده و هرچند که با ترور دبیرکل حزبالله سرمست شد اما اسرائیل شکستهای متعددی را تجربه کرد و حزبالله با مقاومت بیسابقه، نه تنها تضعیف نشد، بلکه حمایت عمومی بیشتری جلب کرد.
دیوید هرست درتحلیلی با عنوان «نتانیاهو دیگر کارتهای زیادی برای بازی ندارد» که از سوی نشریه میدل ایست آی منتشر شده، نوشت: پس از اعلام خبر کشته شدن دبیرکل حزبالله لبنان، اسرائیلیها در برخی خیابانهای تلآویو و سایر شهرها، پایکوبی به راه انداختند. اما پس از گذشت دو ماه، وضعیت در اسرائیل دگرگون شد و اسرائیلیها دریافتند که اهداف اعلام شده از سوی مقامات تلآویو به خصوص از سوی وزیر دفاع وقت در مورد خلع سلاح حزبالله تحقق نیافته است.
یک حقیقت وجود دارد که نه تنها اسرائیلیها، بلکه مقامات نظامی آمریکا نیز نمیتوانند به سادگی آن را توجیه کنند: چگونه ممکن است حزبالله که به گفته بسیاری از تحلیلگران «تضعیفشده» است، بدون داشتن فرماندهی عملیاتی از مقر اصلی خود در ضاحیه بیروت، توانسته کنترل میدان نبرد را حفظ کند؟ حزبالله در این جنگ مبارزهای بسیار قویتر از سال ۱۹۸۲ و حتی جنگ ۲۰۰۶ از خود نشان داده است.
در حالی که در سال ۱۹۸۲، سربازان اسرائیلی تنها در پنج روز به بیروت رسیدند، در جنگ اخیر این گروه به شکل چشمگیری از خود مقاومت نشان داد. به جای ایجاد یک منطقه حائل در جنوب لبنان، ارتش اسرائیل به مدت دو ماه در مرز گرفتار شد و نتوانست به عمق لبنان نفوذ کند یا موقعیتهای بیشتری نسبت به چهار کیلومتر در خاک لبنان حفظ کند. این شکستها موجب شد تا ارتش اسرائیل مجبور به انجام عقبنشینیهای مکرر شود. این در حالی بود اسرائیل با حملات برقآسا به شهرها و روستاهای لبنان به دنبال پیروزی بود.
یگانهای ویژه ارتش اسرائیل، از جمله تیپ گولانی، در نبردهای اخیر در لبنان ضربات سنگینی متحمل شدهاند. از تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حداقل
۱۱۰ سرباز اسرائیلی در جریان درگیریها کشته شدهاند. نیروهای اسرائیلی که پس از ورود به خاک لبنان، در تلاش برای پیشروی به داخل این کشور بودند، به دام تلههای از پیش برنامهریزیشده حزبالله افتادند. در یکی از درگیریها، یک واحد پیشروی گولانی که به دنبال تصرف یکی از مواضع حزبالله بود، وارد یک «دژ» این گروه شد. این درگیری منجر به کشته شدن یک سرباز اسرائیلی، زخمی شدن شدید فرمانده گروهان و مجروحیت رئیس ستاد گردان شد. پس از این حملات، نیروهای ذخیره اسرائیل مجبور به عقبنشینی کامل از میدان نبرد شدند و نتوانستند موقعیتهای خود را حفظ کنند.
این عملکرد حزبالله نباید برای کسانی که با شیوه آموزش و آمادگی این گروه آشنا هستند، تعجبآور باشد. هر واحد حزبالله برای جنگیدن به مدت دو سال بهطور مستقل آماده و تجهیز میشود. این نیروها ارتباطات خود را از طریق کابلهای فیبر هماهنگ میکنند و بهطور منظم و دقیق فعالیتهای خود را برنامهریزی میکنند. آمادهسازی نیروی انسانی حزبالله تنها از نظر جسمی، بلکه از نظر ذهنی نیز صورت میگیرد. به گفته منابع معتبر، فرماندهان این گروه پس از شش سال آموزش در اصول فلسفه نظامی و تاکتیکی، انتخاب و وارد میدان جنگ میشوند.
حزبالله برای جنگیدن در این نبردها، بهطور خاص جنگ فرسایشی را در نظر گرفته است. این گروه با دوراندیشی کامل برنامهریزی کرده است که جنگهای خود را نه برای هفتهها یا ماهها، بلکه برای دههها ادامه دهد. با وجود برتری فناوری چشمگیر اسرائیل، حزبالله در میدان جنگ از سلاحی برخوردار است که دشمنش هرگز قادر به دستیابی به آن نبوده است: پایگاه اجتماعی گستردهای که در میان مردم لبنان و بهویژه در روستاها و شهرهایی که از آنها دفاع میکند، برقرار کرده است.
در لحظهای که اسرائیل دست از جنگ کشید و آتشبس برقرار شد، کنترل میدان نبرد را به طور کامل از دست داد. نفرت بیپایانی که اسرائیل در لبنان و در سراسر منطقه به واسطه کمپین بمباران وحشیانهاش در دو ماه اخیر برانگیخته، نه تنها حزبالله را تضعیف نکرده، بلکه حمایت عمومی از این گروه را افزایش داده است. جنگ اخیر در غزه نشان داد که یک جنبش مقاومت «سنی» فلسطینی میتواند به راحتی با یک جنبش «شیعه» لبنانی، همچون حزبالله، برای مبارزه با دشمن مشترک متحد شود. این وحدت و همپیمانی، بهتنهائی تأثیر شگرفی در بازآرایی انرژیهای سنی و شیعه در سراسر منطقه داشته است. آنچه که پیش از این بهعنوان یک سیاست فریب و تفرقهافکنی توسط اسرائیل بهکار گرفته میشد، دیگر نتوانسته همانند گذشته کارساز باشد.
پشت پرده سیگنالهای متناقض در حوزه سیاست خارجی چیست؟!
با گذشت بیش از 4 ماه از آغاز دولت چهاردهم، در پس وقایعی(از جمله تحریمهای جدید اروپا بر علیه کشتیرانی و هواپیمایی ایران، قطعنامه ضد ایرانی شورای حکام و...) که در هفتههای اخیر به وقوع پیوسته، بحث مذاکرات و نوع تنظیم ارتباط ایران با غرب، بیش از پیش به کانون توجه رسانهها و صاحبنظران تبدیل شده است.
در این دوران کوتاه، شاهد سیگنالها و مواضع متناقض از سوی افراد مختلف در دولت درباره بحث ارتباط با غرب در دوران جدید هستیم.
در همین راستا، درست در زمانی که عباس عراقچی در مصاحبه با العربی جدید، هرگونه مذاکره با آمریکا را در دوران کنونی رد میکند، ظریف در یادداشت خود در فارن افرز، کشور را مشتاق مذاکره معرفی میکند، موضعی که از سوی رسانههای زنجیرهای نیز به «چراغ سبز ظریف» تعبیر شد. در همین راستا بعضاً شاهد این هستیم که در زمانی که وزیر امور خارجه مواضع درستی را مبتنی بر اصول کلی نظام و توصیههای رهبر معظم انقلاب اتخاذ میکند، دیگر ارکان دولت در مواضعی متناقض با سیاستهای کلی نظام در حوزه مذاکرات رفع تحریمها و سیاست خارجی کشور، به روند مواجهه دستگاه دیپلماسی با طرف اروپایی و همچنین سیاست منطقهای ایران آسیب میزنند.
تکرار مواضع تأملبرانگیز رئیسجمهور در حوزه سیاست خارجی از نیویورک تا گفتوگوی ویژه تلویزیونی شامگاه دوشنبه، بیش از هر چیز ناشی از تسلط برخی از افراد بر وی در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی دارد.
پزشکیان در راستای همین مواضع تأملبرانگیز شامگاه دوشنبه عنوان داشت: «ما به دنبال این هستیم که به اروپاییها ثابت کنیم که به دنبال جنگ و ناآرامی نیستیم»، فارغ از این موضوع که ایران همواره منادی صلح جهانی و منطقهای بوده و در این رهگذر از هیچ تلاشی دریغ نکرده، چه نیازی به اثبات صلحطلبی ایران برای کشورهایی است که علیرغم تکذیب ارسال موشک به روسیه توسط رئیسجمهور اوکراین بر موضع غیر منطقی خود اصرار داشته و در طی 15 ماه طی شده از جنگ غزه در مواجهه با سیل اعتراضات مردمی در کشورهایشان نیز، حتی کوچکترین موضعی در مقابل اسرائیل اتخاذ نکردند.
به نظر میرسد مسئله سیگنالها و مواضع متناقض در درون دولت به نوبه خود میتواند اثرات زیانباری را بر کشور و بیش از همه به خود دولت وارد سازد.
این مسئله علاوهبر اینکه به واسطه مشتاق نشان دادن کشور به مذاکره و القای حس ضعف، دست دستگاه دیپلماسی را در هر مذاکرهای خالیتر میکند، این نکته را به اذهان متبادر میسازد که به واسطه تسلط افراد بر رئیسجمهور، اختیار پیگیری سیاست خارجی کشور تنها در دست دستگاه دیپلماسی قرار ندارد. جدای از این، سیگنالهای مبتنی بر ضعف و اشتیاق در دورانی که هر دو دولت بایدن و ترامپ کوچکترین پاسخ مثبتی را به این دست مواضع اتخاذ نکردند شائبه تکرار رویکرد اشتباهی که در ابتدای مذاکرات برجام در دولت یازدهم دنبال شده بود را پر رنگ میکند. تحریمهای جدیدی که دولت بایدن در روز سهشنبه علیه 35 شرکت ایرانی به دلیل ادعای ناوگان سایه صادرات نفت ایران صادر کرد، نمونهای جدید از پاسخ منفی غرب به پالسهای مثبتی است از داخل کشور ارسال میشود.
بهتر این است که رئیسجمهور محترم، با رعایت حیطهبندی و تعریف وظایف برای ارکان دولت، از نقشآفرینیهای غیر ضرور افرادی که هنوز خود را مسئول دیپلماسی میدانند در حوزه سیاست خارجی ممانعت به عمل آورده و به این ترتیب دستگاه دیپلماسی را در مسیر تلاش برای هر اقدام و سیاستی تقویت کند.