kayhan.ir

کد خبر: ۱۸۱۳۷۰
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۲:۲۱
گزارش کیهان از وابستگی سیاسی رژیم پهلوی

پهلوی پدر اختیار چمدان‌های خود را نداشت /پسر، اختیار انتخاب نخست‌وزیر!

این روزها مقارن است با چهل و یکمین سالروز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی. 41 سال پیش، مردمی‌ترین انقلاب تاریخ به وقوع پیوست و این رویداد عظیم، به یک انحطاط طولانی تاریخی پایان داد.




سرویس سیاسی-  

یکی از ویژگی‌های تأسف‌برانگیز رژیم پهلوی، وابستگی و عدم استقلال سیاسی بود. رژیم منحوس پهلوی، اوّلین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه - و نه به زور شمشیر خود- بر سرِ کار آمده بود.
رژیمِ گوش به فرمانِ انگلیس و آمریکا!
نخستین گام در مسیر وابستگی مطلق رژیم پهلوی به قدرت‌های خارجی، تأسیس این رژیم توسط انگلیس بود. در همین رابطه، حسین‌فردوست،رئیس‌دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا پهلوی در خاطرات خود نوشته بود:«انگلیسی‌ها مدت طولانی روی افسران قزاق، مطالعه داشته‌اند و بین آنها امیر موثق‌نخجوان (سرلشکر) و رضاخان (سرتیپ) را انتخاب کردند و پس از مطالعات دقیق‌تر، برای منظوری که می‌خواستند، رضاخان را انتخاب نمودند...رضاخان یک عامل انگلیس بود و در این‌ تردید نیست. کودتای ۱۲۹۹ طبق اسنادی که دیده‌ام یا شنیده‌ام در ملاقات ژنرال آیرون ساید انگلیسی با رضاخان، با حضور سیدضیاءالدین طباطبایی برنامه‌ریزی شد».
رهبر معظم انقلاب- 1 مرداد 1380- فرمودند: «در سندی می‌خواندم که در جلسه‌ای که سیدضیاء و رضاخان و مأموران انگلیسی بودند، رضاخان گفته بود که من سیاست سرم نمی‌شود و وارد نیستم؛ هرچه شما دستور بدهید؛ من گوش به فرمانم! همین‌طور هم بود؛ اما لحظه‌ای که احساس کردند یک ذرّه حالت گوش به فرمانی‌اش متزلزل شده و گرایشی، آن هم نه به سمت استقلال حقیقی، بلکه به سمت آلمان هیتلری پیدا کرده است - طبیعتاًً وقتی رضاخان به هیتلر نگاه کند، به هیجان می‌آید و لذّت می‌برد-  او را کنار زدند و پسرش را بر سرِ کار آوردند».
انگلیس از طریق کودتا به دنبال‌ ترمیم چهره منفور خود نزد مردم ایران بود. در همین راستا در تبلیغات اعلام شد که یک قزاق رشید قیام کرده و تصمیم دارد که بیگانگان را از ایران بیرون کرده و دست‌شان را کوتاه کند و ایران را از آشفتگی نجات دهد. هدف انگلیسی‌ها این بود که هم نفوذ را داشته باشند و هم بهره‌برداری از منابع عظیم ایران صورت گیرد و در عین حال، در مظان ناسزا نیز قرار نگیرند. به این‌ ترتیب، رضا قلدر از یک سرباز ساده که نگهبانی اصطبل سفارت هلند را برعهده داشت، به پادشاه یک کشور بزرگ با تاریخ چندهزارساله تبدیل شد.
رضاخان به موریس رفت،
چمدان‌هایش به انگلیس
همان‌طور که روی کار آمدن رضاخان با انگلیسی‌ها بود، تبعید و کنار گذاشتن او هم به دستور آنها بود. انگلیس، رضاقلدر را سوار بر کشتی کرده و تبعیدش کردند. آن‌قدر تحقیرآمیز که کشتی 5 روز در ساحل بمبئی لنگر انداخت اما افسر انگلیسی به رضاشاه کبیر(!) که نصف مملکت را به نام خود سند زده بود، حتی اجازه پیاده شدن هم نداد و روی دریا ماند تا به جزیره موریس منتقل شد، جایی که حتی اسم آن را هم نشنیده بود.
حضرت امام خمینی(ره)- 22 اردیبهشت 58-  فرمودند: «انگلستان اعلام کرد به وسیله رادیو دهلی - که آن وقت تحت نظر انگلستان بود - که رضاشاه را ما آوردیم؛ و بعد از اینکه خیانت کرد به ما، او را بردیم! وقتی که بردند او را، جواهرهای ایران را در چمدان‌ها گذاشتند و در کشتی گذاشتند او را، و خود او هم، یعنی جواهرها را خود او جمع کرد، چمدان‌ها را پر کرد از جواهر و با کشتی حرکتش دادند برای بیرون از ایران و در بین دریا - آن‌طوری که به ما آن وقت اطلاع دادند - در بین دریا یک کشتی دیگری آوردند و متصل به این کشتی کردند، و به او گفتند بیا توی این کشتی. رفت و گفت پس چمدان‌ها چه؟ گفتند خوب آن هم می‌آید. او را بردند به جزیره موریس، و چمدان‌ها هم به انگلستان رفت!».
بر همین اساس دولت انگلیس، پدر را فرستاد موریس و تاج را بر سر پسر گذاشت. انگار نعل اسبی را عوض کنی؛ به همین راحتی!
قول می‌دهم به رادیو برلین گوش ندهم!
رهبر معظم انقلاب - 14 خرداد 74- فرمودند: «من نقلی را از یکی از وابستگان به رژیم محمّدرضا عرض می‌کنم؛ شما ببینید این وابستگی در چه حدِّ پست‌کننده و ذلت‌آوری بوده است! در اوایل رفتن رضاخان که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمّدرضا به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، می‌گوید که چون بر طبق اطّلاعات ما، محمّدرضا به رادیو برلین گوش می‌کند و پیشرفتهای آلمان را روی نقشه پی می‌گیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمّدرضا می‌دهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را‌ترک می‌کند و کنار می‌گذارد! آن‌وقت سفیر انگلیس می‌گوید: «حالا دیگر عیبی ندارد؛ می‌شود او را به سلطنت انتخاب کرد».
طبیعی است وقتی شاه، حکومت خود را با گماشته شدن توسط بیگانگان به دست آورده بود، نخست‌وزیر را هم به دستور آنها منصوب می‌کند.
شاه، محتاجِ موافقت و رضایت آمریکا
رهبر معظم انقلاب- 15 بهمن 89- فرمودند: «دکتر امینی پا می‌شود از اینجا می‌رود آمریکا تا آنها را قانع کند که بشود نخست‌وزیر ایران؛ آمد شد نخست‌وزیر! بعد از یکی دو سال، شاه که با او مخالف بود، بلند شد رفت آمریکا تا آنها را قانع کند که او را از نخست‌وزیری عزل کند؛ آمد او را از نخست‌وزیری عزل کرد! این وضع مملکت ما بود. برای انتخاب نخست‌وزیر، شاه مملکت محتاج موافقت و رضایت آمریکا بود!»
اردشیر زاهدی، داماد شاه مخلوع ایران و آخرین سفیر ایران در آمریکا در مورد تصمیم‌گیری بیگانگان برای انتصابات دربار گفته بود: «انتصاب هویدا به نخست‌وزیری، اگرچه ظاهراً اتفاقی صورت گرفت اما هویدا نخست‌وزیری بود که آمریکا و انگلیس و اسرائیل روی او توافق کرده بودند و به همین دلیل اعلی‌حضرت با آنکه چندبار کوشید تا هویدا را کنار بگذارد و من یا اسدالله علم و یا هوشنگ انصاری را مأمور تشکیل کابینه نماید، موفق نشد».
علاوه‌بر شخص محمدرضا؛ مجموعه افراد دربار هم نه تنها از وابستگی مستثنی نبودند بلکه وابستگی هرچه بیشتر را نشان افتخار خود می‌دانستند و هرچه وابستگی بیشتر بود حوزه نفوذ و قدرت هم بیشتر می‌شد.
حقیقتی که حسین فردوست به آن‌ اشاره می‌کند: «افرادی که به وزارت و وکالت و سفارت و سایر مشاغل مهم و پول‌ساز می‌رسیدند اصل در همه این افراد وابستگی به سیاست انگلیس و آمریکا بود».(خاطرات حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، جلد اول صفحه 259).
طرح‌ها و قوانین استعماری
یکی از آسیب‌های تبعیت بدون چون و چرای شاه از غربی‌ها، تصویب طرح‌ها و قوانینی بود که به موجب آن کشور از لحاظ اقتصادی و سیاسی به غرب وابسته‌تر می‌شد و منافعی برای کشور در برنداشت.
کنسرسیوم نفتی، اصلاحات ارضی و لایحه کاپیتولاسیون تنها بخشی از طرح‌هایی بود که آمریکا در دوران رژیم پهلوی و با کمک سیاستمداران دست‌نشانده خود توانست به منصه ظهور برساند. طرح‌هایی که عملاً به سود آمریکا و موجب خسارات فراوان و جبران‌ناپذیری به ملت ایران شد.
کنسرسیوم نفتی از جمله قرارداد‌های خسارت‌باری بود که با فشار آمریکا در ایران به تصویب رسید تا رسما نفت ایران به دول غربی واگذار شد.
یکی از اقدامات تأسف برانگیز شاه که اعتراض مردم و امام را به دنبال داشت، موضوع تصویب کاپیتولاسیون بود. کاپیتولاسیون، لایحه‌ مصونیت مستشاران و تبعه‌ی آمریکا بود که در مهر ماه سال 1342، در کابینه‌ی علم به تصویب مجلس رسید. بعد از تصویب این لایحه، امام با موضع‌گیری‌های مختلف طی یک سخنرانی، سکوت در برابر این لایحه را گناه کبیره خواندند.
اصلاحات ارضی نیز سیاست تحمیلی دیگر آمریکا بود که از نظر امام، با هدف تخریب کشاورزی ایران و تشدید وابستگی اقتصادی ایران صورت گرفت. بسیاری از تحلیل‌گران نیز بر این باورند که هدف اصلاحات ارضی، «تبدیل ایران به بازار کالاهای غربی و آمریکا بوده است. به همین دلیل، امام با اعلام اینکه نگذارید کشاورزی را از بین ببرند، ضمن مخالفت با این سیاست، خواستار قطع وابستگی اقتصادی کشور به غرب و آمریکا بودند.
انقلاب اسلامی
 و به وقوع پیوستن استقلال
وابستگی رژیم شاه به دولت‌های غربی و حضور وسیع نیروهای آمریکایی و اروپایی در ساختار اقتصاد، ارتش، فرهنگ و... یکی از محرکات اصلی اعتراضات مردمی به رهبری امام خمینی(ره) بود. وابستگی رژیم پهلوی به بیگانگان در ابعاد مختلف آن، تا حدی بود که شعار استقلال به یکی از اساسی‌ترین مطالبات جنبش انقلابیون و امام(ره) تبدیل شد.
استقلال به شرايطي گفته مي‌شود که يک ملت، کشور و يا دولت توانايي خودگرداني و حاکميت بر سرزمين خود را داشته باشد. به عبارتي استقلال به وضعيتي‌ اشاره دارد که کشورها در موضوعات حياتي و مهم بدون در نظر گرفتن ملاحظات خارجي، صرفا به ملاحظات داخلي و اعتقادي و فرهنگي خود توجه داشته باشند. دولت‌هايي که از اين وضعيت خارج هستند را اصطلاحا قلمروهاي وابسته مي نامند.
به برکت انقلاب شکوهمند اسلامی، ایران مستقل‌ترین کشوری است که در حال حاضر صرفا متکی بر خودش و برای خودش تصمیم می‌گیرد. حال آنکه تا قبل از انقلاب اسلامی، بیش از ۶۰ هزار مستشار آمریکایی در کشور حضور داشتند و علاوه‌بر اینکه همه هزینه آنها به عهده دولت ایران بود، در سطح مجلس، هیئت دولت، مدیران، کارهای بزرگ اقتصادی، توسعه‌های تجاری و غیره کلا با دستور و تایید آمریکا انجام می‌شد.
تحلیلگران، رسانه‌ها و اندیشکده‌های غربی تاکنون بارها به استقلال سیاسی جمهوری اسلامی ایران و عدم وابستگی به بیگانگان اذعان کرده‌اند.
رهبر معظم انقلاب- 4 اردیبهشت 87-  فرمودند: «امروز مسئله‌ اصلی کشور ما استقلال است برادران و خواهران عزیز! انقلاب برای ما استقلال سیاسی را به بار آورد؛ این جرأت را به این ملت داد که در مقابل نظام غیرعادلانه‌ سلطه در دنیا بایستد. اما اگر این ملت بخواهد این استقلال سیاسی را، این عرض‌اندام فرهنگی را در مقابل سلطه‌گران عالم حفظ کند، باید پایه‌های اقتصادی خود را محکم کند؛ این، ریشه دواندن استقلال در کشور است؛ و این وابسته است به تولید، به کار، به شکوفائی کار، به نوآوری در بخش‌های مختلف کار... آن وقت است که دشمنان خونخوار و هتاک استقلال ملت ایران با ناکامی‌ دهان‌های خودشان را خواهند بست و کناری خواهند نشست».