ژاپن از انزوای نظامی خارج می شود؟
هفدهم سپتامبر 2010 بود که ژاپن با انتشار استراتژی جدید نظامی خود نخستین «نشانه های جدی» برای خروج از «انزوای نظامی» را نشان داد. ژاپن برای این استراتژی نظامی، رقمی بالغ بر 280 میلیارد دلار برای پنج سال (2010 تا 2014) اختصاص داده و اعلام کرد قصد دارد در این سال ها مواضع دفاعی خود در جنوب و غرب این کشور(مناطق مرزی چین) را تقویت کرده، روی پروژه های موشکی بالستیک سرمایه گذاری کند. در این استراتژی همچنین بر گسترش روابط با همپیمانان کلیدی از جمله آمریکا و افزایش شمار زیر دریاییها و .... تاکید شده است.
اکنون در سال 2014 هستیم و نزدیک به 5 سال از انتشار این استراتژی می گذرد که خبر می رسد، ژاپن برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم اعلام می کند ضمن شرکت در عملیات نظامی برونمرزی، به دنبال فروش تجهیزات نظامی در بازارهای بین المللی است.
حضور ارتش ژاپن در عملیات جنگی برون مرزی نیز به رغم مخالفتهای گسترده مردمی و محدودیت های قانونی گویا در حال عملیاتی شدن است. شاهد این ادعا اظهارات اخیر شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن است که اخیرا از داشتن یک «ارتش قدرتمند» سخن رانده و گفته این ارتش حق دارد در جنگ های بین المللی حضور داشته باشد.
طبق اعلام مقامات ژاپنی، این کشور در تلاش است محدودیتهای قانونی در زمینه صادرات سلاح را نیز برداشته و به بهانه های مختلف از جمله گسترش فعالیت های اقتصادی، به جرگه صادرکنندگان تجهیزات جنگی بپیوندد و از قرار معلوم، آمریکا نخستین بازار ژاپن در این عرصه خواهد بود.
قانون اساسی ژاپن در سال 1947 نوشته و با فشار نظامیان آمریکاییها به این کشور تحمیل شده است. طبق این قانون، ژاپن اجازه داشتن «ارتش» به معنی مصطلح آن را ندارد و در مقابل می تواند نیروهای محدود نظامی موسوم به «نیروهای دفاع از خود» داشته باشد.
البته بخشی از این محدودیت ها در ماه آوریل سال جاری( اواخر فروردین) برداشته شد و به احتمال قریب به یقین اواخر ماه جاری میلادی تصمیم نهایی در این زمینه نیز اتخاذ خواهد شد.
اما سوالاتی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا ژاپن حقیقتا به دنبال خروج از انزوای نظامی و احیای امپراتوری سابق است؟ موضع کشورهای غربی، چین و کشورهای آسیایی و همسایه به این تغییر استراتژی چگونه خواهد بود؟
به نظر می رسد، لا اقل بخشی از پاسخ این سوال را باید در روحیات خاص ژاپنی ها و در تاریخ این کشور جست و جو کرد.
در طول تاریخ، برخي آيين ها و اعتقادات خاص مذهبي، همواره زمينه رشد افراط گونه روحيات ملي گرايانه و صد البته نظامي گري ژاپني ها بوده است.
مقامات نظامي ژاپن به خصوص در دهه30 تحت تاثير فيلسوفي با نام «تويوما» به شدت اعتقاد داشتند كه خداوند ملت ژاپن را برگزيده و يكايك مردم اين كشور موظفند براي ايجاد «ژاپن بزرگ» بكوشند. براساس آيين معروف «شينتوي پاك» نیز امپراتور ژاپن خداي تمام دنيا معرفی شده و ملت ژاپن نيز «مأموريت» دارد سايرين را تحت هدايت بي چون و چراي این امپراتور درآورد.
بحران شديد اقتصادي دهه 30 ژاپن نیز بر دامنه اين اعتقادات افزود و رشد شديد احساسات ملي گرايانه ايده توسعه ارضي و ايجاد جامعه بزرگ به زعامت ژاپن را در بين توده مردم اين كشور لازم و واجب نشان داد.
ژاپن با چنین زمینه های تاریخی پس از پایان جنگ جهانی اول توانست یکی از پنج قدرت بزرگ نظامی و صنعتی جهان شده و در «شورای جامعه ملل» آن زمان، صاحب کرسی دائم بود.
این کشور در همان ماه های نخست جنگ جهانی دوم توانست حدود 50 میلیون کیلومتر مربع از کره زمین(یک ششم جهان) را تحت استیلا و کنترل خود درآورد. اما به دنبال حملات ناجوانمردانه اتمی آمریکا، از حرکت باز ایستاد. البته نباید فراموش کرد، عده ای نیز معتقدند، ژاپن پیش از حمله اتمی آمریکا به این کشور شکست خورده بود و آمریکا با حمله به این کشور خواست هژمونی خود را به جهانیان تحمیل کند.
این کشور به هر حال پس از جنگ جهانی دوم دیگر اجازه داشتن ارتش به معنی مصطلح امروز و اختیارات کامل را نداشت و خود نیز با وضع قوانینی، محدودیت هایی در ابعاد بین المللی حوزه نظامی وضع کرد.
اما اکنون رشد اقتصادی بالا این کشور را از شرایط اسفناک پس از جنگ جهانی خارج کرده است و شرایطی که این کشور را به انزوای نظامی کشاند، دیگر وجود ندارد!
پاسخ دومی نیز برای تحلیل چرایی اتخاذ چنین رویکردی از سوی چشم بادامی ها وجود دارد و آن چیزی نیست جز منافع اقتصادی و سیاسی.
«جان ميرشاير» صاحب نظريه «رئاليسم تهاجمي» می گوید، قدرتهاي بزرگ هميشه مترصد فرصتي هستند تا قدرت خود را در برابر رقبا فزوني بخشند. وي سپس جمعيت و ثروت را به عنوان «پايههاي اصلي قدرت نظامي» تعريف و تصريح مي كند چنانچه كشوري داراي اين مولفه ها باشد، فرصت لازم براي خروش مقابل قدرت ها را به دست آورده است.
با توجه به مولفه هایی که در جامعه امروز ژاپن دیده می شود، هیچ بعید نیست که این کشور واقعا قصد خروش مقابل سایر قدرتها را داشته باشد.
ژاپن اگر چه به لحاظ سیاسی، استقلال لازم را هنوز کسب نکرده و مانند بسیاری از کشورهای غربی دیگر، پیرو سیاست های آمریکا است؛ اما این کشور حداقل در بعد نظامی، تحرکات جدی از خود نشان داده است.
وجود پایگاه های متعدد نظامی آمریکا در ژاپن، همواره هزینههایی برای توکیو داشته و این کشور با وجود تقاضاهای زیاد مردمی، هرگز نتوانسته آمریکایی ها را از این کشور بیرون کند. این ناتوانی حتی بعضا باعث سقوط رهبران این کشور شده، همان طور که گاهی شعار علیه حضور نظامی آمریکا، باعث روی کار آمدن رهبرانی در این کشور شده است.
«یوکیو هاتویاما»، نخست وزیر اسبق ژاپن با شعار جمع آوری پایگاههای نظامی آمریکا بود که توانست بر رقیب قدرتمند خود پیروز شود. اما همین فرد به دلیل ناتوانی در عمل به وعده انتخاباتی اش، خرداد ماه سال 89 استعفا کرد و جای خود را به «نائوتو کان» داد. «کان» نیز ماه ها جرئت نکرد راجع به پایگاه های آمریکایی که یکی از قدیمیترین و بزرگترین مشکلات مردم کشورش است، صحبتی به میان آورد.
بنا بر این به نظر می رسد، ژاپن هنوز پیشرفتی را که در حوزه اقتصاد کسب کرده، در حوزه سیاسی به دست نیاورده است.
«اقتصاد» نیز می تواند یکی از انگیزه های قوی برای ژاپنی ها جهت ورود جدی به عرصه نظامی باشد.
ژاپن کشوری است که در حوزه اقتصادی جایگاه ویژه ای دارد. تولید ناخالص ملی ژاپن نزدیک به 6 تریلیون دلار و جمعیت این کشور نیز حدود 128 میلیون نفر است. دو فاکتوری که به اعتقاد «میر شایر» برای خروش کافی است!
همین چند سال پیش بود که خبر رسید، غول خودروسازی آمریکا یعنی جنرال موتورز، جای خود را به تویوتای ژاپن داده است. آمریکا امروز خود یکی از واردکنندگان اصلی محصولات ژاپنی است. ژاپن در عرصه تکنولوژی و تجهیزات الکترونیکی نیز یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا است.
کشوری با چنین مختصات اقتصادی و جمعتی طبیعتا نمی تواند خود را محصور نگاه دارد. بنابر این ورود ژاپن به فاز صادرات تجهیزات نظامی را می توان از این منظر به تحلیل نشست.
واکنش غرب
البته واکنش غرب به ویژه آمریکا نیز در این عرصه مهم خواهد بود. چین به عنوان یکی از قدرت های بزرگ اقتصادی و نظامی امروز جهان، از چنین تحرکات نظامی استقبال نکرده است که این مساله نیز کاملا طبیعی است، چرا که این کشور هرگز حاضر نخواهد پذیرفت، ژاپن در عرصه نظامی تقویت شود. به نظر می رسد، همین یک مسئله (ایجاد تضاد منافع و تنش بین دو کشور چین و ژاپن) کافی است که از هم اکنون واکنش غرب به این مسئله را پیش بینی کرد.
با توجه به وابستگی سیاسی که در بالا به آن اشاره شد، به نظر میرسد، غربی ها با این مساله با اندکی شرط و شروط کنار خواهند آمد و در تنش های تازه به وجود آمده بین توکیو-پکن نیز همچون همیشه جانب ژاپن را خواهد گرفت.
شروط تعیین شده نیز به شکلی خواهد بود که در نهایت منافع آمریکا و غرب تامین شود. به عنوان مثال در تفسیر جدیدی از این موضوع که برخی رسانه های آمریکایی نیز به آن اشاراتی کرده اند آمده، ژاپن احتمالا همچنان با محدودیت های نظامی که از سال 1947 از سوی ارتش آمریکا و به شکل قانون اساسی به این کشور تحمیل شده، مواجه خواهد بود اما زمانی که مثلا کشتی ها یا موشک های کره شمالی متحدین آمریکا در منطقه را مورد حمله قرار دهند، می تواند وارد میدان شده و از آن محدودیت های تحمیلی خارج شود!
واکنش های داخلی و منطقه ای
خیز ژاپن برای پیشروی در عرصه نظامی علاوه بر واکنش های خاص غربی، با واکنش های منفی منطقه ای و داخلی نیز مواجه میشود. روزنامه لس آنجلس تایمز چند روز پیش به این واقعیت اشاره کرد و با اشاره به مخالفت های گسترده داخلی با این مسئله، از نگرانیهای منطقه ای نیز خبر داد.
در گزارش این روزنامه آمریکایی آمده، چنین استراتژی نگرانی ها در آسیا را نیز به دلیل پیامدهای غیر منتظره این چرخش نظامی افزایش میدهد و تصور نمی شود کشوری در آسیا از چنین وضعی استقبال کند.
پس از موضع گیری غافلگیر کننده اخیر« شینزو آبه »، خبرهای زیادی نیز از برگزاری اعتراض ها و تجمعات خیابانی در شهرهای مختلف ژاپن منتشر شده است. حتی رسانه های ژاپنی از خودسوزی عده ای از شهروندان ژاپنی به نشانه اعتراض به این رویکرد دولت خبر داده اند.
به نظر می رسد، چشم بادامی ها نمی خواهند رفاه و آرامش فعلی خود را به هیچ قیمتی از دست بدهند چرا که معتقدند، وجود یک دشمن قدرتمند هسته ای در نزدیکی شان به اندازه کافی خطرناک است!A