دخترک طبل زن ، کلیشه مظلوم نمایی اسرائیل
فاطمه قاسم آبادی
تا به حال در مورد اختلافات و جنگ بین فلسطینیها و صهیونیستها، فیلمها و سریالهایی در سینما و تلویزیون غرب ساخته شده، در این ساختهها اغلب تهیهکنندگان سعی کردهاند تا از نگاه غرب، این جنگ را در خارج از مرزهای دو طرف ماجرا، به تصویر بکشند.
در نگاه اول نقطه اشتراک تمام این فیلم یا سریالها، در نامفهوم بودن مقصد نهایی کارگردان یا نویسنده آنها بوده است. این ساختهها که همگی سعی داشتهاند به نوعی از رژیم صهیونیستی در حد توان خود دفاع کنند، تا بهحال از نظر تخصصی نتوانستهاند مورد توجه مخاطبین یا منتقدان قرار بگیرند، چون همگی گنگ و ضعیف هستند چرا که رژیم صهیونیستی هرگز و از همان ابتدای بهوجود آمدنش و با توجه به اعمال شنیعی که انجام داد، نتوانست بین مردم عام، قابل قبول باشد. بنابراین تلاشهای بیشمار هالیوود، سینما و ادبیات غرب هم نتوانست این غاصبان کودککش را در نظر مردم مشروع جلوه دهد، از این رو تلاش برای مظلومنمایی صهیونیستها در اشغال فلسطین، تا بهحال یک پروژه شکستخورده بهحساب میآید و بر عکس توهمات داستان هولوکاست، که فیلمهای قابل قبولی در پذیرش مخاطب عام و بیاطلاع داشته است، وقتی قضیه این مظلومان آواره و مورد ستم، از جنگ جهانی دوم عبور میکند و به غصب و اشغال سرزمینی مانند فلسطین میرسد، تمام تصویرسازیها رنگ میبازد و دیگر خریداری ندارد.
«دخترک طبلزن» هم یکی از همین ساختههای هالیوودی است که در سال گذشته به عنوان مینیسریالی شش قسمتی از شبکه AMC پخش شد ولی نتوانست مورد توجه قرار بگیرد و کارگردان کرهایاش را هم با اعتراض طرفدارانش روبهرو کرد.
طبلهای توخالی به صدا در میآیند
دخترک طبلزن یا ((The Little Drummer Girl نام مینیسریالی در ژانر جاسوسی، معمایی و درام، به کارگردانی «پارک چان ووک» محصول سال 2018 شبکه AMC آمریکاست.
این مینیسریال از رمان جاسوسی «جان لیکر» با همین نام اقتباس شده است.
داستان سریال در دهه ۷۰ اروپا و در نقطه اوج عملیاتهای تروریستی روایت میشود و با نشان دادن زندگی بازیگر تئاتر انگلیسی به نام «چارلی رز» جلو میرود. چارلی خارج از صحنه یک ایدهآلیست چپگراست که با جنبش فلسطینیان نیز همدردی میکند این مسئله باعث میشود که جاسوسان سرویس مخفی اسرائیلی یا همان موساد، چارلی را زیر نظر بگیرند، تا از او برای نفوذ بین گروههای مبارز فلسطینی استفاده کنند.
در همین حین دوربین نشان میدهد که در غرب اروپا، یک گروه تروریستی فلسطینی در حال کشتن شهروندان یهودی است و به خاطر همین هم موساد یک جاسوس اسرائیلی با نام مستعار «پیتر» را مامور میکند تا دست به عمل شود تا به وسیله چارلی، سرکرده گروه بمبگذاری را که برادر فلسطینی شخصی به نام سلیم است، دستگیر کنند. چارلی ابتدا از این پیشنهاد جاسوس اسرائیلی خشمگین میشود ولی در ادامه با وجود بیطرفی، تصمیم میگیرد که به خاطر علاقهای که به پیتر پیدا کرده به جاسوسان اسرائیلی کمک کند....
کلیشه عرب بیبندوبار و تروریست
در مینیسریال «دخترک طبلزن»، هیچ ایده جدیدی برای نشان دادن به مخاطب وجود ندارد و کارگردان دوباره سراغ همان داستان همیشگی عربهای تروریست و آدمکش میرود و داستان را به خاطر همین موضوع با منفجر کردن منزل یهودیان و مرگ یک کودک یهودی شروع میکند. این شروع تکراری به همراه نشان دادن اقدامات تروریستی بدون هیچ حرفی از دیدگاه طرف مقابل، باعث میشود که مینیسریال «دخترک طبلزن»، نتواند حتی از نظر داستانی، دید جدیدی به مخاطب خود نشان بدهد.
شخصیتهای عرب و مسلمان این مینیسریال نیز مانند دیگر سریالها و فیلمهای همردیف خود، فاقد هر گونه شخصیتپردازی ملموس هستند و حتی علاوه بر هویت انسانی، هویت مذهبی نیز ندارند و به عنوان عربهای مشروبخوار، بیبندوبار و بیرحم، به تصویر کشیده میشوند که تنها هنرشان در منفجر کردن و بمبگذاری و کشتن مردم بیگناه کشورهای غربی است!
در مقابل این فلسطینیهای تروریست، شخصیت جاسوسان اسرائیلی کاملا متفاوت است و این شخصیتها در دخترک طبلزن، مردان و زنانی با اعتقاد، متخصص و دلسوز معرفی میشوند که برای نجات مردم دیگر کشورها قرار است نسخه کوچکی از قهرمانان آمریکایی باشند. تکراری و بیمنطق بودن داستان، به همراه ضعف فیلمنامه باعث میشود که دخترک طبلزن با توجه به بازیگران مشهور و کارگردان مورد توجهش، نتواند بیشتر از یک اثر سفارشی جلو برود و از اثری ضعیف و دمدستی، پا فراتر بگذارد.
برای ما فیلم بساز، جایزه بگیر!
یکی از حواشی «دخترک طبلزن»، در سال گذشته، انتخاب پارک چان ووک، به عنوان کارگردان این مینیسریال بود. (این کارگردان کرهای در سینمای بینالملل، بیشتر به خاطر فیلم «پیر پسر» که تنها فیلم قوی از سهگانه انتقامش است، شناخته میشود.)
چان ووک در سال گذشته و در اقدامی جالب، به سراغ ساخت مینیسریالی مانند «دخترک طبلزن» میرود و ساخت موضوعی را بر عهده میگیرد که کاملا دغدغه غرب است و در ظاهر هیچ ربطی به موضوعات مورد علاقه این کارگردان و یا اقلیمی که در آن زندگی میکند، ندارد.
به خاطر همین هم مخاطب از همان ابتدای داستان احساس میکند که اثری از نگاه کارگردان یا به اصطلاح امضای چان ووک در این مینیسریال دیده نمیشود و قرار است با سریالی که تنها نام این کارگردان را یدک میکشد، روبهرو شود.
البته جای تعجب نیست و این مسئله به تنهایی نشان میدهد که چطور کارگردانهایی از کشورهای آسیایی میتوانند در عرصه سینمای غرب و بهخصوص هالیوود، موفق باشند و به اصطلاح دیده شوند....
معمولا این کارگردانها فرقی نمیکند از کدام کشور آسیایی هستند، همه طبق دستور کاری که میگیرند، فیلم میسازند حالا هر یک با زبان بومی و سبک و سیاق کشور خود؛ به خاطر همین هم نقطه مشترک فیلمهای شان همیشه اگر در مورد مملکت خودشان فیلم بسازند، تصویری وامانده و مفلوک است و اگر هم در مورد کشوری غربی فیلم بسازند، فیلمشان با یک فیلمساز غربی مو نمیزند و هیچ نشانی از دید یک کارگردان شرقی را در این فیلمها نمیتوان پیدا کرد.
تمام این مسائل باعث میشود که نتوان از کارگردانی مانند چان ووک به خاطر ساخت مینی سریالی سفارشی مانند دخترک طبلزن، ایراد گرفت؛ مخصوصا که چان ووک به عنوان یک کارگردان کرهای، تا بهحال فیلمهای مورد توجهش هم بیشتر از فلسفه غرب بهره برده تا کشوری که در آن به دنیا آمده و اگر چشمهای بادامی، صورتهای شرقی و زبان کرهای بازیگران در این فیلمها نبود، میشد ساخت آنها را به کشوری دیگر نسبت داد!
در هر صورت مینیسریال دخترک طبلزن نتوانست نظر مثبت مخاطبین را به دست بیاورد و چون در داستان و فیلمنامه هم قوی عمل نکرد، منتقدین غربی نیز به آن توجه خاصی نداشتند و با وجود پایان باز و قابل ادامهاش، هیچ فصل دومی برای این مینیسریال، توسط شبکه تولیدکنندهاش، در نظر گرفته نشد.