نمره مردودی فرهنگ در کارنامه مدیریت شهری
جهاد موسوی تبار
اواسط مرداد ماه بود که خبر حذف عنوان «شهید» از تابلو برخی معابر شهر در رسانهها پیچید و طولی نکشید که بسیاری از شهروندان تهرانی نسبت به این امر واکنش نشان دادند و از مسئولان خواستند که به این مسئله ورود جدی پیدا کنند و با خاطیان برخورد کنند. این جریان سلسلهوار در نقاط دیگر تهران و حتی دیگر شهرها و استانهای کشور ادامه داشت. اگرچه مشخص نشد چه جریانی پشت ماجرای حذف عنوان «شهید» از معابر و خیابانها وجود دارد اما یک چیز مشخص بود و آن اینکه این اولین اقدام ضدفرهنگی شهرداری و شورای شهر تهران نبوده است و احتمالا آخرینش هم نخواهد بود.
شورای شهر تهران
و اصرار بر ترویج فرهنگ بیگانه
1- یکی از نمایشگاههایی که هرساله در آستانه ماه محرم برای حمایت از هیئات عزاداری شهر تهران و سهولت کار هیئتداران تهرانی با کمک شهرداری تهران برگزار میشود، نمایشگاه «عطر سیب» است. شورای شهر تهران اما از همان سال 95 به مخالفت با آن پرداخت. عبدالحسین مختاباد عضو شورای شهر تهران چند روز مانده به محرم، به انتقاد از شهرداری جهت برپایی این نمایشگاه پرداخت و خواستار عدم برپایی این نمایشگاه با کمک و حمایت شهرداری شد. ناهید خداکرمی عضو دیگر شورای شهر تهران نیز با انتقاد از برگزاری این نمایشگاه در ایام نزدیک به محرم توسط شهرداری تهران گفته بود: «اولا قرار بود نمایشگاه عطر سیب دیگر با هزینه شهرداری تهران برگزار نشود، زیرا علاوه بر آنکه برگزاری این نمایشگاه ضرورتی ندارد، جزء وظایف و ماموریتهاى شهرداری تهران نیز محسوب نمیشود. بودجه شهردارى از عوارض پرداخت شده توسط مردم تامین مىشود و باید صرف نگهداشت و امور شهر شود و نباید عوارض مردم خرج مواردی شود که جزء وظایف شهرداری نیست... به نظر من هزینه کردن از بودجه اداره شهر برای هیئات مذهبی حرمتشکنى است. شهردار محترم نباید تسلیم شود.» اعضای شورای شهر تهران درحالی حمایت از هیئات عزاداری و ترویج فرهنگ عاشورایی در تهران را «غیرضروری» و «خارج از وظایف شهرداری» میدانستند که نسبت به ترویج فرهنگ غربی و بیگانه با حمایت از نمایشها و فیلمهای هنجارشکن و اعطای تسهیلات به سازندگان و دستاندرکاران آنها کاملا دست و دل باز عمل میکردند. آنها حتی با استفاده شخصی از بیتالمال نیز مسئلهای نداشتند تا جایی که وقتی در تعطیلات نوروز برادر ناهید خداکرمی با ماشین شورای شهر در جاده شمال تصادف کرد و خسارات زیادی به ماشین بیتالمال وارد شد، کمتر کسی زبان به اعتراض گشود. گویی از نظر آنها استفاده از بیتالمال فقط برای تسهیل و حمایت از ترویج فرهنگ عاشورایی «حرمتشکنی» و «غیرضروری» بود!
2- حالا بیایید به دو سال پیش برگردیم؛ وقتی احمد مسجدجامعی به همراه سید محمود دعایی، الهام فخاری و برخی دیگر از اعضای شورای شهر تهران بر سر قبر «ملکالمتکلمین» حاضر و ضمن اهدای گل خواستار مرمت و بازسازی خانه و مقبره «ملکالمتکلمین» شدند. مشکل آنجاست که «ملکالمتکلمین» یکی از شخصیتهای سیاه تاریخ ایران است. او یکی از عوامل انحراف مشروطه بود و آنقدر نان به نرخ روز خور و منفعتطلب بود که حتی صدای دوستان غربگرایش را هم درآورد و علیه او و رفتارهایش نوشتند. اعضای شورای شهر تهران بر مقبره کسی فاتحه خواندند که اساسا معتقد بود اسلام منسوخ شده و برای همین او به فرقه ضاله بابیه گرویده بود! تمجید از «ملکالمتکلمین» و بازسازی خانه و مقبرهاش توسط شورای شهر تهران در حالی انجام میشد که آنطرفتر، خانه شیخ شهید مشروطه یعنی شیخ فضلالله نوری، متروک و مخروب افتاده بود و برنامهای برای بازسازی آن وجود نداشت! یک بار دیگر جهتگیری مخرب فرهنگی شورای شهر تهران عریانتر از همیشه خودنمایی میکرد.
3- با این اوصاف حمایت از نمایشگاه آثار «پرویز تناولی» در باغ کتاب تهران اصلا نباید اتفاق عجیبی به نظر برسد. پرویز تناولی در دهه 1340 با بودجه و تبلیغات دفتر فرح پهلوی تبدیل به سمبل هنرمندان مدرنیست شد و به سفارش دربار مجسمههایی مستهجن برای محوطه کاخ نیاوران ساخت. سال 1348، اوج دینستیزی وی بود و مجسمهای از یک ضریح - که برای مسلمانان نمادی مقدس است- ساخت و داخل ضریح یک (...) گذاشت و زیر آن نوشت که «ما همه را دوست داریم!». هرچند بسیاری آثار و فعالیتهای ضد دین دیگر نیز در کارنامه وی وجود دارد اما با این حال شورای اسلامی شهر تهران(!) یکی از حامیان پر و پا قرص او بود.
4- شورای شهر تهران در یکصدوسی و ششمین جلسه رسمی پنجمین دوره خود که در تاریخ سه شنبه 27 فروردین 98 برگزار شد، تصمیمی جنجالی گرفت. آنها پیشنهاد نامگذاری چند خیابان را به نام افرادی نظیر محمدرضا شجریان، سیمین بهبهانی، محمدعلی سپانلو و ... مطرح و به تصویب رساندند. مشکل آنجا بود که این افراد از هر طرف که مورد بررسی قرار میگرفتند نسبتی با ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی ایران نداشتند. آنها حتی در مواردی آشکارا به هنجارشکنی و حمایت از دشمنان ایران اسلامی نیز پرداخته بودند. محمدرضا شجریان در آشوبهای سال 88 صراحتا از آشوبگران حمایت کرد و با جمله «اینها 1400 سال است با هنر مشکل دارند.» خود را نه در برابر جمهوری اسلامی که در تقابل با دین اسلام قرار داده بود. سیمین بهبهانی با سابقه سیاه دوران طاغوت نیز دست کمی از او نداشت. اشعار مستهجن و مبتذل او شهره محافل ادبی بود و بیقیدیاش نسبت به اسلام و تعالیم مذهبی بر کسی پوشیده نبود. تکریم این افراد در قالب نامگذاریهای خیابانی نه تنها اقدامی فرهنگی نبود بلکه رویکرد ضدفرهنگی شورای شهر تهران در ترویج ارزشهای غربی از طریق برجسته کردن عناصر خودباخته و غربگرا را نشان میداد.
البته وقوع چنین اتفاقات تاسف برانگیزی از سوی شورای شهر تهران زیاد هم جای تعجب ندارد وقتی محمدجواد حقشناس، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر در شبهای قدر، مناجات «ربنا» را با صدای یک خواننده زن در صفحه اینستاگرامش منتشر میکند و کار به جایی میرسد که به دادسرای ارشاد احضار میشود.
شهرداری تهران
و تکمیل پازل شورای شهر
شهرداری تهران نیز به عنوان بزرگترین قدرت اجرایی شهر تهران همسو با شورای شهر همین روند ضدفرهنگی را در پیش گرفت و در سالهای اخیر اقدامات زیادی در بسط و ترویج فرهنگ بیگانه و حذف شاخصههای مذهبی و بومی انجام داده است.
1- آذر ماه 1396 کتابی تحت حمایت شهرداری تهران رونمایی و چاپ شد که در آن مساجد بافت قدیمی شهر تهران معرفی میشد و به بررسی شخصیتهای تأثیرگذار این مساجد میپرداخت. اما کتاب «مساجد دارالخلافه» یک اشکال اساسی داشت و آن گرامی داشت و تجلیل از چهرههای بدسابقه بود. در واقع به بهانه معرفی مساجد قدیمی تهران، برخی از عناصر فرقه ضاله بابیه، فراماسون و درباری تطهیر شده و برایشان رزومههای پرفضیلت تراشیده شده بود. در این کتاب از فردی چون «شیخ هادی نجمآبادی» که به تصریح خانوادهاش مخفیانه پیرو فرقه ضاله بابیه شده بود به نیکی یاد میشد. همچنین چهرهای موجه از اشخاص بدنامی مانند ملک المتکلمین و ناظم اسلام ترسیم شده بود. این کتاب حتی پای خود را در تحریف تاریخ از این فراتر گذاشت و شخصیت فاسدالاعتقادی مانند «محمدحسن شریعتسنگلجی» را «آیتالله» خواند و بدون کوچکترین اشارهای به انحراف فکری او در ترویج افکار محمدبنعبدالوهاب در جهان تشیع، از شخصیت علمی او و دگراندیشیاش گفت!
2- یک بار دیگر مدیریت شهری تهران و یک بار دیگر پرویز تناولی! انگار شهرداری تهران دِینی به گردن خود از جانب پرویز تناولی احساس میکند که به بهانههای مختلف نام و یاد او را در برنامههایش به میان میکشد و قربان صدقهاش میرود. این بار در دومین سمپوزیوم مجسمهسازی مفاخر ایران که توسط سازمان زیباسازی شهرداری تهران برگزار میشد، مجسمه پرتره پرویز تناولی مجسمهساز پوچگرای طاغوتی ساخته و به نمایش گذاشته شد. علاقه شدید مدیریت شهری تهران به تناولی در حالی بود که او پیشتر در اقدامی سوداگرانه با وجود اینکه یک بار آثارش را به شهرداری تهران فروخته بود، دبّه کرد و خواستار بازگرداندن آثارش شد، اقدامی که منجر به محکومیت پرویز تناولی در دادگاه شد.
3- اقدامات عجیب شهرداری تهران همچنان ادامه داشت تا جایی که سخاوتمندانه 720 متر زمین بیتالمال را به یکی از وابستگان دربار پهلوی اهدا کردند. «ایران درّودی» از دوستان دوران کودکی فرح دیبا بود که همسر شاه معدوم شخصا برای افتتاح نمایشگاههای وی شرکت میکرد. درّودی سالها در تلویزیون شاهنشاهی تهیهکننده برنامههایی در تبلیغ ایدئولوژی باستانگرایی، فرهنگ غربی و رژیم پهلوی بود. اساس معروفیت «ایران درّودی» در آمریکا از طریق شرکت چند ملیتی ITT (از عوامل اصلی کودتای نظامی ژنرال پینوشه در شیلی علیه حکومت مردمی آلنده) صورت گرفت که درّودی تابلویی درباره لولههای انتقال نفت ایران برایشان کشیده بود. آثار او نه تنها رنگ و بویی از فرهنگ ایرانی-اسلامی ندارد بلکه حتی خودش نیز التزام چندانی به ظواهر اسلامی ندارد.
4- هفتمین دوره جشنواره فیلم شهر وابسته به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در حالی به کار خود پایان داد که بیشترین جوایز این جشنواره به فیلمهای ضد شهر و بیارزش رسید. در این جشنواره فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» ساخته هومن سیدی، اغلب جوایز مهم فیلمهای بلند بخش مسابقه سینمای ایران مانند بهترین فیلم و بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را دریافت کرد، در حالی که فیلم چهرهای زشت و پلشت از شهر ارائه میکرد. دو فیلم «بی عشق» ساخته فیلمساز روس، آندری زویاگینتسف و «دزدان فروشگاه» به کارگردانی هیروکازو کورئیدا، جوایز کارگردانی و بهترین فیلم بلند بخش بین الملل جشنواره را گرفتند که در هر دو فیلم، نه شهر در زندگی شخصیتها تاثیری دارد و نه آنها، حتی بخشی از روابط حاکم بر شهر محسوب میشوند. از همه بامزهتر اعطای جایزه بهترین اثر تهرانشناسی به فیلم «چهارراه استانبول» بود که به جز صحنههایی از سوختن ساختمان پلاسکو هیچ نشان دیگری از تهران ندارد و ماجرای دو دوست ورشکسته را روایت میکرد که قصد فرار از ایران دارند!
حالا وقتی شورای شهر و شهرداری تهران با سوابقی این چنین عنوان «شهید» را از تابلوهای معابر شهری حذف کنند اصلا متعجب نخواهیم شد. حتی اگر در مدت زمان باقیمانده از دوران تصدیشان عکس شهدا را هم به بهانه ترویج خشونت از معابر شهری حذف کنند باز هم اتفاقی خارقالعاده از طرف آنها تلقی نخواهد شد! در واقع مدیریت فرهنگی شهر تهران در این مدت تمام تلاش خود را برای ریلگذاری فرهنگی شهر در مسیرعکس ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی انجام داده است. از این مدیریت شهری نمیتوان انتظار تحکیم هویت دینی و ملی، تقویت خودباوری فرهنگی و نشر ارزشهای انقلابی و اسلامی را داشت.
با این اوصاف باید منتظر ماند و امیدوار بود تا مسئولان شهری از بیراههای که تا کنون در آن به سر می بردند، بازگردند و سکان هدایت فرهنگی شهر در دست مدیران جدید به سمت مردم و انقلاب اسلامی بچرخد.