گفت وگو با مسعود سمیعی، نمایشنامهنویس وکارگردان
تئاتر ما کاریکاتور مضحکی از تئاتر غرب است!
سید علی تدین صدوقی
مسعود سمیعی از تحصیل کردگان هنرهای دراماتیک و از رزمندگان دفاع مقدس است که حدود 40 سال است در عرصه هنرهای نمایشی، به نمایشنامهنویسی و کارگردانی مشغول است. اوضاع نه چندان خوشایند این روزهای تئاتر بهانهای شد تا با وی به گفت وگو بنشینیم.
آقای سمیعی با توجه به اینکه شما هم قبل و هم بعد از انقلاب را در تئاتر دیدهاید وهم از هنرمندان وتئاتریهای انقلابی بودهاید که تعلق خاطر بسیاری به تئاتر انقلابی و اسلامی و ایرانی دارید، ارزیابیتان از وضع امروز تئاتر در ایران چیست؟
بسمالله الرحمنالرحیم. با تشکر از شما و روزنامه کیهان که به یاد ما افتادید و شرایطی فراهم آوردید که در خدمتتان باشم، چون فکر میکردم که دیگر نسل ما فراموش شده است اما شما ثابت کردید که این گونه نیست.
من به عنوان یکی از آحاد مردم و کسی که علاقهمند به تئاتر است و مقدار اندکی در گذشته کار کرده و از ابتدای انقلاب هم فعال بوده مسایل و ایراداتی را بخصوص بر مسئولین اجرایی تئاتر دارم که به تدریج عرض میکنم. اما پاسخم در ارتباط با حفظ شأن انقلاب و شأن مردم در تئاتر، طبعا منفی است و مثبت نیست.
پس شما میفرمائید ما هنوز به آن آرمانها و اهداف بالادستی نظام درخصوص فرهنگ و هنر و به ویژه هنر تئاتر نرسیدهایم، اما چه موانعی بر سر راه بوده است؟ به خصوص در بخش درامنویسی که عنصر مهمی در تئاتر است.
در درجه اول عرض کنم که یک مدیر یا استاد دانشگاه رشته هنرهای نمایشی و هنرهای زیبا همانقدر که با مکاتب هنری آشنایی دارد باید به مکاتب فرهنگی و طبعا با سنتهای آئینی و دین و مذهب و اعتقادات مردم خودش و جغرافیا و تاریخ ده هزار ساله کشورش آشنایی داشته باشد. میتوانم به جرات بگویم که هیچکدام از مسئولین فرهنگی و هنری یا تعداد بسیار بسیار کمی از آنان نوشتهای در این خصوص ندارند. برخورد با دانشآموزان و دانشجویان نیز این گونه است که به آنها گفته میشود که تعداد صفحات کتابی را حفظ کنند و آخر ترم امتحان بدهند. مغازههای روبهروی دانشگاه تهران هم که زحمت مطالعه را از دانشجو گرفته و پایاننامه نیز برایشان مینویسند و اساتید هم به آنها نمره قبولی میدهند. درباره اینکه چه باید کرد، پرسشتان در بحث آموزش و اساتید ماست که مانند خود ما تنبل هستند و به ضرورت یادگیری بسیار بسیار کم رسیدگی میکنند. دانشجو تنبلتر از استاد است و زمانی که اینها را باهم جمع میکنیم، معدلش میشود چیزی که ما امروز روی صحنه تئاتر میبینیم.
- از فحوای کلامتان این گونه برمیآید که هنوز آن دیدگاههای خارجی و غربی که در اروپا و غرب درخصوص هنر و تئاتر وجود دارد اینجا اجرا میشود. هنوز این رویکرد است که دارد تدریس میشود، آن هم به صورت ناقص و نخنما شده؟
تئاتر یک عنصر وارداتی است. ما حتی آن تحقیقی که نشان دهد چگونه میتوانیم یک تئاتری داشته باشیم که اگر یک خارجی وارد ایران شد و یک نمایش دید احساس کند که یک درام استاندارد ایرانی را دیده، نداشتهایم. مانند تئاتر چین یا ژاپن یا هند که مربوط به فرهنگ خودشان است. ما در اینجا متاسفانه کاریکاتور مضحکی از تئاتر غرب را داریم. در زمان گذشته (قبل از انقلاب) تمام سعی و تلاش دانشگاه و دانشجو و روشنفکر و استاد سر این بود که بگویند تئاتر ما مثل تئاتر فلان کشور و بهمان کشور است! ما به شکل کاریکاتورمابانهای هم در دانشگاه تدریسش کردیم و هم کاریکاتورش را اجرا کردیم. حتی مفاهیم سیاسی مربوط به انقلاب را هم برای نسل جوان تحلیل نکردهایم. نمیشود و نمیتوان با سرمایهداری نجنگید و با آمریکا جنگید، نمیشود آمریکا را از اروپا جدا کرد، امپریالیسم امروز یک واحد متحد است و... بنابراین زمانی که ما آمدیم و آمریکا را به یک کشور و یک فرد خلاصهاش کردیم طبعا از لحاظ سیاسی دچار مشکل میشویم. بنابراین از لحاظ فرهنگی هم دچار مشکل خواهیم شد. یعنی دانشجوی ما نمیداند چه کتابی را باید بخواند. آیا کتابی را بخواند که نوشته مرگ بر آمریکا یا مرگ برسیستمی که نوع استکبار را تولید میکند؟
آیا فکر میکنید به همین دلیل است که مسئله زن در تئاتر ما یکی از مسائل مهم شده که همه تئاترها به آن دچار هستند؟ مانند روابط آنچنانی، عشقهای چند سویه، ارتباطات چند وجهی نامانوس و غیرمتعارف و... اینها درست شبیه کارهایی است که در غرب انجام میشود مانند کارهای پینتر، یاسمین رضا و...
باید بگویم متاسفانه ما در حال حاضر در بخش فرهنگ و هنر اسم اسلامی را با خودمان یدک میکشیم. به همین دلیل هم فضای سینما و تئاتر ما چندان سالم نیست. طی این سالها شاگردهایی داشتم که پس از گذراندن دورههای بازیگری زمانی که میخواستند با حفظ نجابت خود وارد کار بشوند اینها را به بازی نگرفتند. این اتفاق با توجه به خصوصیسازی در تئاتر هم بیشتر شده است. ما به خاطر تحلیل و برداشت غلطی که از هنر مدرن داشتهایم آنچه را که از آن گذشتیم شعارها و آرمانهای انقلاب اسلامی بود و آنچه را که در هنر داریم کپی میکنیم نافهمی و ناآگاهی و صرف این است که به ما هم اطلاق یک فرد وعنصر غربی را بدهند. متأسفانه من چیزی را از ایرانی اسلامی بودن در سطح دانشگاه و کلاسها و درسها نمیبینم. درخصوص زن در تئاتر هم باید بگویم که زن در این میان دو وجه دارد. یکی اینکه معمولا جامعه توسط زن آباد یا خراب میشود به دلیل آنکه زن همسر است زن خانه را اداره میکند و زن مادر است.
از طرفی در ادبیات ما، معشوقه زنی است که در عقبه آن «لا حول ولا » وجود دارد. بنابراین از زن و عشق زمینی میتوان به عشق الهی رسید. این نیز در اندیشهمان بود اما برای اینکه این کار در تئاتر صورت پذیرد نیاز به سواد و دانش است. شخصا این را هم اضافه کنم که نمیدانم به چه دلیل در کشور ما زمانی که یک دانشجو مدرکش را میگیرد و زمانی که یک استاد حکم تدریسش را دریافت میکند، اولین کاری که میکند کتاب را میگذارد کنار؟!
به عنوان آخرین سؤال با توجه به این اوصاف ما هنوز نتوانستیم در بخش درامنویسی و تئاتر به آن اهداف بالا دستی نظام و آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی و منویات مقام معظم رهبری در این خصوص برسیم، بخصوص در مبحث زن و تاثیر زن در جامعه و اینکه میبینیم همه در حال اقتباس کردن از آثار خارجی و غربی هستند که آنها نیز تماما به فرهنگ و مسایل و روابط غربی مربوط میشود و نه فرهنگ و هنر ما. پس در حال حاضر چاره چیست و چگونه باید این معضل را حل بکنیم؟
توجه بفرمائید که کار نشد ندارد. کل نهضت ادبی رنسانس در اروپا را چهار یا پنج نفر راه میاندازند. صحبت بر سر این است که یک شرایطی را برای یک کار نمایشی بگذاریم، مانند یک قصاب که مجوز قصابی دارد یا رانندهای که گواهینامه برای رانندگی دارد و این فقط به مدرک تحصیلیاش یا حتی فروش بلیط محدود نشود. یک زمانی یکی از این مدیران مرکز هنرهای نمایشی کار بسیار خوبی را کرد و نمیدانم چرا ادامه پیدا نکرد و آن این بود که برای کارها جلسات نقد و بررسی میگذاشتند و کارها مورد نقد وبررسی منتقدان صاحب نام و تماشاگران قرار میگرفت. خب این بسیار بسیار کار درستی بود. کار شدنی هست به شرط اینکه کمیسیون فرهنگی محترم مجلس بجای اینکه فکر کند بودجهاش چرا آنقدر کم یا زیاد است و یا اینکه از افرادی در آنجا استفاده شود که بزرگترین افتخارشان این نباشد که بگویند من درعمرم یک سینما یا یک فیلم ندیدم، وزیر ارشاد ما به نحوی انتخاب بشود که حداقل از در سینما یا تئاتری گذشته باشد و هر از چندگاهی تئاتریها و سینماییها بتوانند تعاملی با وزیر ارشاد یا کسانی که در این زمینه فعال هستند داشته باشند. در عین حالی که ما خیلی بیشتر از نفت، قصه داریم یعنی شخص بنده اینجا در حضور شما رگم را گرو میگذارم که به من پنجاه نفر آدم دلسوز و اهل تحقیق بدهید با بودجهای که به اندازه یکی از این نمایشهای به اصطلاح لاکچری هم نباشد، اصلا تنخواهش نزد خودتان باشد، من از دل همین کشور درامهایی را به کمک همکارانم بیرون میکشم که قبلا کسانی مانند شکسپیر از ما محترمانه ربودهاند و غیرمحترمانه دزدیدهاند! ما آنقدر فرهنگ و توانایی در درون وجودمان در قصههایمان در زیرزمینهایمان و درسینههایمان حبس است که اگر آنها را از غرب بگیریم چیزی
برای گفتن ندارند.