معامله با یک نوجوان!
در ارتفاعات سخت کردستان بودیم که به ما اطلاع دادند شهید محراب آیتالله مدنی (ره) برای بازدید منطقه به محل استقرار ما خواهد آمد. هنگام بازدید، رزمنده نوجوانی جلو رفت و با حیایی خاص بعد از سلام و احوالپرسی گفت: الان 9 روز است که آب پیدا نکرده ایم و نمازهایم را با تیمّم خواندهام، تکلیف نمازهای من چه میشود؟ شهید مدنی وقتی نگرانی او را دید در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: حاضری یک معامله با من بکنی؟ آن رزمنده گفت: چه معاملهای؟ شهید مدنی گفت: من حاضرم تمام عبادتهایم را به تو بدهم و در عوض تو این 9 روز نمازت را به من بدهی.
( به نقل از: ماهنامه جانباز، شماره 105 ، گوینده خاطره: آقای علیرضا زوّاره)