علت مواضع متفاوت کوفیان(5)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
چرا مردم کوفه تا این اندازه از خود چهره متفاوت و متلونی نشان دادند، و ظرف مدت کوتاهی، مواضع مختلف و متناقصی نسبت به امام حسین(ع) اتخاذ کردند؟
پاسخ:
در سه بخش قبلی پاسخ به این سوال، ضمن تاکید بر اهمیت و پیچیدگی مردمشناسی کوفه، به سه عامل کلیدی شامل: 1- ویژگیهای منفی روحی و روانی. 2- ساختار اجتماعی قبیلگی ناهمگون 3- و ساختار اقتصادی اشاره کردیم، و در ادامه به سه ویژگی منفی روحی و روانی کوفیان شامل: الف) غلبه خستگی از جنگ و عافیتطلبی. ب) دنیاطلبی ج) نظامناپذیری پرداختیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم.
د) پیروی از احساسات
این خصیصه را میتوانیم با مطالعه مقاطع مختلف حیات کوفیان مشاهده کنیم، در بسیاری از جریانهای تاریخی، شاهد آنیم که کوفیان تحت تاثیر احساسات، تحریکشده به وسیله سخنرانی سخنرانان یا هر عامل دیگر، واردکاری میشوند، اما پس از فروکش کردن احساسات، از عزم خود برگشته و از ادامه آنکار منصرف میشوند. طبعا هرگاه دشمن میتوانست از ابزار تحریککننده احساسات استفاده کند، قادر بر آن بود که موج را به سمت خود هدایت کند، نمونه آشکار آن را در جنگ صفین هنگام برافراشتن قرآن بر سر نیزهها شاهدیم. همچنین اگر طرف مقابل میتوانست به نحوی آبی سرد بر این احساسات پرشور و پرجوش و خروش بریزد، به راحتی توان پراکندن این نیروی پرشور را که در جبهه حق اجتماع کرده بودند، در خود احساس میکرد، که نمونههای واضح آن را در جریان محاصره قصر حکومتی عبیدالله به وسیله قبیله مذحج در اعتراض به دستگیری هانی بنعروه ملاحظه میکنیم که تنها با یک سخن مبهم شریح قاضی، به سرعت پراکنده شدند و نیز در تبلیغات ابنزیاد شاهدیم که به راحتی توانست با سرد کردن احساسات مردم به وسیله تبلیغات خود، آنها را از اطراف مسلم پراکنده سازد. اندکی بعد توانست همین احساسات را به سمت خود هدایت کرده و نیرویی عظیم را در مقابله با امام حسین رهسپار کربلا سازد.
ه) فریبکاری و غدر
در طول تاریخ کوفه، به عباراتی از شخصیتهای بزرگ برخورد میکنیم که این خوی کوفیان را متذکر شدهاند، به عنوان مثال حضرت علی(ع) اهل عراق را گروهی فریبکار معرفی میکند. و عبدالله بنعباس در هنگام گفتوگو با امام حسین(ع) به عنوان خیرخواهی میگوید: «عراقیان (کوفه و بصره) گروهی فریبکارند، پس مبادا به آنها نزدیک شوی».(تاریخالامم و الملوک، طبری، ج5، ص 383)
امام حسین(ع) نیز در آخرین ساعات حیات خود (پس از شهادت حر) میگوید: «خدایا اهل عراق (کوفه) مرا فریب دادند و خدعه کردند». (فصلنامه تراثنا، شماره 10، ص 181)
مسلم بنعقیل نیز خود را گرفتار همین خوی کوفیان میبیند و در مکالمه خود با طوعه، زن با ایمانی که در لحظات سرگردانی مسلم در کوچههای کوفه، او را پناه داده میگوید: «من مسلم بنعقیل هستم که این گروه به من دروغ گفته (یا مرا تکذیب کرده) و مرا فریب دادند». (طبری، همان، ج 5، ص 371)
و در آخرین لحظات حیات خود، کوفیان را چنین نفرین میکند: «خدایا تو خود میان ما و گروهی که ما را فریب دادند و تکذیب کردند و آنگاه ما را خوار کرده و کشتند، حکم فرما». (مروجالذهب، مسعودی، ج 3، ص69)
ادامه دارد