وظیفه جوان انقلابی(زلال بصیرت)
اغلب حرکتهای بزرگ اجتماعی بهوسیله شخص یا اشخاص معدودی شروع میشود و کمکم به دلایلی طرفدارانی پیدا میکند و گروهی را تشکیل میدهند که هر کدام در حکم یکی از اندامهای بدن هستند؛ممکن است هر یک از این اندامها وظایف مختلفی داشته باشند، اما اهداف مشترک است که این اندامها را به هم مربوط میکند، همانگونه که مغز و قلب و چشم وظایف یکسانی ندارند، اما همکاری این اندامها برای حیات و رشد انسان لازم و ضروری است.
اولین درسی که باید از این مسئله فرا بگیریم این است که توقع نداشته باشیم همه افراد در همه امور مشترک باشند؛ وقتی خداوند حتی انسانها را از نظر جسمانی و روانی مانند هم نیافریده است، طبیعتا گرایشها، افکار، سلیقهها و هزاران اسرار موجود در هرکسی کاملا متفاوت هستند. حتی دوبرادر دوقلو که کاملا شبیه هم باشند، تفاوتهای متعددی در رفتار دارند. جامعه نیز اینگونه است؛ هرچه هم به دنبال افراد همفکر و همسلیقه باشیم، نمیتوانیم کسانی را بیابیم که کاملا مانند خودمان باشند؛ بنابراین مهم این است که هدف مشترکی که انتخاب میکنیم هدف ارزشمندی باشد که تحمل اختلافسلیقهها را امکانپذیر سازد.
ما معتقدیم اسلام ناب، عامل سعادت دنیوی و اخروی ماست و در بین مذاهب مختلف، پیروان اهلبیت(علیهمالسلام) بهتر میتوانند به سعادت برسند،حال در بین پیروان اهلبیت میخواهیم کسانی را پیدا کنیم که بهتر از ایشان تبعیت میکنند. برای اینکار اگر فرد شاخصی را پیدا کنیم که معصوم یا شبهمعصوم باشد، وظیفه سنگینی از دوش ما برداشته میشود در زمینه اینکه هدف اصلی را چه قرار دهیم جهت حرکت برای رسیدن به هدف مشترک را بهتر تشخیص دهیم و نیروها را در آن زمینه متمرکز کنیم تا زودتر به نتیجه برسیم.
شصت سال پیش، هنگامیکه بنده جوان بودم، بسیار دور از انتظار بود که بتوانیم فردی را بیابیم که قابل اعتماد بوده، اسلام را در همه ابعاد بهتر از دیگران شناخته، واقعا قصد عمل به اسلام را داشته باشد و در این راه مشکلات آن را به جان بخرد. البته در قم، نجف و برخی دیگر از شهرها، مراجع متعدد و عالمان دیگری بودند که هرکدام گوشهای از اسلام را مورد توجه قرار میدادند. اما خداوند متعال بر جامعه اسلامی منتی گذاشت که در طول 1400 سال بینظیر بود و کسی را در جامعه ظهور و بروز داد که بر اساس اسباب ظاهری، امری معمول و عادی نبود؛ اما بهگونهای شد که کمتر کسی بود که ایشان را نپذیرد و به ایشان علاقمند نشود و دل نسپارد و آن حضرت امام(ره) بود. از زمانی که نهضت امام(ره) شروع شد و بیانیهها و موضع گیریهای خاص ایشان منتشر شد، این امید در مردم پیدا شد که میتوان یک الگویی را پیدا کرد که حرفش برای ما حجت و رفتارش برای ما الگو باشد. باید توجه داشت که این نعمت عظیم، بعد از 1400 سال نصیب مردم مسلمان شد.
عزتی که خداوند به حضرت امام(ره) داد، مثال زدنی بود،خداوند چنان عزت و ابهتی به امام(ره) داد که حتی بر قلوب کفار هم اثرگذار بود و دشمنان نیز در قلب خود نسبت به او احساس خضوع میکردند؛ اما همگان در ارادت به امام(ره) و تبعیت از ایشان، یکسان نبودند؛ لذا حتی در بین شاگردان خود ایشان هم اختلافسلیقههایی وجود داشت.
اسلام؛ هدف مشترک برای تمام سلیقهها
هر چند اعتقاد داریم که پیامبر اکرم و ائمه معصومین(علیهم السلام) همه معصوم و دارای راه و هدف مشترکی بودند و حلقههای یک زنجیره هستند، اما ایشان نیز بهخاطر وجود شرایط مختلف، رفتارهایی متفاوت با یکدیگر داشتهاند، نباید توقع داشت همه کسانی که قرار است با آنها کار کنیم، همه تفکراتشان مثل ما باشد؛ بلکه باید هدفی مشترک و ارزشمند مورد لحاظ قرار گیرد. بر اساس بینش ما، هدف ارزشمندی که ارزش تحمل سختیها، مشکلات و اختلافسلیقهها را دارد، همان اسلام است. لذا باید نوعی وحدت بر اساس هدف، بین افرادی که همکاری میکنند ایجاد شود تا دسترسی به نتیجه امکانپذیرتر شود.
در موارد وجود اختلاف فهم و سلیقه، نقش ممتاز رهبری و کسانی که به عصمت نزدیکترند مشخص میشود؛ زیرا آنها باید دیگران را کمک کنند. آنها اسلام را بهتر شناخته و روشهای آن را بهتر میدانند. به عنوان نمونه، قبل از انقلاب، امام(ره) گروههای انقلابی را که همهشان هم عاشق امام(ره) بودند راهنمایی کردند تا در عین حفظ گروه خود، با دیگر گروهها ائتلاف داشته باشند و لذا «هیئتهای مؤتلفه» به وجود آمد. امام(ره) هم نفرمود: همه ادغام شوید و یک حزب تشکیل دهید؛ چون میدانست که افراد سلیقههای مختلفی دارند.
توقع اینکه همه افراد همفکر باشند، توقع بجایی نیست؛ چنین توقعی در گروه سبب میشود که انشعاب ایجاد شود؛ اما اگر از اول بنا گذاشتیم که دنبال رضای خدا باشیم و نه منافع شخصی، نباید از اختلافسلیقهها و منشها بترسیم. باید سعی کنیم افراد برجسته از گروههای مختلف دور هم جمع شوند و تبادلنظر کنند؛ البته باز هم نباید انتظار داشت که در این جلسات همگان به نظر واحدی برسند، اما این جلسات میتواند سبب افزایش آگاهیها و رفع سوءتفاهمها شود. ارتباط بین سران گروهها، هم وحدت گروهها را تقویت میکند و هم موجب جلوگیری از انشعاب در گروه واحد میشود. این درس را از راهنمایی حضرت امام(ره) میتوان گرفت؛ حتی همین امروز نیز از سالمترین گروههای انقلابی، همین هیئتهای مؤتلفه هستند که روح انقلابی در آنها وجود دارد. ممکن است انسان برای رسیدن به هدفی متعالی، مراتب پلکانی قائل شود؛ مانند نردبانی که برای رسیدن به سطح بالاتر مورد استفاده قرار میگیرد. باید توجه داشت که خود پله ارزش ذاتی ندارد، بلکه استفاده از آن برای رسیدن به هدف مطلوب است. گاهی در فعالیتهای اجتماعی، رسیدن به هدف متعالی، در گرو پیمودن مراحلی است که خود این مراحل ارزش ذاتی ندارند، اما اگر جزئی از برنامه قرار گیرند که با نظم صحیح چیده شدهاند، میتوانند ما را به هدف برساند.
لزوم پرهیز از نگاه صفر یا صدی به افراد
نباید جامعه را دوقطبی کرد و افراد را صفر یا صد دانست؛ چنین نیست که افراد یا ضدانقلابند و یا انقلابی صددرصد هستند؛ بلکه حتی ایمان هم درجاتی دارد. معنای درجات مختلف نیز همین است که کسی که در درجهای قرار گرفت، به لوازم ایمان در همان درجه التزام دارد؛ اما هنوز ظرفیت التزام به درجه بالاتر ایمان را پیدا نکرده است. لذا برخی از مردم، ایمان دارند، نماز و روزه را هم بهجا میآورند، برای امام حسین (ع) هم از جیب خودشان هزینه میکنند، اما اگر به ایشان بگویی شرعا نباید دنبال پستی بروی که دیگری برای آن پست از شما بهتر است، قبول نمیکنند. حتی کسانی که اوایل انقلاب تا پای جان پیش رفتند، بعدها در برخی جاها که منافع خودشان و فرزندانشان در خطر بود، توقف و عقبگرد کردند و معتقد بودند: زمانی که شاه بود، شاهزادگان استفاده میکردند و در حال حاضر هم که ما هستیم، باید نتیجه و بهره زحمتهایی که کشیدیم را به دست آوریم!
میان شناخت و گرایش رابطه وجود دارد،این امر تنها در عمل وجود ندارد، بلکه این گرایشهای باطنی در فکر انسان نیز اثر میگذارد. برخی شناختها سبب میشود برخی گرایشها در انسان تقویت شود و وجود برخی گرایشها سبب برخی شناختها و پذیرشها در فرد میشود. برخی از افراد واقعا بیش از این توان درک ندارند، نه اینکه از ابتدا هم منافق بودهاند؛ بلکه فقط مرتبهای از باور را داشتند. توجه به این مسئله سبب میشود که در برخورد با کسانی که با ما همسو نیستند افراط نکنیم و خود همین امر موجب دشمنی و اختلاف نشود،ما در کشوری هشتاد میلیونی زندگی میکنیم که حداقل ده میلیون انقلابی داریم؛ اگر بخواهیم با آنها ارتباط برقرار کنیم، باید چه کنیم؟ امام(ره) چه کرد که مردم بیتفاوت و حتی برخی مردم فرو رفته در انحراف و فساد را به سمت جبهه شهادت بسیج کرد؟ چه شد که یک بچه سیزده ساله بقدری مرد شد که امام(ره) در مورد او فرمود: رهبر ما آن طفل سیزده ساله است؟ هر چند یافتن و ارتباط با افراد همفکر، با فهم و درک عمیق و اراده قوی بسیار مطلوب است، اما نباید فکر کنیم که کار ما فقط همین است، زیرا صرف اینکه چند گروه چند نفری راه بیندازیم، برای شبکهسازی کافی نیست.
نقش عنصر دین در حرکت انقلابی اسلامی
سعی کنیم به هیچ حدی از معلومات دینی بسنده نکنیم؛ اگر بتوانیم هر روز یک کلمه بیشتر یاد بگیریم، حتما انجام دهیم؛ فکر نکنیم که ما بارمان را بستهایم و انقلابی هستیم و دیگر نیازی به شناخت بیشتر و افزایش معلومات دینی نیست! این تفکر، قدم اول در مسیر سقوط و بزرگترین دام شیطان است.هیچ وقت نباید به قدرت و کار جهادی خودمان متکی باشیم؛ بلکه باید همه اینها را در مقابل یک گوشه چشم امام زمان(عج) و یک عنایت حضرت معصومه(س) صفر بدانیم. دست گدایی را پیش اولیای الهی دراز کنیم و موفقیت خودمان را از عنایت آنها بخواهیم؛ مبادا از توسل به درگاه اهلبیت(ع)غافل شویم؛ هر چه بیشتر حقارت خود را در مقابل اولیای خدا درک کنیم، بیشتر بهره خواهیم برد.همه نعمتهایی که خداوند متعال به ما داده است، به خاطر وجود اهلبیت (ع) و اولیای الهی است. به عنوان نمونه، اگر حرم حضرت معصومه (س)اینجا نبود، نه حوزهای در اینجا تشکیل میشد و نه امام(ره) در این حوزه تربیت میشد و نه انقلابی واقع میشد.کسب معرفت دینی و توسل به اولیای الهی، در کنار تلاش جهادی ویژگی جوان انقلابی است. وظیفه دیگر جوان انقلابی انجام کار گروهی است؛ باید کسانی را بیابید که همفکر و سلیقه نزدیکی به هم دارید، اما نباید هرکسی با فکر و سلیقه ما مخالف بود را ضدانقلاب و خارج از دین بدانیم. افراد در درجات ایمان متفاوت هستند و باید سعی کنیم ایمان خود و دیگران را تقویت کنیم و اگر نمیتوانیم در تقویت ایمان دیگران مؤثر باشیم، لااقل به آن ضرر نزنیم. اما متهم کردن دیگران و جبههگیری علیه آنها و سر و صدا به پا کردن نتیجه مثبتی ندارد.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدي (دام ظله)
در دیدار با جمعی از دانشجویان انقلابی تهران؛ قم؛ 25/4/98
زلال بصیرت روزهای پنج شنبه منتشر میشود.