سیری در تاریخ جنایات سازمان منافقین
قدرت نظامی منافقین، مدیون هیئت عفو آقای منتظری
در 30/3/66 رجوي، تشکيل«ارتش آزادي بخش ملي» را اعلام نمود و دو هفته بعد با صدام حسين ديدار نمود. رئيس جمهور ديکتاتور عراق تأسيس اين ارتش را تبريک گفت. ارتش به اصطلاح آزادي بخش ملي، در سال 66 حدود 40 عمليات عليه رزمندگان اسلام در جبهه هاي غرب انجام داد. در بهار 67، سازمان عمليات موسوم به «آفتاب» را با همکاري ارتش عراق در منطقه مرزي فکه انجام داد. پس از آن در آستانه دومين سالگرد تأسيس ارتش آزادي بخش خود، عمليات «چلچراغ» را در 28/3/67 در منطقه مهران آغاز کرد و شهر مهران را تصرف نمود. تصرف اين شهر، رهبري عمليات را به طمع تصرف تهران انداخت:
«وقتي مي توانيم در يک عمليات، شهري را آزاد نماييم پس دسترسي به تهران چندان مشکل نخواهد بود.»
سازمان که مترصد فرصتي مناسب براي عمليات تصرف تهران بود، با پذيرش قطعنامه 598 توسط ايران، مجبور به جلو انداختن عمليات «فروغ جاويدان» شد. اين عمليات ساعت 3 بعد از ظهر 3/5/67 از سمت غرب کشور، از شهرهاي قصر شيرين و سرپل ذهاب آغاز گرديد. در اين عمليات مجموعاً در حدود 4500 تا 5000 نفر شرکت نمودند که حدود 25 درصد آنان را زنان و دختران تشکيل مي داد. ستاد نظامي عمليات تحت فرماندهي مستقيم رجوي، شامل 7 فرمانده ستاد نظامي و 25 فرمانده تيپ رزمي بود. هر تيپ نيز شامل 160 تا 180 نيروي نظامي بود. عراق نيز چند روز قبل از عمليات منافقين، تهاجم هوايي و زميني را با حجم وسيعي در جنوب و با تظاهر به تصرف خرمشهر و اهواز آغاز نمود و سپس به ايلام و کرمانشاه حمله کرد.
هادي شعباني از اعضاي ارشد سازمان که مدت 22 سال در سازمان بوده1 درباره عمليات مرصاد- که منافقين از آن به عنوان عمليات فروغ جاويدان ياد مي کنند- مي گويد:
«پس از قبول قطعنامه توسط ايران، رجوي سريع جلسهاي گذاشت و گفت ما تا يک هفته ديگر بايد به ايران حمله کنيم، چون ايران از روي ضعف قطعنامه را قبول کرده است و قرار است عراق از جنوب حمله کند تا ما به راحتي از غرب پيشروي کنيم! و آن قدر به عمليات معتقد بود که مي گفت اتاق کار مرا در تهران آماده کنيد تا من بيايم و بعد از ورود به تهران تا 48 ساعت هر کاري خواستيد بکنيد و هرکس را خواستيد بکشيد، تا اينکه من فرمان عفو بدهم!»
منافقين آزاد شده
در عمليات مرصاد
در اين شرايط برخي از اعضاي آزاد شده منافقين توسط آقاي منتظري، به نيروهاي حاضر در عمليات فروغ جاويدان پيوسته بودند. به شهادت منابع رسمي منافقين، تقريباً يک پنجم از کشته شدگان منافقين در عمليات مرصاد، از همين اعضاي زنداني آزاد شده توسط آقاي منتظري بودند!
سازمان منافقين در کتاب يادنامه خود تعداد کشتهشدگان اين عمليات را 1304 نفر بر ميشمرد. آنها همچنين ادعا ميکنند که 270 نفر از کشتهشدگان اين عمليات، «زندانيان رژيم» بودند؛ يعني افرادي که محکوم شده و در زندانها بودند، ولي به موجب دستور هيأتهاي عفو آقاي منتظري يا هر دليل ديگري آزاد شده بودند و بار ديگر به منافقين پيوسته بودند! بدين ترتيب، يک حساب سرانگشتي از آمار ارائهشده توسط منافقين هم نشان ميدهد که يکپنجم کشتهشدگان منافقين در فروغ جاويدان، زندانيان آزادشده سالهاي گذشته بودهاند. بعيد نيست که بتوان همين نسبت را در ميان نيروهاي عملياتکننده منافقين، که زنده مانده بودند هم تسرّي داد. بنابر اين در حقيقت عملکرد نامناسب هيأت عفو موجب افزايش قدرت عملياتي سازمان منافقين گرديد.
منافقين زنداني
و استراتژي گلوله برفي
منافقيني که زنداني بودند، با استراتژي «گلوله برفي» به عنوان نظاميان پشت جبهه و در تبعيد عمل مي کردند. برنامه ريزي شده بود که با تهاجم اعضاي سازمان به خاک کشور، با تجميع و افزايش تعداد نيروهاي همگرا، پايتخت را تصرف کرده و نيروهاي سازمان که هنوز در زندان باقي مانده بودند، دست به شورش سراسري بزنند. به اذعان خود منافقين، با هماهنگي و هدايت شبکهاي از خارج زندان، افراد زنداني در حالت آمادهباش به سر ميبردند تا بلافاصله پس از آزادسازي زندانها، کادر ارتش آزادي بخش را تکميل کنند. اين برنامه عيناً در مراحل پنج گانه طرح عمليات فروغ جاويدان هم منعکس شده بود. در مرحله دوم يعني به تصرف درآوردن کرمانشاه، تسخير زندان ديزل آباد گنجانده شده بود. در مرحله سوم يعني فتح همدان، آزادسازي زندان همدان و زندان وزارت اطلاعات در برنامه قرار داشت. مرحله چهارم تصرف قزوين بود که در آن زندان چوبيندر نشانه گذاري شده بود و در مرحله پنجم که به تسخير درآوردن تهران بود، به زعم آنان گام نهايي يعني حمله به زندان اوين و آزادي منافقين در بند آن، برداشته ميشد!
رجوي قبل از عمليات فروغ جاويدان آرزوهاي پوشالي خود را چنين مي گويد:
«قبل از اين، تصميم به انجام اين عمليات بزرگ داشتيم و ميخواستيم آن را ديرتر انجام دهيم. اما پذيرش قطعنامه کار ما را تسريع کرد. اگر الآن اقدام نکنيم فرصت از دست خواهد رفت، زيرا بعد از اينکه بين ايران و عراق صلح شود در اينجا قفل مي شويم و ديگر نمي توانيم کاري انجام دهيم و از لحاظ سياسي تبديل به فسيل ميشويم... رژيم ديگر نيروي جنگي لازم را ندارد و نمي تواند نيروي جبهه را تامين کند و از لحاظ نظامي تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سياسي در انزواي بين المللي قرار دارد...کاري که ميخواهيم انجام بدهيم در حد توان واشل يک ابرقدرت است، چون فقط يک ابرقدرت مي تواند کشوري را در ظرف اين مدت تسخير کند. حتي عراق هم ادعاي گرفتن تهران را نکرده است. اما ما ميخواهيم برويم تهران را بگيريم... ما کاري مي خواهيم بکنيم که همه دنيا تعجب کنند، يک دفعه بفهمند که ما در تهران هستيم و خميني ديگر وجود ندارد.»
مريم سحابي، عضو سابق شوراي مرکزي منافقين، طي مقالهاي به موضوع نحوه نگرش و چگونگي تحليل سازمان منافقين براي حمله مستقيم به کشور و همچنين انجام عمليات موسوم به فروغ جاويدان پرداخته است:
«چند روز قبل از شروع عمليات، مسعود رجوي در يک نشست عمومي اجراي عمليات را اعلام کرد و گفت: نتيجه اين عمليات هر چه باشد اين عمليات مقدس است و بايستي به هر قيمت انجام شود. وي در اين جلسه با ترسيم وضعيتي مطلوب از حمايت هاي مردم در داخل کشور از سازمان، حرکت ارتش آزادي بخش! را مشابه «گلوله برفي» تصوير کرد که هر چه به سمت پايين حرکت ميکند درشتتر شده و در نهايت بهمن عظيمي را به وجود ميآورد که به وسيله آن، رژيم ايران را سرنگون خواهد کرد. وي ميگفت: نيروهاي ما آن طرف مرزها منتظر هستند و به محض ورود ما، آنها به ما خواهند پيوست. يک رأي گيري فرماليستي نيز از همه انجام داد و پس از آن که تقريباً همه نفرات با اين عمليات موافقت کردند در کمتر از يک هفته کل ارتش که اکثراً در قرارگاهاشرف مستقر بودند براي اين عمليات به طور شبانهروزي آماده ميشدند.»
سيد مرتضي بختياري، از دادستان هاي سابق تهران در مورد آمادگي زندانيان منافق چنين مي گويد:
«...اين پيچيدگي تشکيلاتي در اينها واقعاً عجيب بود. زماني که من خودم دادستان بودم، خيلي پيچيده عمل ميکردند و واقعاً اطلاعاتي در داخل اينها به وجود ميآمد که از بيرون زندان به داخل زندان ميرفت. آن قدر پيچيده بود که به زحمت ميتوانستيم بفهميم اينها کجا عامل دارند و وقتي که اتفاق حزب جمهوري اسلامي افتاد چند نفر دستگير شدند. زماني که شهيد لاجوردي از اينها بازجويي کرده بود، گفته بودند که ما حتي در مجلس و دفتر امام (ره) عامل نفوذي داشتيم يعني در اين حد اينها پيچيده عمل ميکردند و وقتي عمليات مرصاد به آن نقطه رسيد، برخي در داخل زندان پوتين پايشان کرده بودند که به ياري رجوي بروند. اين که عرض ميکنم مستند است.»
ــــــــــــــــــــــــ
۱- وي از خرداد ماه سال 61 تا تيرماه سال 83 در سازمان عضو بوده است و پس از آن با خروج از سازمان با نيروهاي وزارت اطلاعات همکاري هايي داشته است. ر.ک: «پرونده مرگ يک سازمان»، ميزگرد خبرگزاري فارس با حضور 3 تن از جداشدگان منافقين.