پیوندهای علوی و فاطمی - بخش نخست
یک آسمان بیآلایشی
خواستگاری
هالهای از آزرم گِرد رخساره ملیح و ملکوتی علی را فرا گرفته. هیبت و شکوهِ محضر رسولخدا(ص)، سکوتی سنگین بر مجلس حاکم کرده است. سرانجام لبان وحیپرور پیامبر مهربانی چون گلستانی روحانگیز در بهاران، شکفت و فضای جان علی را سرشار از رایحه انس نمود:
- علی جان! گمان میکنم بهر کاری اینجا آمدهای...
- آری! پدر و مادرم به فدای ای رسولخدا!
- شاید قصدت خواستگاری دخترم فاطمه است.
حرارت شرم، خورشید ولایت را پرفروغ و زیباتر نمود. پاسخ او از لَمَعان نگاهش پیداست:«آری!» بهشتِ سیمای رسول مهر، آکنده از گلهای تبسم و شکوفههای سُرور شد و در آسمان چشمانش، پرندگان سبکبال بشارت اوج گرفتند. عالم ملکوت از نور سُرور حبیب خدا روشنی یافت و شمیم نفسهای پالودهاش تا عرش برین را عطرآگین نمود.
پیش از این نیز فرشتهای صرصائیل نام، پیامی از جانب پروردگار مهربان آورده بود:
- یا رسولالله! خداوند فرموده است نور را با نور تزویج کن.
- که را؟
- فاطمه (س) را با علی(ع). و در خبری دیگر، خداوند به جبرئیل امین فرمود: نور را به عقد نور درآور... و به شجره طوبی امر نمود که بروبار خویش فرو ریز. طوبی که شاخسارش در تمام بهشت سایه گسترده، به خود لرزید و چون قطرات باران، دُرّ سفید و یاقوت سرخ و زَبرجد سبز و گوهرهای تازه فرو ریخت. آنگاه بانوان بهشتی نثار طوبی را برگرفته و آن را برای یکدیگر به ارمغان میبردند.
آری! فاطمه اولین بانویی است که خطبه عقدش را جبرئیل امین خواند. با این حال رسول خدا خواستگاری علی را با فاطمه(س) در میان گذاشت. دختر که یکپارچه شرم و حیا بود، خاموشی گزید و پدر سکوت او را نشانه رضایش دانست.
جهیزیه
- علی جان! آیا اندوختهای برای ازدواج داری؟
- پدر و مادرم به فدایت رازی از من بر شما پوشیده نیست. آنچه از مال دنیا دارم شمشیر و زره و شتری است.
- شمشیرت برای جهاد با دشمنان و شتر نیز مرکب توست برای امر معاش. من خشنودم که عقدتان را با بهای زره انجام دهم. آیا دوست داری به تو مژدهای دهم؟
- آری! پدر و مادرم به فدایت. شما پیوسته پسندیده خوی، خجستهشگون و نیکگفتار بودهاید.
- بشارتت باد یا اباالحسن! که خدای متعال عقدتان را در آسمان بسته است...
آنگاه امیرالمؤمنین(ع)، زره را به چهارصد درهم فروخت و سکهها را نزد رسول خدا آورد. حضرت مشتی از سکهها را به بلال داد و فرمود برای فاطمه عطر و بوی خوش فراهم کن و دو کف دست را پر از سکه کرد تا اصحاب دیگرش با بهای آن لوازم منزل و جهیزیه فاطمه را تهیه نمایند. مابقی درهمها را نیز نزد همسر گرامیش امسلمه به امانت سپرد.
انتظارها به سر آمد و جهیزیه یگانه بانوی جهان اسلام، آماده شد که از جمله آن چنین بود: پیراهن و روسری- تختی از چوب و لیف خرما- دو تشک و چند بالش- قطعهای حصیر- یک پرده پشمی- یک دست آس- مَشکی از پوست- کاسهای چوبی و تعدادی سبو و ظروف بزرگ و کوچک گِلی.
رسول نیک سِیَر نگاهی به جهیزیه فاطمه انداخت و اشک از چشمان مبارکش جاری شد. آنگاه رو به سوی آسمان کرد و گفت: بارالها! این پیوند را که بیشتر ظروف آن سفالین است مبارک گردان.
حضرت صدیقه طاهره(س) با پانصد درهم نقره به کابین امیرمؤمنان(ع) درآمد.
عروسی
یک ماه بعد، بانوان اجتماع نمودند تا بانوی عروس را به خانه بخت برند. امّ أیمن نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده میبود چشمانش به زفاف فاطمه روشن میشد امروز چشم فاطمه را به جمال همسرش روشن کن و بین آنها الفت ده...
پیامبراعظم فرمود اتاقی را در خانه من برای دخترم و همسرش آماده کنید. آنگاه رو به پسرعم خود فرمود علی جان غذایی نیکو برای عروسیت فراهم ساز. نان و گوشت از ما و خرما و روغن از
تو!
همه چیز آماده شد. علی به مسجد رفت و مؤمنان را دعوت به ولیمه فاطمه کرد. چهار هزار نفر در خانه پیامبر رحمت طعام خوردند و به برکت وجود حضرتش چیزی از غذا کاستی نیافت.
هنگام غروب رسول خدا پیکی فرستاد تا دختر ارجمندش را به همراه خود آورد. بعد از اندکی خورشید عصمت پدیدار شد در حالی که دامان عفت بر زمین میکشید و گهرهای شرم بر گلبن چهرهاش فرو میغلتید. ناگاه از فرط حیا قدمش لغزید. پدر مهربان که شاهد این صحنه بود برایش دعا فرمود: خداوند لغزشت را در دنیا و آخرت ببخشد. سپس هر دو محبوب خدا را در آغوش گرفت و بر سینه فشرد و بین چشمانشان را بوسه داد. دست فاطمه را در دست علی نهاد گفت: علی جان! فاطمه خوب همسری برای توست. و رو به پارهتن خویش کرد و فرمود: فاطمه جان! علی نیکو همسری است برای تو. خداوند شما را پاک و نسلتان را پاکیزه قرار داد. من دوستداران شما را دوست دارم و با خصم شما در دشمنی هستم.
سید ابوالحسن موسویطباطبایی