kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۶۴۸۵
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۱:۵۸
به انگیزه شهادت امام محمد تقی علیه‌السلام

بر بی‌کران بحر جود و تقوا

ماه ذی‌القعده در واپسین روز خود در‌بردارنده رویدادی ناگوار و سوگی ابدی برای عالم تشیع می‌باشد. شهادت مظلومانه ابوجعفر محمد بن علی ملقب به تقیّ و جوادالائمه، بغض فروخورده دیگری است که شیعیان از دستگاه جنایت‌پیشه بنی‌عباس در سینه، به نهان دارند تا روزی که منتقم حقیقی، زاده نجیبانِ کرامت مدار، قائم آل‌محمد صلوات‌الله علیهم به‌پا خیزد و زقّوم ذلت و حرارت کیفر را به دشمنان کژاندیش و بیهوده پویِ خاندان رسالت بچشاند.




در میان اهل‌بیت گرامی پیامبر(ص)، امام نهم پس از زهرای اطهر (س) کوتاه‌ترین زندگانی را دارد. همچون شمعی فروزان در دل تار شب که سپیده‌دمان به خاموشی گراید یا گلی معطر و جلوه‌گر که با فرارسیدن شامگاه، پرپر شود. مطلع خجسته آن آفتاب ولایت در دهم رجب سال ۱۹۵ هجری در مدینه و شهادت حضرتش به دستور معتصم عباسی و به‌دست ام‌الفضل در آخر ذی‌القعده سال ۲۲۰ هجری واقع شد. آن حضرت بیست و پنج سال در این دنیای فانی زیست.
امام هشتم علیه‌السلام هنگام ولادت حضرت جواد فرمودند: «این فرزند، مولودی است که پر برکت‌تر از او متولد نشده است.» به امامت رسیدن آن بزرگوار در سن هشت سالگی یادآور نبوت عیسی مسیح و یحیی بن زکریا علیهما‌السلام در سنین خردسالی است که قرآن کریم از این دو معجزه آشکار چنین یاد می‌کند:« یا یَحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوّةٍ وَ آتَیناهُ الحُکمَ صَبیّا؛‌ای یحیی! کتاب را به قوت و نیرومندی بگیر و ما در کودکی به او حکمت دادیم.» و نیز :« قالَ إنّی عَبدُ اللهِ آتانِیَ الکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبیّا؛ [ عیسی مسیح که نوزادی در گهواره بود] گفت: بی‌تردید من بنده خدایم. او به من کتاب عطا کرد و مرا پیامبر قرار داد.»
   وجود مبارک امام جواد علیه‌السلام، بزرگترین معجزه و حجتی روشن بر حقانیت مکتب اهل‌بیت است. آن حضرت در سنین خردسالی در مجالس مأمون که با حضور دانشمندان و فقیهان بزرگ بر پا می‌شد به مسائل غامض و پیچیده، پاسخ می‌گفت اما از آن عالمان صاحب‌نظر و ریش‌سپیدان فرزانه کسی نمی‌توانست به پرسش‌های نه چندان دشوار حضرتش پاسخی دهد و سرانجام همگی درمانده و منفعل در برابر عظمت دانش آن بزرگوار به زانو در می‌آمدند. امام جواد (ع) پیوسته در مجالس مأمون و معتصم عباسی، بی‌پروا از حقایق ناب دین پرده بر می‌داشت و مشکلات فقهی، حدیثی، کلامی، تفسیری و دیگر علوم را حل می‌نمود. آن امام ارجمند را می‌توان اظهار دارنده علم اهل بیت دانست. گویند پس از شهادت امام رضا (ع) دانشمندانی در مدینه به محضر آن بزرگوار رسیده و سی هزار سؤال مطرح نمودند. آن حضرت بی‌تأمل به همه پاسخ گفت.
امام محمد تقی پس از شهادت پدر بزرگوار خود به مسجد النبی(ص) آمد و بر فراز منبر چنین فرمود: «من محمد بن علی جوادم. عالم به نَسَب‌های همه مردم حتی آنان که هنوز متولد نشده‌اند. من از خودتان به ظاهر و باطن اعمالتان آگاه‌ترم. این علم پیش از خلقت جهان و بعد از فنای آسمان‌ها و زمین همواره با ما بوده و خواهد بود و اگر اجتماع اهل باطل و قدرت دولت‌های گمراه و تردید مردم عوام نبود چنان سخنانی می‌گفتم که شگفتی خلق اول و آخر را برمی‌انگیخت. آنگاه امام دست مبارک را بر دهان خویش نهاد و گفت ‌ای محمد! ساکت باش همچنانکه پدرانت خاموشی گزیدند.» (بحارالانوار ج ۵۰ ص ۱۰۸)
از جمله برکات وجود امام جواد علیه‌السلام، پرورش شاگردان فراوان در جوّ خفقان بنی‌عباس است. آن حضرت با تربیت عالمان و فقیهان، آنان را در برابر انحرافات و شبهه‌های مکاتب باطل به سلاح علم مجهز ساخت و همچنین از میراث علمی پدران خود محافظت نمود و آن را به نسل بعد انتقال داد. شاگردان و اصحاب امام جواد از زن و مرد را تا ۲۷۵ نفر بر شمرده‌اند که بعضی از آنان صاحب تألیفات هستند. آن حضرت انسان‌هایی بزرگ امثال حضرت عبدالعظیم حسنی، یعقوب بن اسحاق، فضل بن شاذان، عثمان بن سعید (اولین نایب خاص از نواب اربعه)، علی بن مهزیار، احمدبن ابی عبدالله برقی (صاحب کتاب محاسن برقی) و دیگران را در مکتب خود تربیت نمود. روایت‌های فراوان آن حضرت در علومی مانند تفسیر، عقاید، فقه، تاریخ، طب (درمان بیماری‌های مختلف و معرفی داروهای گوناگون) و علومی دیگر حاکی از دامنه وسیع تلاش‌های آن حضرت
است.
دوران هفده ساله امامت آن بزرگوار، مشحون از فراز و نشیب‌ها است. امام محمد تقی (ع) با دو تن از خلفای جور، مأمون و معتصم هم عصر بود. پانزده سال از عمر امامت حضرت در دوره مأمون سپری شد و این خلیفه عباسی همان سیاست تزویر و نفاقی را که با امام رضا علیه‌السلام داشت در‌باره امام جواد نیز اجرا نمود. وی دختر خود ام‌الفضل را به عقد امام درآورد.
محمد بن ریّان گوید: «‌مأمون هر حیله‌ای که می‌دانست در‌باره ابوجعفر امام جواد(ع) به کار بست، اما موفق نشد تا آنکه تصمیم گرفت دختر خود را به عقد آن حضرت درآورد.» وی با این کار اهدافی را دنبال می‌کرد همچنان که با ولایت‌عهدی امام رضا(ع) به دنبال مقاصدی شوم بود. مأمون می‌خواست با این وصلت به همگان بفهماند علاقمند به خاندان رسالت است تا سوءظن مردم در نسبت قتل امام رضا(ع) به خودش را برطرف سازد و نیز امام جواد را طالب دنیا و آرزومند وصلت با خاندان خلافت نشان دهد تا به این وسیله از قدر امام در نظر مردم کاسته شود. همچنین با این کار جاسوس و مراقبی درخصوصی‌ترین زوایای زندگی امام می‌نهاد.
مأمون به خوبی می‌دانست که خلافت حق مسلم و الهی امام جواد (ع) است و چنانچه غفلتی کند قدرت و شوکتی که در راه آن خون برادر خویش امین را ریخته بود، از دست خواهد داد. از این رو در برخورد با امام کمال احتیاط را به کار می‌برد. رفتار او با امام به ظاهر دوستانه اما در حقیقت مکارانه و خصمانه بود. وی در فرصت‌های مختلف سعی در کاستن مقام امام داشت اما موفق نمی‌شد. از جمله قاضی‌القضات خود یحیی بن أکثَم را وامی‌داشت تا با طرح سؤالات دشوار آن حضرت را عاجز و خجل نماید اما همواره یحیی در برابر اقیانوس بی‌کران دانش امام، فرومانده و روسیاه می‌شد. سرانجام مأمون ناکام از رسیدن به اهداف خود در سال ۲۱۸ به درکات دوزخ شتافت.
پس از وی برادرش معتصم به خلافت رسید. او اگرچه در میدان نبرد شجاع بود اما از سیاست و علم بهره‌ای نداشت و در برابر مخالفان خود مسیر سختگیری و سنگدلی را می‌پیمود و همین ناپختگی باعث شده بود که دوران حکومتش با آشوب‌های سیاسی خصوصا از ناحیه علویان و شیعیان همراه باشد.
امام جواد بعد از سفر حج خود، بغداد را ترک گفته و با ام‌الفضل در مدینه زندگی می‌کرد. معتصم که نگران حضور امام در مدینه بود آن حضرت را به بغداد فراخواند تا از نزدیک او را زیر نظر داشته باشد. اما آن بزرگوار بر دل‌ها حکومت می‌کرد و هر کجا قدم می‌نهاد در میان توده‌های مردم محبوبیتی عظیم کسب می‌نمود. این موضوع برای طاغوتی چون معتصم کانون خطر و غیرقابل تحمل بود لذا چند ماهی از حضور امام در بغداد نگذشته بود که معتصم نقشه قتل آن حضرت را کشید و سرانجام با تحریک ام‌الفضل و خوراندن انگور زهرآلود، امام را به شهادت رساند. اما روزگار ام‌الفضل دیری نپایید و شاید یک ماه بعد از شهادت امام جواد(ع) بر اثر بیماری در فقر و فلاکت مرد. وی عقیم بود و از امام، صاحب
فرزندی نشد.
در تشییع پیکر امام جواد(ع) سیل جمعیت از هر سو موج می‌زد. ده‌ها هزار نفر مویه‌کنان در این مراسم شرکت داشتند. بغداد کمتر شاهد چنین اجتماع عظیمی بوده است. سرانجام بدن مطهر آن امام همام در کنار جد ارجمندش حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام مأوی گزید. « وَ سلامٌ عَلیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یومَ یَموتُ وَ یومَ یُبعَثُ حَیّا»
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی