kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۵۸۶۵
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۰

گل ظهور تو کي برگ و بار خواهد داد؟(چشم به راه سپیده)



مي‌دانم اين را...
مي‌آيي از آن دورها مي‌دانم اين را
پر مي‌کني از عدل، دامان زمين را
در انتظار گام‌هايت مي‌کنم فرش
اين دل، دل شيدايي بي‌بغض و کين را
سر مي‌نهم بر شانه‌هايت تا بيايي
تسکين دهي يک لحظه اين جان حزين را
- موعود من کي خواهي آمد؟ مي‌شمارم
تا آن زمان اين لحظه‌هاي واپسين را
وقتي بيايي مهربان از شوق ديدار
بر خاک درگاه تو مي‌سايم جبين را
در ظهر يک آدينه مي‌گويند اي خوب
مي‌آيي و فرياد خواهي کرد دين را
مي‌آيي و شمشير سرخ عدل در دست
امضا کني آن وعده‌هاي راستين را
از ريشه مي‌گويند خواهي کند اي مرد
در لحظه موعود نسل ناکثين را
سيد علمدار ابوطالبي‌نژاد
 آسمان ابري
تا ميان قصه‌هاي بغض‌دار، صحبت از حوالي ظهور شد
صفحه صفحه کتاب انتظار، با سرشک ندبه‌ام نمور شد
آسمان ابري غزل ببار، اي پيام‌دار روشني بتاب
زير برق دشنه کبود جغد، آفتاب رفته رفته کور شد
عقل سنگ جهل را به سينه زد، عشق هر چه رشته بود پنبه شد
باز هم خدايگان عقل و عشق، تکه سنگ‌هاي بي‌شعور شد
سامري الهه فريب ساخت، گندم آفريد و باغ سيب ساخت
روي نعش آدمي صليب ساخت، آدم از تبار خويش دور شد
ابتداي مقدم بهاريت، انتهاي عصر جاهليت ست
پس بيا که دختران آرزو، زنده زنده از غمت به گور شد
بهرام اميری
تقصير ماست
تقصير ماست غيبت طولاني شما
بغض گلو گرفته پنهاني شما
بر شوره‌زار معصيتم گريه مي‌کني
جانم فداي گريه باراني شما
پرونده‌ام براي شما دردسر شده
وضع بدم دليل پريشاني شما

آب حيات
سيب روييده به هر شاخه ذاتش شيرين
شده اوقات زمين با نفحاتش شيرين
دست در چشمه لبخند تو بردند اگر
هست اين مزرعه‌ها آب قناتش شيرين!
روزگاري که الفباي تو را بنويسند
هم لب نيزه و هم کام دواتش شيرين
فصل خوبي است که با رايحه‌ آمدنش
مي‌رسد سيب دعا در عرفاتش شيرين
شيخ شيراز شدن ساده و سهل است اگر
باشد اين گونه لب شاخه نباتش شيرين
مطلع آمدنش، وزن قشنگي دارد
فعلاتن فعلاتن فعلاتش شيرين
حيرتي نيست که ثابت بشود کندوها
کرده باشند دهان با صلواتش شيرين
عاليه مهرابي
گل ظهور
غم فراق تو دل را اگرچه سنگين است
فداي آن غم تلخت، چقدر شيرين است!
اگر چه نيست جفا، کار تو، نمي‌دانم
چرا مرام تو در ذره‌پروري اين است؟
دلم ز دوري‌ات اي گل به سينه‌ام پژمرد
نواي بلبل طبعم ز غصه غمگين است
بيا بيا که ز يمن تو باغ مي‌خندد
در انتظار رخت، بي‌قرار نسرين است
بيا بيا که حضورت به گلشن دل‌ها
براي زخم گل داغديده تسکين است
گل ظهور تو کي برگ و بار خواهد داد؟
در انتظار فرج خوشه‌هاي پروين است
بيا که فتنه به آفاق مي‌کند بيداد
ببين که باد مخالف به پرچم دين است
هميشه منتظرت روي جاده مي‌مانم
نگاه باور دل امتداد پرچين است
کاظم جيرودي
ذات آفتاب
عيب از کجاست؟ غيبت او بي‌دليل نيست
چون ذاتا آفتاب، به مردم بخيل نيست
ما فرع خاک پاي تو هستيم- اي حبيب!-
خاکي که سر به سجده نيارد، اصيل نيست
بايد ميان کوره بسوزد که گل کند
دل تا ميان شعله نيفتد، خليل نيست
جايي که جاي پاي عروج محمد(ص) است
راهي براي پر زدن جبرئيل نيست
بعد از دو نيم کردن دل، پا بر آن گذار
اين سينه کمتر از وسط رود نيل نيست
رضا جعفري
سر سفره زهرا(س)
قلبم چو کوير و چشم‌هايم درياست
يک سال گذشت و غصه‌هايم برجاست
اي کاش کنار هفت‌سينم بودي
اين سفره‌ ما بدون تو بي‌معناست
امسال بيا منتقم آل علي
امسال به نام مادر تو زهراست
امسال سر سفره‌ زهرا هستيم
«سالي که نکوست از بهارش پيداست»
اين فاطميه کنارمان مي‌آيي؟
با شوق ظهور روضه خواندن زيباست
امروز براي مادرت خيمه زدي؟
اي واي امام بي‌نشانم تنهاست
فردا به کدام رو به رويت نگرم؟
فردا که حساب حشر هم دست شماست
امسال بيا براي ما گريه نکن
تو گريه نکن عزيز، مشکل از ماست
عبدالحسين مخلص‌آبادي