بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام
برجام؛ سند بینالمللی یا یک توافق سیاسی؟
سهراب صلاحی
نتیجه اینکه در سیاست و مملکتداری، نگاه عمیق به تجارب مثبت و منفی در تاریخ روابط بینالملل یک اصل مهم است بهخصوص نسبت به مناسبات ایران و آمریکا که حداقل در مدت 25 سال قبل از انقلاب که آمریکا با کودتای 1332 یکهتاز عرصه سیاست داخلی و خارجی ایران شد تا آنجا که وقتی محمدرضا پهلوی، پذیرش اصلاحات ارضی را (به این دلیل که زمینداران بزرگ، مهمترین پشتیبانان رژیم پهلوی بودند و نمیخواست آنها را از خود برنجاند)، به نفع رژیم خود تلقی نمینمود، کندی ـ رئیسجمهور وقت آمریکا ـ تهدید کرد که در صورت سرپیچی از عملیاتی کردن این طرح، او را از سلطنت خلع و فرزندش را جایگزین وی خواهد کرد و چون به سن قانونی نرسیده برای او قیم تعیین خواهد نمود و بار دیگر تهدید کرد که نظام پادشاهی را به جمهوری تغییر و علی امینی را بهعنوان رئیسجمهور ایران انتخاب خواهد کرد. آنگاهکه محمدرضا پهلوی تسلیم شد و خود مسئولیت اجرای اصلاحات ارضی را به عهده گرفت، غائله فیصله یافت.
پس از انقلاب نیز ادامه خصومتها و دشمنیهای دولت آمریکا با ملت ایران و انقلاب اسلامی، تشدید و بدون وقفه ادامه یافت. همانطور که اشاره شد عهدشکنی آمریکا منحصر به ملت ایران نیست که شعارهای «مرگ بر آمریکا» و اینکه «آمریکا شیطان بزرگ است»، ابهت آمریکا را در جهان شکسته است بلکه همانطور که گذشت سران بسیاری از کشورها که در راستای سلطه غرب و آمریکا در منطقه و جهان بهعنوان یک مهره در جدول غرب بازی کرده بودند نیز پس از اتمام تاریخ آنها، مورد بیاعتنایی قرار گرفته و یا با دسیسه آنها به قتل رسیدند. آنچه بر عراق و لیبی و تشکیلات خودگردان فلسطین از سوی آمریکا و غرب گذشت، مبین این واقعیت است و البته در جهان عرب منحصر به آنها نیز نمیشود؛ حسنی مبارک نیز به حکام عرب توصیه کرد: «هرکسی به آمریکا تکیه کند، برهنه میماند»، حتی بعضیاوقات از زبان مسئولین سعودی نیز این سخن که نمیتوان به آمریکا اعتماد داشت، شنیده شده است. نهایت اینکه موارد فوق بر این قاعده اساسی و اثباتشده در روابط بینالملل صحه میگذارد که واگذاری امتیاز و حتی تسلیم در مقابل دشمن نه اینکه باعث پیشگیری از جنگ نمیشود بلکه تحمیل جنگ بر کشور را حتمی خواهد کرد و تنها مقاومت در مقابل دشمن و ندادن امتیاز به او باعث دور شدن جنگ بر کشور خواهد شد.
اکنون نوبت بررسی سؤال فصل سوم از منظر دیگری است و آن اینکه مفروض که بنیان برجام بر اساس اصول و قواعد حقوق معاهدات تدوین شده و آمریکاییها در این معاهده متعهد شدهاند که در قبال عقبنشینی دولت یازدهم، هیچگاه ایران را مورد تهدید و یا حمله نظامی قرار نخواهند داد، سؤال این است که آیا حقوق بینالملل معاصر میتواند این تعهد را ضمانت نماید و در صورت نقض آن از سوی آمریکا، ساختارهای این حقوق میتواند دولت این کشور را مورد مؤاخذه و مجازات قرار دهد؟ مسئلهای که در فصل بعد بررسی خواهد شد.
فصل چهارم
حقوق بینالملل و پیشگیری از جنگ در روابط بینالملل
در فصل قبل و از منظر روابط بینالملل این واقعیت اثبات شد که هیچ توافق سیاسی و حتی تسلیم کامل یک کشور در مقابل آمریکا، مانع تحمیل جنگ نخواهد شد بلکه وقوع جنگ را حتمی خواهد کرد که نمونههای اخیر آن در دو کشور عراق و لیبی اتفاق افتاد. سؤال مشخصی که در این فصل در پی تقریر و پاسخ آن هستیم، این است که آیا از منظر حقوق بینالملل، توافقنامه برجام از ظرفیتی برخوردار است که بتواند هدف دوم دولت یازدهم در پیگیری مذاکرات و واگذاری امتیازات که از سوی دکتر حسن روحانی، «پیشگیری از جنگ» مطرح شد را برآورده نماید؟ ازاینرو در این فصل ابتدا ماهیت حقوقی برجام مورد تدقیق قرار میگیرد. بحث مبسوطتر این فصل در پاسخ به این سؤال تدوین شده است که منشور سازمان ملل که مهمترین معاهده بینالمللی و جهانشمولترین آن است و هدف اصلی از آن پیشگیری از جنگ در روابط بینالملل بود تا چه اندازه در دستیابی به این هدف موفق بوده است؟ بیتردید پاسخ به این سؤال درک و فهم ماهیت و وزن برجام در هدف دومی که حسن روحانی مطرح کرد را آسانتر خواهد کرد.
بخش اول: ماهیت حقوقی برجام
پس از اینکه در 23 تیر 1394، برجام مورد تصویب طرفهای مذاکرهکننده قرار گرفت، این سؤال مطرح شد که از منظر حقوق معاهدات بینالمللی، ماهیت حقوقی برجام چگونه است و به تعبیر سادهتر آیا برجام یک معاهده بینالمللی است و یا یک توافق سیاسی؟
حقوق بینالملل در مورد نحوه انعقاد معاهدات بینالمللی دارای رژیم خاصی است. این رژیم در چارچوب کنوانسیون 1969 وین بیان شده و برخی از مفاد آن علاوه بر جنبه معاهدهای ویژگی عرفی نیز دارد. مطابق کنوانسیون 1969 وین، معاهده عبارت است از توافقی بینالمللی که بهصورت مکتوب میان دولتها و تحت حقوق بینالملل منعقد شده باشد اعم از اینکه در یک یا چند سند باشد و فارغ از اینکه چه نامی داشته باشد.
بر این اساس و درصورتیکه برجام یک معاهده بینالمللی میبود، طرفهای متعاهد میبایست مقدمات و مراحل آنکه عبارت است از «مذاکره»، «انشای متن»، «امضای مقدماتی»، «تصویب مجلس» و «مبادله» است و مطابق مواد کنوانسیون معاهدات وین میباشد را انجام دهند.
بر این اساس، برجام بایستی مطابق اصل 77 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به تصویب مجلس شورای اسلامی میرسید و شورای نگهبان نیز اعلام عدم مغایرت آن را با قانون اساسی و شرع اعلام میکرد و مطابق اصل 125 قانون اساسی توسط رئیسجمهور امضا میشد. این در حالی است که برجام این روند را در کشور طی نکرد و اساساً موضوع هستهای ایران در دایره مسئولیتهای مجلس قرار نداشته است و در همان زمان معاون حقوقی رئیسجمهور نیز تأکید نمود که برجام یک «معاهده» نمیباشد و از این منظر نیازمند تصویب مجلس و طی روند قانون اساسی نیست. با این مراتب، به جهت بیاعتمادی دیرینه نسبت به آمریکا، همزمان با طرح و تصویب متن برجام در شورای عالی امنیت ایران، در مجلس نیز مورد بررسی و تصویب قرار گرفت که متأسفانه آنچه در این رابطه نیز در مجلس نهم گذشت، نشان از انجام یک بحث و بررسی تخصصی نسبت به مفاد برجام نبود بلکه بیشتر بر پایه سازش با خواست دولت پیش رفت که اعتراضات زیادی در مجلس و خارج از آن در پی داشت. خوشبختانه قبل از تائید و امضای برجام در وین، مجلس شورای اسلامی با تصویب ماده واحدهای که به تائید شورای نگهبان نیز رسید خود را از پرداختن به برجام مبری نمود و آن را به شورای عالی امنیت ملی واگذار کرد.
بر این پایه بود که پس از امضای متن برجام در شهریور 1394 در وین، از سوی دولت جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه نشد. سایر طرفهای امضاکننده نیز که به امضای متن برجام مبادرت نمودند، این توافقنامه را بینیاز از اخذ مصوبه پارلمانهای خود تلقی نمودند که خود دلیل روشنی است که این توافقنامه در چارچوب حقوق معاهدات 1969 وین امضا و تصویب نشده است.
علاوه بر آمریکا که بارها بهصورت مکتوب، صریح و رسمی اعلام کرده است که سند برجام، یک سند حقوقی نیست بلکه در دسته تعهدات سیاسی قرار دارد، روسیه و چین نیز برجام را از منظر شورای امنیت مینگرند و آن را سندی بینالمللی نمیدانند. اتحادیه اروپا نیز این سند را یک توافق سیاسی میداند. خلاصه اینکه هیچکدام از طرفهای مذاکرهکننده که به تعبیری در مقابل تیم مذاکرهکننده هستهای ایران قرار داشتند، هیچ الزام حقوقی برای برجام متصور نیستند. حتی در نگارش سند برجام نیز فعلهای بهکاررفته، بر اساس توافقات نزاکتی آمریکا تنظیم شده است. موافقتنامههای نزاکتی یا اخلاقی (موافقتنامههای غیرحقوقی) که در نظام بینالمللی دارای ماهیت و خصوصیت صرفاً سیاسی هستند، توافقاتی هستند که بهموجب آن، دستگاه دولتی تصمیم خود را به تعقیب سیاستهای معینی اعلام مینماید، بدون اینکه اثر حقوقی لازمالاجرایی بر آن مترتب باشد.