تفاوتهای شيعه و مُحب اهل بیت(ع)
آیتالله مصباح یزدی
شيعيان واقعى داراى ويژگىهاى خاصى هستند و به وسيله همان صفات و نشانهها نيز شناخته مىشوند. صِرف داشتن محبت اهل بيت(عليهمالسلام) براى شيعه بودن كافى نيست؛ زيرا بسيارند كسانى كه ادعاى محبت اهل بيت دارند، اما شيعه واقعى نيستند. براى شيعه واقعى بودن بايد دقيقاً با پيروى از ائمهاطهار(ع) آنان را در گفتار، رفتار، عبادت و... الگو و سرمشق خود قرار دهيم و متمسك به سيره عملى آنان باشيم. كلمه «شيعه» در قرآن هم آمده است. قرآن كريم پس از بيان داستان حضرت نوح(ع) مىفرمايد: وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لاَبْراهِيمَ؛(1)، و بىگمان ابراهيم(ع) از پيروان او ]نوح(ع)[ است؛ يعنى حضرت ابراهيم درست همان راهى را مىپيمود كه حضرت نوح(ع) پيموده بود.
بنابراين محبت اهل بيت(ع) غير از شيعه واقعى بودن است و بايد اين دو مقوله را از يكديگر تفكيك كرد. براى روشنتر شدن موضوع، روايتى را در اين زمينه نقل مىكنيم:
پس از اينکه مسئله ولايتعهدى امام رضا(ع) مطرح گرديد و آن حضرت به مَروْ تشريففرما شدند، مردم دسته دسته براى عرض تبريك خدمت ايشان شرفياب مىشدند؛ زيرا در نظر مردم اين پيشآمد پيروزى بزرگى براى اهل بيت(ع) به حساب مىآمد. مدتى پس از استقرار امام در مَروْ، دستهاى از شيعيان براى زيارت آن حضرت به محضر ايشان شرفياب شدند. دربان و خدمتکار حضرت از آنان سؤال كرد: شما كيستيد و چه مىخواهيد؟ گفتند: ما جمعى از شيعيان امام هستيم و تقاضاى شرفيابى حضور امام را داريم. دربان گفت: منتظر باشيد تا من اجازه بگيرم، سپس خدمت حضرت آمد و عرض كرد: جمعى آمدهاند و مىگويند ما از شيعيان شما هستيم و مىخواهيم شما را زيارت كنيم. حضرت اجازه نفرمودند. دربان، پاسخ حضرت را به آنان گفت. آنان رفتند و روز دوم آمدند و همان درخواست را مطرح كردند. باز هم حضرت اجازه ملاقات به آنان ندادند. براى روز سوم آمدند و مجدداً همان تقاضا را تكرار كردند. اين بار نيز حضرت اجازه نفرموند. آنان بسيار متأثر شدند و فهميدند تعمدى در كار است كه حضرت اجازه نمىفرمايند. بعضى از آنان با گريه و زارى از دربان خواستند تا از حضرت سؤال كند گناهشان چيست كه اجازه ملاقات نمىدهند. دربان مطلب را خدمت امام عرض كرد. حضرت فرمودند: چه گناهى بالاتر از اينکه آنان دروغ مىگويند، آنان مىگويند ما شيعه هستيم در حالى كه صفات شيعه در آنان نيست؛ شيعيان واقعى امثال سلمان و ابوذر هستند. دربان برگشت و فرمايش حضرت را به آنان گفت. آنان گفتند: ما واقعاً شيعه هستيم و امام را دوست داريم، ما دروغ نمىگوييم. حضرت به دربان فرمودند: به آنان بگو شما از دوستداران و محبان ما هستيد، اما از شيعيان ما نيستيد. آنان گفتند: آرى، ما اهل بیت(ع) را دوست داريم و از دوستداران امام هستيم. حضرت فرمودند: حالا راست گفتند، مىتوانند وارد شوند.
شايد اگر ما جاى آنان بوديم و سه مرتبه درِ خانه امام مىرفتيم و اجازه حضور نمىيافتيم، خسته مىشديم و برمىگشتيم، ولى آنان چون عاشق بودند، ايستادند و استقامت كردند تا سرّ مطلب را دريابند. حضرت به اين وسيله آنان را تربيت كردند و به آنان فهماندند كه صِرف داشتن محبت اهل بيت كافى نيست، بلكه محبت اهل بيت قدم اول است و نبايد به آن اكتفا كرد؛ مراتبى كه شيعيان در سايه انتساب به اهل بيت بايد كسب كنند، بسيار بيش از اينها است. اگر خداى متعال لطف كرده و محبت اهل بيت را در دل ما قرار داده است، بايد به خوبى از آن استفاده كنيم و در همان پله اول توقف نكنيم.
امام صادق(ع) در بیان ویژگیهای شیعیان واقعی میفرمایند:
يَا ابْنَ جُنْدَبْ! اِنَّما شيعَتُنا يُعْرَفونَ بِخِصال شَتّى بالسَّخاءِ و البَذْلِ لِلاِخوانِ و بِاَنْ يُصَلّوا الْخَمْسينَ لَيْلا و نَهاراً. شيعَتُنا لا يَهِرُّونَ هَريرَ الْكَلْبِ و لا يَطْمَعونَ طَمَعَ الْغُرابِ و لايُجاوِرونَ لَنا عَدُوّاً و لايَسْأَلونَ لنا مُبْغِضاً وَ لَوْ ماتُوا جُوعاً. شيعَتُنا لايَأْكُلونَ الْجِرّيَّ و لايَمْسَحونَ عَلَى الْخُفَّيْنِ و يُحافِظونَ عَلَى الزَّوالِ و لايَشْرَبونَ مُسْكِراً. (2)
ای پسر جندب! همانا شیعیان ما به چند خصلت شناخته میشوند: به سخاوت و بخشش به برادران و به خواندن پنجاه رکعت نماز در شبانهروز و (به دوری از پرخاش و داد و فریاد) شیعیان ما همانند سگ زوزه نمیکشند و همانند کلاغ طماع و حریص نیستند و با دشمنان ما همسایگی نمیکنند و اگر از گرسنگی بمیرند، چیزی از آنها نمیخواهند. شیعیان ما مارماهی نمیخورند و از روی کفش مسح نمیکشند و بر وقت نماز ظهر مراقبت میکنند (توجه به نماز اول وقت دارند) و شراب نمینوشند.
نشانههاى شيعيان
1. گشاده دستى نسبت به برادران ايمانى
امام صادق(ع) در اين روايت شريف، اولين صفت شيعيان را جود و بخشش و عدم امساك نسبت به ساير شيعيان ذكر مىكنند. انسان همانگونه كه به اهل و عيالش توجه مىكند، بايد نسبت به برادران ايمانىاش هم احساس مسئوليت داشته باشد. در حقوق اِخوان، كه در اصول كافى هم بابى به اين نام وجود دارد، آمده است: اگر كسى غلامى دارد كه امور منزلش را انجام مىدهد و برادر ايمانىاش از داشتن غلام محروم است، او به عنوان حق اخوت موظفاست غلام خودش را بفرستد تا كارهاى برادر ايمانى خود را هم انجام دهد. در جايى كه حتى فرستادن غلام -كه آن زمان داشتن غلام بسيار مرسوم بود - به خانه برادر دينى براى انجام كارهاى او از وظايف مؤمنانى كه از اين نعمت برخوردارند ذكر شده است، مسلّماً برطرف كردن نياز برادر ايمانى و يا رفتن به ملاقات او هنگام بيمارى و يا مراجعت از سفر و... از ابتدايىترين وظايف شيعيان به شمار مىآيد. البته رعايت اينگونه دستورات اخلاقى اهل بيت بسيار مشكل است. مثلا فرض كنيد شما در خانه خود كتابهايى داريد كه نياز چندانى به آنها نداريد و از آن طرف، دوست شما گرفتار مشكل بزرگى شده است كه احتياج مبرم به مقدارى پول دارد، اينکه شما برويد و آن كتابها را بفروشيد تا نياز دوست خود را برطرف سازيد، كار آسانى نيست.
2. نماز 51 ركعت
اما در رابطه با بندگى خدا هم بايد نشانههايى در شيعيان وجود داشته باشد. ما به اين دليل نسبت به اهل بيت(ع) محبت داريم كه آنان بندگان خاص و ممتاز خدا هستند؛ يعنى در عبوديت و بندگى و تقرب الىالله گوى سبقت را از ديگران ربودهاند. بنابراين كسى كه خود را شيعه آنان مىداند، بايد نشانهاى از اين بندگى و ارتباط بيشتر با خدا در او به چشم بخورد.
يكى از نشانههاى شيعيان اين است كه 51 ركعت نماز شبانهروزى وى ترك نشود (17 ركعت نماز واجب و دو برابر آن نماز نافله): بِاَنْ يُصَلّوا الخمسين ليلا و نهاراً؛ پنجاه ركعت نماز شبانهروز را بخواند. خمسين از باب تغليب است؛ يعنى نماز پنجاه و يك ركعت را مىگويند نماز پنجاه ركعت.
3و4. پرخاشگر و طمعکار نبودن
در عرب مرسوم است كه بعضى از صفات ناپسند را به حيوانات نسبت مىدهند. در فرهنگ ما هم كم و بيش اين مسئله وجود دارد؛ يعنى وقتى مىخواهند زشتى عملى را مجسم سازند، آن صفت را به حيوانى نسبت مىدهند. معروف است كه سگ در ميان حيوانات، حملهكننده و پارسكننده است؛ يعنى وقتى فرد ناشناسى را مىبيند به او حمله مىكند. اين حالت سگ، نشانگر روحيه پرخاشگرى است. البته سگهاى پاسبان براى همين منظور تربيت مىشوند كه در مقابل افراد بيگانه چنين حالتى داشته باشند؛ در اين حالت، از وجود اين خويى كه در حيوان هست به صورت صحيح استفاده شده است. همچنين معروف است كه طمع زياد، يكى از صفات كلاغ است. اين حيوان حتى اگر گرسنه هم نباشد، مواد غذايى را ذخيره مىكند تا در آينده از آنها استفاده كند، مثلا گردو را زياد دفن مىكند؛ مشهور است كه مىگويند بسيارى از درختان گردو از گردوهايى به عمل آمده كه كلاغها آنها را دفن كردهاند. حضرت مىفرمايند: شيعتُنا لايَهِرُّونَ هَريرَ الْكَلبِ و لايَطْمَعونَ طَمَعَ الْغُرابِ؛ شيعيان ما مانند سگ، پرخاشگر و مانند كلاغ، طمعکار نيستند؛ يعنى نه درصدد آزار و اذيت ديگران برمىآيند و نه بيش از نيازشان به جمعآورى مال و ثروت مىپردازند. به كار بردن چنين تعبيرهايى براى اين است كه زشتى بعضى رفتارها نشان داده شود تا كسانى كه زمينه اينگونه صفات در آنها وجود دارد، خودشان را تزكيه كنند و نگذارند اين صفات در آنها رشد كرده و به صورت ملكاتى ثابت درآيد. شأن شيعيان اهل بيت با روحيه پرخاشگرى و طمعکارى سازگار نيست؛ آنان بايد عزت نفس داشته باشند و نسبت به مال و كار ديگران طمع نورزند.
5 و6. عزت نفس در برابر دشمنان اهل بيت(ع) و دورى از آنان
يكى از صفات پسنديده انسانى كه اسلام هم تأكيد فراوانى بر آن کرده، حالت استغنا و عزت نفس است. انسان بايد تا مىتواند از ديگران حتى از نزديكان و يا پدر و مادرش هم چيزى نخواهد. البته ممكن است در زندگى مواردى پيش آيد كه انسان حتى براى انجام برخى وظايف واجب خود به كمك ديگران نياز پيدا كند. گاهى شبى، نيمهشبى گرفتارى و مشكلى براى انسان پيش مىآيد كه ناچار مىشود مثلا براى رساندن همسر و يا فرزند بيمار خود به بيمارستان، وسيله نقليه همسايهاش را امانت بگيرد. دنياى امروز، دنيايى نيست كه انسان بتواند به تنهايى و بدون اينکه هيچگونه نيازى به ديگران داشته باشد، زندگى كند؛ خواهناخواه مواردى پيش مىآيد كه انسان چارهاى جز كمك گرفتن از ديگران ندارد. اما اينکه از چه كسانى بايد تقاضاى كمك كنيم، نكته مهمى است كه حضرت به آناشاره فرمودهاند: لايُجاوِرونَ لَنا عَدُوّاً و لايَسأَلون لَنا مُبغِضاً وَلو ماتوا جوعاً؛ شيعيان ما با دشمن ما همسايه نمىشوند و حتى اگر از گرسنگى هم بميرند، از كسى كه با ما عناد و دشمنى دارد چيزى نمىخواهند. در دستورات اخلاقى اهل بيت سفارش شده است كه هرچه مىتوانيد از مؤمنان و شيعيان اهل بيت كمك بگيريد و زيربار منّت فُسّاق و كسانى كه با اين خاندان سر و كارى ندارند، بالاخص دشمنان اهل بيت نرويد. البته برقرارى رابطه و انجام معامله و يا حتى درخواست كمك از افرادى كه بنا به دلايلى هنوز اهل بيت را نشناختهاند؛ يعنى جاهل و گمراهند اما عناد ندارند، شايد چندان اشكالى نداشته باشد، چه بسا انسان بتواند در اثر ارتباطى كه با آنان پيدا مىكند، كم كم آنان را هدايت کند. اما بعضى از افراد ذاتاً اهل عنادند. اينگونه افراد در زمان ائمه تعدادشان زياد بود. اگرچه امروزه انگيزههاى عناد كمتر شدهاست، ولى به هر حال هنوز هم هستند كسانى كه دشمن اهل بيت مىباشند. اصولا غيرت شيعيان به آنان اجازه نمىدهد كه دست نياز به سوى كسانى دراز كنند كه دشمن اهل بيت هستند.
7. عمل به فتاواى اهل بيت(ع) در كليه احكام
شيعيان از همان ابتدا در يك سلسله احكام، اختلافاتى با اهل تسنن داشتند. اين اختلافات كه بسيار هم معروف بود، هم در عبادات، هم در خوردنىها و آشاميدنىها و هم در مناسكى كه مسلمانان داشتند، به چشم مىخورد. از جمله، خوردن مارماهى مورد اختلاف شيعه و غيرشيعه بود. اهل بيت خوردن آن را حرام مىدانستند، در حالى كه اهل تسنن به فتواى علماى خود، صيد و خوردن آن را حلال مىدانستند. همچنين در وضو، بعضى از مخالفان شيعه مسح پا از روى كفش را بخصوص در مواقع اضطرار و سرما جايز مىدانستند، در حالى كه شيعه از همان اوايل با اين فتوا كه به «مسح على الخُفّيْن» معروف است، مخالف بود. در مورد مُسكرات هم اختلافاتى بين شيعه و اهل سنت وجود داشت. البته مسلمانانِ غيرشيعه هم خوردن شراب را حرام مىدانستند، ولى در موارد مشتبه، مانند فُقّاع و آبجو كه مُسكرِ بَيّن به شمار نمىآمدند، بين شيعه و اهل تسنن اختلاف وجود داشت؛ بسيارى از اهل سنت بر خلاف شيعه، استفاده از آنها را جايز و حلال مىدانستند. در آن زمان، مرسوم بود كه خرما و مويز را براى مدتى خيس مىكردند و سپس آب آن را كه مستى ضعيفى ايجاد مىكرد، مىنوشيدند. گويا اشاره حضرت در اين روايت شريف به همين مسئله است كه موارد فوق نيز مُسكر و حرام بوده و شيعيان ما همانطور كه خمر را تحريم مىكنند و از شُرب آن اجتناب مى ورزند، از ساير مُسكرات هم هرچند درجه مست کنندگی آنها ضعيف باشد، مانند آب جو و مويز، استفاده نمىكنند. حضرت مىفرمايند: شيعتُنا لا يَأْكُلُونَ الْجِرّيَّ وَ لا يَمْسَحونَ عَلَى الخُفّيْنِ و يُحافِظونَ عَلَى الزَّوالِ و لا يَشْرَبونَ مُسْكِراً؛ شيعيان ما از خوردن مارماهى امتناع مى ورزند، مسح على الخُفّين انجام نمىدهند، مواظب هستند كه نماز ظهر و نافلهاش را درست انجام دهند و شرب خمر نمىكنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صافات، 83.
تحفالعقول/ ص 303.
از کتاب: پندهاى امام صادق(ع) براى رهجويان صادق http://mesbahyazdi.ir،