سناریوی سیاسی- حیثیتی- جاسوسی! (یادداشت میهمان)
۱- توقیف نفتکش ایرانی در منطقه جبلالطارق توسط انگلیسیها در حقیقت در ادامه همان سناریوی برجستهسازی حملات ماه گذشته در دریای عمان در جهت فضاسازی برای بهرهبرداریهای سیاسی- حیثیتی و البته جاسوسی است. در این سناریو با ادعایی درباره عبور نفتکش انگلیسی از تنگه هرمز، خواستهاند به زعم خود اقتدار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در خلیجفارس را که بارها نیروهای دریایی آمریکا و انگلیس را به اسارت گرفتهاند و پهپادهای خود را بر فراز ناوها و کشتیهای آمریکایی و اروپایی به پرواز درآورده، آنها را رصد کردند و همچنین اهمیت سرنگونی پیشرفتهترین و مدرنترین پهپاد جاسوسی آمریکا را تحتالشعاع قرار دهند و فضای لازم را در جهت توجیه لزوم حمایت از طرح پنتاگون برای تشکیل ائتلاف بینالمللی حفاظت از تردد کشتیهای نفتی فراهم کنند.
۲- آمریکا با فضاسازی درباره ائتلاف بینالمللی دریایی: اولا تلاش دارد همچنان سناریوی دوگانه و دروغین جنگ و صلح را زنده نگه دارد که در واقع در چارچوب تحریک افکارعمومی علیه ایران و در ادامه جنگ روانی– رسانهای و ایرانهراسی قابل تحلیل است و به نظر میرسد طرحی برای دوشیدن بیشتر گاوههای شیرده منطقه باشد. ثانیا میخواهند به افکارعمومی داخل آمریکا و اروپا القا کنند که در مقابل اقدامات مقتدرانه و بازدارنده جمهوری اسلامی فعالانه عمل میکنند و در افکارعمومی دنیا ضعفهای خود را بپوشانند و اعتبار بر باد رفته خود را بازسازی کنند و شکستهای پیدرپی خود در منطقه و در مقابل محور و جریان مقاومت را تحتالشعاع قرار دهند. ثالثا نشان میدهد آمریکاییها و اروپاییها و صهیونیستها که تاکنون نتوانستهاند با خلق و حمایتهای از تروریستها و به قول ترامپ با هزینه کردن هفت میلیارد دلار در منطقه، در سوریه و عراق و یمن و لبنان و بهخصوص در فلسطین با طرح به اصطلاح معامله قرن به اهداف خود برسند، تلاش دارند تا شاید با مانور دریایی بتوانند کشورها و ملتهای منطقه را بترسانند و برای خود اعتباری کسب کنند.
۳- این سناریو نشان میدهد که آمریکاییها و اروپاییها به شدت از تهدید بستن تنگه هرمز ترسیدهاند و عملی شدن این تهدید از سوی ایران را جدی و امکانپذیر ارزیابی کردهاند. بر این اساس رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا دم خروس آمریکا از طرح ائتلاف بینالمللی دریایی را آشکار کرد و هدف واقعی این کشور را لو داد. در حالی که آمریکا ادعای محافظت از نفتکشها را دارد، ژنرال دانفورد اذعان کرد «هدف آمریکا بهطور خاص ایفای نقش فرماندهی برای جمعآوری اطلاعات جاسوسی و شناسایی است»! آنچه که تردیدی باقی نمیگذارد که این سناریو فقط یک سناریوی سیاسی – حیثیتی – جاسوسی است، این است که در طرح آمریکا مشخص نشده که اولا کشتیهای آمریکا در واقع چه نقشی در محافظت از نفتکشها دارند؟ ثانیا آمریکا قرار است با کدام کشورها همکاری کند؟ ثالثا این ائتلاف دریایی، حفاظت از نفتکشهای کدام کشورها را برعهده خواهد گرفت. رابعا چند کشور حاضرند وارد این ائتلاف شوند؛ هرچند کشورهای مختلف از تبعات و پیامدهای رودررو شدن با جمهوری اسلامی به خوبی آگاهند و تلاش دارند خود را کنار و در حاشیه نگه دارند و از ورود به متن طرحهای آمریکا پرهیز کنند. خامسا اکنون در پنتاگون که تاکنون چند وزیر عوض کرده و اکنون با سرپرست اداره میشود و دچار آشفتگی است، از یک سو بحث و اختلاف است که نیروهای آمریکا در منطقه چه کارهایی میتوانند و چه کارهایی نمیتوانند انجام دهند تا آمریکا را وارد یک جنگ ویرانگر ناخواسته نکنند و از سوی دیگر در پنتاگون و نهادهای اطلاعاتی – نظامی آمریکا اتفاقنظر وجود دارد که ائتلاف به اصطلاح بینالمللی دریایی بسیار پیچیده و پرهزینه و خطرناک است! و همانگونه که از ائتلاف سعودی - آمریکایی و تشکیل ناتویی عربی نامی بیش باقی نمانده، این ائتلاف نیز جز همان، سرنوشتی نخواهد داشت.
۴- اما چند نکته مهم: اولا محافظت از کشتیها در عمل به مراتب دشوارتر است از آنچه که تصور میشود و کشتیهای کافی برای همراهی تکتک دهها نفتکشی که روزانه از تنگه هرمز و در خلیجفارس تردد میکنند، وجود ندارد. آمریکا به دلیل اینکه خلیجفارس و تنگه هرمز تحت حفاظت است و همه نفتکشها در تیررس نیروهای سپاه قرار دارند، نمیتواند چنین طرحی را اجرا کند و حفاظت کشتیها در خارج از این محدوده کاری بیهوده و نمادین و تبلیغاتی خواهد بود. ثانیا مینهایی که بر اثر صدا، فشار و یا جاذبه مغناطیسی منفجر میشوند، همانگونه که برای نفتکشها خطرساز هستند برای کشتیهای محافظتکننده نیز خطرسازتر خواهند بود.ثالثا یقیناً هرچه تعداد کشتیهای آمریکایی و اروپایی در منطقه بیشتر شود قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی بیشتر خواهد شد و هر کدام از این کشتیها هدف در دسترسی برای موشکهای کوتاهبرد و میانبرد ایرانی خواهد بود و دیگر نیاز به استفاده از موشکهای دوربرد و سری و فوقسری جمهوری اسلامی نخواهد بود! رابعا فضاسازی درباره ورود کشتیهای آمریکایی به خلیجفارس مسبوق به سابقه است. ناو یواساس استینس با شلیک موشکهای میانبرد در مانور نیروهای سپاه مجبور به ترک منطقه شد و ناو آبراهام لینکلنِ مجهز به هواپیماها و ناوچههای جنگی خود با پیام قاطع فرزندان سپاهی که «اگر وارد آبهای خلیجفارس شود، تضمینی برای خروج سالم آن وجود ندارد» در خارج از خلیجفارس و در فاصله 500 کیلومتری متوقف شد، و بعداز سرنگونی پهپاد آمریکایی، ترامپ با دریافت این پیام که «در صورت هرگونه حماقتی، موشکهای ایران آماده هدف قرار دادن تمام منافع و اهداف آمریکا در سراسر جهان و بهویژه در منطقه هستند»، دستور توقف هرگونه اقدامی علیه ایران را صادر کرد. اینها مشتی نمونه خروار و نمونههایی از دهها موردی است که اقتدار و بازدارندگی جمهوری اسلامی، آمریکاییها را در تصمیمات خود پشیمان و متوقف کرده است. حال سؤال این است که آمریکا چگونه میخواهد از کشتیهای نفتی دیگر کشورها محافظت کند؟!
۵- آمریکاییها و انگلیسیها و صهیونیستها باید از سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکایی درس عبرت بگیرند و بدانند با رقص دیپلماتیک نمیتوانند اقدامات نمایشی نظامی خود را واقعی جلوه دهند. لذا اولا برنامهریزی چنین سناریویی در حقیقت از ترس هرگونه اقدام متقابل ایران و با هدف فضاسازی برای جلوگیری از اقدامات احتمالی جمهوری اسلامی صورت گرفته، در حالی که نیروهای مسلح ایران نشان دادهاند در حمایت از امنیت و منافع ملی کشور و در راهبرد دفاعی و تهاجمی خود در صورت نیاز به هر اقدامی، درنگ نخواهند کرد و قاطعانه عمل خواهند کرد. لذا جمهوری اسلامی بدون هیچگونه وحشتی از ناوهای آمریکا و انگلیس اگر بخواهد کشتیهای انگلیسی را متوقف کند، خیلی سریع و بدون پردهپوشی مثل سرنگونی پهپاد آمریکایی، این کار را خواهد کرد. البته به نظر میرسد انگلیس با خروج از اتحادیه اروپا میخواهد بهعنوان سگ دنبالهروی آمریکا با این اقدامات مقدمات خروج خود از برجام را فراهم کند، چراکه بعد از خروج از اتحادیه اروپا بقای خود را در هماهنگی با سیاستهای آمریکا علیه ایران میبیند.
6- اما همانگونه که بعد از ۳۳ سال آمریکا پاسخ سرنگونی ایرباس ایرانی با سرنگونی پهپاد جاسوسی فوق پیشرفته خود را به مراتب شدیدتر دریافت کرد و انتقام ۳۰۰ مسافر بیگناه از دولت آمریکا گرفته شد، به نظر میرسد با ماجراجوییهای دریایی جدید باید منتظر پاسخی به مراتب شدیدتر و مقتدرانهتر از «عملیات اراده جدی» ریگان در حمله به ناوچههای ایرانی در سال ۶۶ و گرفتن انتقام پیکر سوراخ و گلولهباران شده شهید نادر مهدوی و دیگر همرزمانش که تحت شکنجههای قرون وسطایی بر عرشه ناو آمریکایی به شهادت رسیدند، باشد، هرچند آمریکاییها به خوبی به یاد دارند در همان دهه شصت نیز در جنگ نفتکشها علیرغم اینکه قدرت و توان نظامی جمهوری اسلامی مثل امروز نبود و علیرغم اسکورت نفتکشها توسط آمریکا، دهها نفتکش و بالگرد و ناو پیشرفته آمریکایی و غربی از جمله ناو آمریکایی «ساموئل بیرابرتز» و نفتکش بریتانیایی «جنتلبریز» هدف مینها و موشکهای کرم ابریشم و یا قایقهای تندرو ایران قرار گرفتند و توسط نیروهای سپاه منهدم شدند. لذا آمریکاییها به خوبی میدانند ایران دیگر ایران دهه شصت نیست و قدرت دفاعی و نظامیاش اکنون به اولین قدرت منطقه و پنجمین قدرت نظامی جهان تبدیل شده است و فرماندهی جنگ در ید باکفایت شخصی است که معتقد است نه تنها در دنیای آینده بلکه در دنیای پرآشوب کنونی نیز امنیت در سایه مقاومت است.
۷- اما ایران سیاست و راهبرد خود را دنبال میکند و برگهای برنده زیادی در دست دارد و میتواند هم تحریمها را پشت سر بگذارد و هم از امنیت و منافع ملی کشور با اقتدار دفاع کند. شعار جمهوری اسلامی همان شعار زمان جنگ نفتکشهاست مبنی بر اینکه «اگر خلیج فارس برای ما امن نباشد، برای هیچکس امن نخواهد بود» و «اگر قرار است اقتصاد ایران سقوط کند به زعم بعضیها، اقتصاد جهان نیز با بستن تنگه هرمز سقوط خواهد کرد» و قطعا آمریکا و اروپاییها چنین ریسکی را نمیکنند و میدانند هرگونه ناامنی در منطقه اولا کل منطقه را به آتش میکشد ثانیا سقوط اقتصاد جهانی را تسریع و تسهیل خواهد کرد و در حقیقت حیات و بقای خود آنها را در معرض خطر قرار خواهد داد!
دکتر محمدحسین محترم