منـافقـان مدعیان دروغین اصلاحطلبی
رضا سلطان آبادی
یکی از حرکتهای منافقان، این مدعیان اصلاحات، همراهی با دشمن در جنگ روانی است. آنان در اوج اقتدار و عزت امت اسلام و نظام ولایی، با حرکتهای ایذایی و تواترسازیهای دروغین و افکارسازی در قالب افکار عمومی در جهت تخریب روحیه دفاع و «ما میتوانیم» امت اسلام، عزت و اقتدار امت و نظام اسلامی را نشانه میروند. در حالی که همه دشمنان گرفتار«رهب» و واهمه از قوا و اقتدار نظام ولایی سیاسی شدهاند، منافقان در داخل به عنوان بخشی از امت و شهروندان به ظاهر صلح خواه، در عمل دشمنان را تحریک به انواع و اقسام حملات ایذایی برای سقوط و تغییر نظام سیاسی ولایی میکنند. بنابراین نمایش عجز یکی از خطرناکترین شکل همراهی منافقان مدعی اصلاحات و صلح است که باید از آن ترسید و علیه این راهبرد و سیاست و برنامههای دشمنان داخلی که خطرناکتر از دشمنان بیرونی و خارجی هستند، تدبیری اندیشید و واکنشهای محکم و استوار و دندان شکنی نشان داد. نویسنده در این مطلب نقش منافقان در اظهار عجز در برابر دشمن و ادعاهای دروغین اصلاحطلبی آنان را تبیین کرده است.
منافقان، مدعی اصلاحات
از نظر قرآن، اصلاحطلبی و اصلاحگری یک نیاز همیشگی در برابر شرایط تغییر دائمی است زیرا طبیعت دنیوی به گونهای بر اساس سنتهای الهی حاکم بر جان و جامعه و جهان شکل گرفته است که اصولا هر چیزی در حال تغییراتی است که گرایش به فساد و نابودی دارد؛ به طوری که اگر اصلاحات دائمی انجام نشود، خاک تباهی و نابودی آن را در بر میگیرد و پس از فرآیندی از تغییر فسادآمیز، نابود میشود.
از آنجا که اصلاحات یک نیاز دائمی و همیشگی برای حفظ و صیانت از امر صالح است تا در فرآیند تغییرات نابود نشود و به فساد و تباهی نرود، بسیاری از مردم خود را نه تنها صالح دانسته بلکه به عنوان مصلحی معرفی میکنند که برای حفظ امر صالح یا جلوگیری از فساد آن یا حتی اصلاح امر فساد، اقدام میکنند. از نظر قرآن، مصلحان به دو دسته اصلی مصلحان واقعی و مصلحان دروغین تقسیم میشوند.
بر اساس آموزههای قرآن، منافقان که در ظاهر جزوی از امت اسلام هستند و ظواهر اسلامی را حتی گاه سختتر از مومنان مراعات میکنند، از مهمترین مدعیان دروغین اصلاحات هستند. و جزو مصلحان دروغین بشمار میروند. آنان دراشکال گوناگون در محیط زیست و اجتماع اسلامی موحدان و مومنان رفتارهای فسادآمیز تخریبی دارند و هنجارشکنی و کارهای زشت آنان که علیه هنجارها و ارزشها است، یکی از بدترین شیوههایی است که امت را همواره تهدید میکند. این در حالی است که کارهای فساد خویش را امری صالح معرفی کرده و افسادگری را اصلاحگری مینامند. خدا درباره منافقان، این مدعیان دروغین اصلاحات و اصلاحطلبی میفرماید: و چون به آنان گفته شود: در زمين فساد مكنيد! مى گويند: ما خود اصلاحگريم! به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن بیشعور هستند و نمى فهمند. (بقره، آیات ۱۱ و ۱۲)
اتهام بیخردی به امت
یکی از ویژگیهای برجسته منافقان این است که امت مومن را به عنوان سبک مغزان و بیخردان میشناسند و خود را به عنوان روشنفکران باخرد معرفی میکنند که عقلانیت آنان برجستهترین ویژگیشان است. این در حالی است که خداوند منافقان را نه تنها دارای عقلانیت نمیداند، بلکه در شمار بیخردان و سبک مغزانی میشمارد که در سطح «بیشعور»ها دستهبندی میشوند؛ زیرا واژه «شعور» از «شعر» یعنی مو بیانگر عدم وجود ابتداییترین سطح حواس در این افراد انسانی است؛ زیرا کسی که شعور ندارد، یعنی فاقد حسی است که حتی برخی از گیاهان از آن برخوردار هستند و از این طریق میتوانند نسبت به محیط پیرامونی شناخت و معرفت جزیی به دست آورند، هر چند آن را نمیتوانند به شکل یک «علم و دانش» در آورند. در حقیقت از نظر قرآن، منافقان به سبب از دست دادن «قلب» و مهر شدن آن (بقره، آیه 7) در سطح جمادات سقوط کردهاند و نمیتوانند حتی در سطح گیاهان یا حیوانات ابتدایی باشند که از طریق مو (شَعر) توانایی شناخت محیط پیرامونی را دارا هستند. بر این اساس، کسی که خود فاقد ابزارهای شناختی و معرفتی ابتدایی است، چگونه میتواند «علم و دانش» به دست آورد که تحقق دانش و علم نیازمند فرآیند پیچیده و ابزارهای قوی ادراکی چون «قلب» است.(نحل، آیه 78؛ اعراف، آیه 179)
از نظر قرآن، منافقان به سبب مهر شدن دلشان، قوه ادراکی ندارند و نمیتوانند به علم حقیقی و واقعی دست یابند و بر همین اساس، در حقیقت ناتوان از بهرهگیری قلب برای انجام فرآیند علم آموزی هستند و نمیتوانند تعقل بکنند و دادههای ناپیوسته و ناهمگون بیرونی با داشتههای فطری درونی و باطنی را در «کلاف فکر» ساماندهی کرده و بر اساس آن به نتایج جدیدی برسند که خود دریچهای به سوی علم و معرفتی دیگر است. از همین رو این افراد گرفتار سفاهت و سبک مغزی در یک سطح از سطوح ادراکی هستند و نمیتوانند گرایش به دین حنیف اسلام پیدا کنند و از هدایتهای آن بهره گیرند: وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّهًْ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ؛ و کسی از ملت ابراهیمگریزش ندارد، مگر آنکه نفس او گرفتار سبک مغزی است.(بقره، آیه 130)
همین منافقان که توان معرفتی و علمی برای درک اسلام حقیقی را ندارند و گرفتار بیشعوری هستند، امت مومن را سفیه و سبک مغز میدانند و نه تنها با آنان همراهی نمیکنند، بلکه خواهان اطاعت محض دیگران از آنان به عنوان عاقلان و روشنفکران و اصلاحطلبان هستند. آنان درباره مومنان امت اسلام میگویند: و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد مى گويند آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آوردهاند ايمان بياوريم؟ بدانید كه آنان همان كمخردانند ولى نمىدانند. (بقره، آیه ۱۳)
از نظر قرآن، منافقان رفتار مومنان را نمیپذیرند و به افکار و اعتقاد و رفتار ایشان گرایش ندارند؛ زیرا آنان را سبک مغز و خود را عاقل و خردمند میدانند، در حالی که خود فاقد ابزارهای شناختی و دستیابی به علم هستند و سفاهت خویش را به نام علم و خرد به خورد ملت و امت میدهند.
همکاری و همراهی با دشمنان
از دیگر ویژگیهای منافقان آن است که با دشمنان امت اسلام و نظام اسلامی همکاری و همراهی میکنند؛ آنان در داخل امت محافل نهان و زیرزمینی حتی در قالب مقدسات اسلامی چون مساجد و هیئاتهای مذهبی و مانند آن دارند(توبه، آیات 107 و 108) و در این محافل به توطئه علیه امت و نظام ولایی سیاسی اقدام میکنند و با همدیگر در اثم و عدوان و معصیت رهبران دینی، مذاکرات نهان و نجواگونه داشته و در این امور به همکاری میپردازند.(مجادله، آیات 8 و 9) این در حالی است که میبایست در کارهای خیر چون اصلاحات واقعی و تامین کمکهای مالی برای نیازمندان و تقویت معروف و هنجارهای ارزشی عرفی با هم نجوا و مذاکرات داشته (نساء، آیه 114) و همکاری در نیکی و تقوای الهی داشته باشند.(مائده، آیه 2)
از نظر قرآن، منافقان در میان امت هستند، ولی تابعیت کافران را دارند و از آنان در همه امور از جمله مسائل اعتقادی و سیاسی تبعیت میکنند و از نظر شهروندی دلهایشان با آنان است هر چند که به عللی ناچارند تا به عنوان شهروند و امت اسلام زندگی کنند. از همین رو منافقان همواره تلاش میکنند تا با کافران ارتباط خویش را حفظ کنند و ضمن روحیهگیری نسبت به بده و بستان اطلاعاتی و تصمیم گیری و تصمیمسازی و سیاستگذاری علیه امت اسلام همکاری کامل داشته باشند. خدا به عنوان نمونه در سوره بقره در این باره میفرماید: و چون با كسانى كه ايمان آوردهاند برخورد كنند، مىگويند: ايمان آورديم؛ و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند مىگويند در حقيقت ما با شماييم، ما فقط آنان را ريشخند مىكنيم.(بقره، آیه ۱۴)
پس منافقان همواره با شیطانها از جمله شیطان بزرگ همراهی و همکاری میکنند و تابع دستورها و اعتقادات آنان هستند. از این رو رفتار مومنان و امت و نظام اسلامی را بیخردی و سبک مغزی میدانند و به تمسخر آرمانها و رفتارهای آنان میپردازند و مثلا شعار اعتقادی مومنان «ما میتوانیم» را به استهزاء میگیرند و قدرتهای شیطانی را به رخ مومنان میکشند و ایشان را به قول خویش میترسانند تا تابع ظلم و استکبار ظالمان و مستکبران شوند و از مخالفت و دشمنی با آنان دست بردارند و سلطه دشمنان و کافران را بپذیرند.
القای روحیه عجز و ناتوانی در امت
از جمله مهمترین خصلتهای منافقان، این مدعیان اصلاحات، القای روحیه عجز و ناتوانی در امت اسلام است تا بتوانند به اهداف شوم شیطانی دشمنان کمکی کرده باشند.
واژه «عجز» به معنای موخره هر چیزی است؛ دنباله حیوان نیز عجز است، چنانکه عجوز به انتهای عمر اطلاق میشود. از آنجا که جلو هر چیزی نشانه قدرت است، موخره و انتهای هر چیزی نشانهای از ضعف و ناتوانی است. از این رو به شکل مجاز، عجز به معنای ناتوانی در برابر قدرت و قوت به کار رفته است.(نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 547، «عجز».)
منافقان به سبب عجز از ادراک حقایق، نمیتوانند تحلیلی درست از حقایق داشته و توصیههای مناسب ارائه دهند(توبه، آیات 73 و 86 و 87؛ محمد، آیات 16 و 23؛ حشر، آیات 11 و 13؛ منافقون، آیات 3 و 7)؛ لذا نمیتوانند قدرت و قوت مومنان متصل به خدا که موجب عزت و اقتدار و سلطه ناپذیری آنان میشود را درک کنند و گمان میکنند که عوامل عزت و قوت و اقتدار مومنان همین اسباب مادی است؛ در حالی که حقیقت عزت در اموری غیر از عوامل مادی و اسباب ظاهری است.(همان)
اصولا منافقان، به سبب وارونگی در فهم حقایق، با بیشعوری و سفاهت واقعی نمیتوانند تحلیلی درست از حقایق داشته و توصیههایی مبتنی بر حقایق ارائه دهند. بنابراین، تحلیل و توصیههای آنان دارای ساختاری باطل و غیر واقعی و القاءکننده عجز و ناتوانی در میان امت اسلام است.
به سخن دیگر ممهور شدن قلوب که مهمترین ابزار شناختی و معرفتی و تامینکننده علم انسان است، موجب میشود تا ناتوان از درک حقایق باشند وهمین ضعف و عجز موجب میشود تا توصیههای آنان نیز برخوردار از ساختار عجز و ناتوانی و ضعف باشد.(بقره، آیات 6 و 7؛ نحل، آیات 107 و 108؛ اسراء، آیات 45 و 46)
البته چنانکه گفته شد از نظر قرآن، شخص کافر و منافق همه ابزارهای شناختی و معرفتی و علمی و فقاهتی خود را از دست داده است و گوشها و چشمهایش از حالت طبیعی و فطری بیرون رفته و قادر به شنیدن و دیدن حقایق نیست.(همان)
شکی نیست کسی که پرده بر چشم و سنگینی در گوش و زنگار بر قلب یا ختم بر آن دارد، به طور طبیعی گرفتار غفلت نسبت به چیزی است که در برابرش است؛ به طوری که آن را نمیبیند.(همان؛ و نیز نگاه کنید: اعراف، آیه 179؛ مومنون، آیه 63)
از نظر آموزههای قرآن، منافقان به دلیل همنشینی و هم فکری با کافران و ارتباط محکم و استوار میان آنان، به طور طبیعی گرفتار عجز میشوند و این روحیه در آنها چنان قوی میشود که دیگران را نیز ناتوان و عاجز میشمارند. از همین رو از حضور در میادین نبرد و جهاد سر باز میزنند.(توبه، آیات 86 و 87 و 93)
ادعای عجز در حال توانایی و قوت و قدرت برای رهایی از حضور در میادین جهاد و معافیت از جهاد از شیوههای منافقان است(همان) که خود عاملی برای تخریب روحیه مومنان است.
البته خدا به مومنان هشدار میدهد که حضور منافقان در میادین نبرد (سیاسی، اقتصادی، نظامی) میتواند بسیار خطرساز و خطرناک باشد؛ زیرا آنان با روحیه عجز و ضعیف خویش موجب تضعیف روحیه مجاهدان شده و حتی در صدد جاسوسی برای دشمنان بر میآیند و اقدامات مخرب و زیانبار آنان بیشتر از عدم حضور آنان است.
خدا درباره خطرآفرینی و خطرسازی منافقان نسبت به امت اسلام و نظام اسلامی میفرماید: اى پيامبر، كسانى كه در كفر شتاب مىورزند تو را غمگين نسازند، چه از آنان كه با زبان خود گفتند: ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود؛ و چه از يهوديان آنان كه به سخنان تو گوش مى سپارند تا بهانه اى براى تكذيب تو بيابند، و براى گروهى ديگر كه خود نزد تو نيامدهاند، خبرچينى و جاسوسى مى كنند، كلمات را از جاهاى خود دگرگون مى كنند و مى گويند: اگر اين حكم به شما داده شد آن را بپذيريد؛ و اگر آن به شما داده نشد پس دورى كنيد و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند. هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمىآيد، اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند، در دنيا براى آنان رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود.(مائده، آیه ۴۱)
و در جایی دیگر میفرماید: اگر با شما بيرون آمده بودند جز فساد براى شما نمى افزودند و به سرعت خود را ميان شما مى انداختند و در حق شما فتنهجويى میکردند و در ميان شما جاسوسانى دارند كه به نفع آنان اقدام مى كنند و خدا به حال ستمكاران داناست.(توبه، آیه ۴۷)
در آیات قرآن بیان شده که بر خلاف تصوری که مردم دارند، عجز و ناتوانی در همگان است و این گونه نیست که دشمنان قوی و قدرتمند باشند و مومنان ضعیف و عاجز؛ همچنین قرآن تاکید دارد که مومنان عجز و ناتوانی انسانی خویش را میتوانند با عزت و قوت الهی جبران کنند؛ اما دشمنان از کافران و منافقان چنین نیستند و کسی را ندارند که بتوانند با اتکا و اعتماد به آن خود را از عجز و ناتوانی رهایی بخشند.(انفال، آیه 43؛ بقره، آیه 249)
به هر حال، امت اسلام و نظام اسلامی میبایست همواره مواظب القاءات دشمن باشند که از طریق منافقان و ایادی داخلی آنان انجام میشود و در دل امت حتی در حالت اقتدار القای ناتوانی و عجز میکنند.