بررسی دیدگاه قرآن درباره عجله و شتابزدگی و علل و آثار آن
عجله؛ خوب یا بد؟
مجید شهسواری
عجله، مطالبه چیزی قبل از رسیدن وقت آن، در بیشتر موارد عملی مذموم است، بهطوری که در ضربالمثل معروف میگویند: عجله کار شیطان است. البته مواردی خاص است که بهعنوان یک عمل پسندیده و خوب مطرح میشود، مثلا درباره «تعجیل در فرج یا تعجیل در نماز» حتی روایاتی آمده است و پیامبر معظم اسلام(ص) برای بیان وحی نیز «عجله» میکرد. اما آنچه در رفتار کلی آدمی میبایست مدنظر قرار گیرد، نه تعجیل، بلکه سرعت و سبقت در کارها بهویژه کارهایی است که خیر به خود و دیگران است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا آثار منفی عجله و تفاوت آن را با سرعت و سبقت براساس آموزههای قرآن تبیین کند.
فرق عجله با سرعت و سبقت
عجله چنانکه در کتب لغوی از جمله فرهنگهای قرآنی آمده است، مطالبه چیزى قبل از رسیدن وقت آن است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 548، «عجل».) در فارسی اگر سرعت به معنای شتاب است، عجله همان شتابزدگی است.
همچنین به نظر میرسد که تاخیر همان طوری که در برابر تقدیم قرار میگیرد(اعراف، آیه 34؛ نحل، آیه 61؛ توبه، آیه 49)، میتواند در برابر عجله قرار گیرد و بهعنوان ضد یا نقیض آن مطرح شود؛ چنانکه خدا میفرماید: و خدا را در روزهايى معين ياد كنيد؛ پس هر كس عجله كند و اعمال را در دو روز انجام دهد گناهى بر او نيست؛ و هر كه تاخير كند و اعمال را در سه روز انجام دهد گناهى بر او نيست، اين اختيار براى كسى است كه از محرمات پرهيز كرده باشد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه شما را به سوى او گرد خواهد آورد. (بقره، آیه ۲۰۳)
در آین آیه بیان شده که به جای آنکه عمل حج در زمان خودش انجام شود، این امکان برای برخی با توجه به شرایط خاص است تا در انجام اعمال و مناسک حج کمی تعجیل یا تاخیر داشته باشند. براساس همین آیه نیز اصل در عمل، انجام آن در وقت معین و مشخص است و تعجیل و تاخیر خوب نیست، مگر با توجه به شرایط خاص؛ زیرا از نظر آموزههای قرآنی برای هرچیزی زمان مشخصی است که تاخیر و تقدم نمییابد، چنانکه برای مرگ انسانها و امتها اینگونه است.(اعراف، آیه 34؛ نحل، آیه 61؛ یونس، آیه 49)
البته واژگانی دیگر در قرآن مطرح است که به ظاهر با عجله ارتباط تنگاتنگی دارد، اما فرقهایی میان آنها است که از جمله این واژگان میتوان به سرعت و سبقت اشاره کرد.
واژه سبقت در لغت به معناى تقدّم و پیشى گرفتن در سیر و حرکت است؛ سپس به نحو مجاز به معناى تقدّم و پیشى گرفتن در امور دیگر نیز به کار رفته است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 395، «سبقت»)
سبقت به معنای پیشتازی و تقدم در عملی است که زمانش رسیده است؛ نه اینکه زمانش نرسیده باشد. مثلا در یک مسابقه وقتی سوت حرکت زده میشود، هر کسی تلاش میکند تا از دیگری سبقت بگیرد و پیشتاز باشد. اما عجول کسی است که قبل از سوت زدن شروع به حرکت کند که بر خلاف قوانین مسابقه است.
در آموزههای قرآن، سبقت و پیشتازی در کارهای خیر بهعنوان یک امر پسندیده مورد تشویق قرار گرفته است و از مومنان خواسته شده تا در کارهای خیر بر یکدیگر سبقت بگیرند و همچون اسبان مسابقه برای کسب مقام اولی چنان بتازند و پیشتاز باشند که به نفس نفس بیفتند.(مطففین، آیه 26)
اما سرعت به معنای شتاب، در حقیقت به معنای انجام عمل در کمترین زمان ممکن است. به سخن دیگر، کسی که در کاری سرعت میجوید، بر آن است در زمان مشخص خودش، کاری را در کمترین زمان انجام دهد. بنابراین، سرعت بر خلاف عجله، خروج از زمان مشخص و معین نیست، بلکه آغاز عمل در زمان خودش خواهد بود؛ با این تفاوت که شخص سعی میکند با اجتناب از کند بودن، در کمترین زمان ممکن کارش را انجام دهد. اما عجله انجام کاری پیش از موعد و زمان معینی آن است.
از نظر آموزههای قرآنی، انسانها باید در کارهای خیر همین که سوت عمل زده شد، با اجتناب از سستی، شتاب در کار خیر گرفته و در کمترین زمان با سبقت و پیشتازی از دیگران آن را انجام دهند؛ از همین رو خدا درباره شتاب و سرعت در کارها میفرماید: وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَهًٍْ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّهًْ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ؛ و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنايش بقدر آسمانها و زمين است و براى پرهيزکاران آماده شده است بشتابيد. (آلعمران، آیه ۱۳۳)
هدف از سرعت، دستیابی به مقام پیشتازی و برنده شدن در مسابقه کارهای نیک است. خدا میفرماید: فاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ؛ در کارهای خیر پیشتاز باشید.(بقره، آیه 148؛ مائده، آیه 48) البته این سبقت میبایست در چارچوب باشد؛ چنانکه میفرماید: فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ؛ در صراط سبقت و پیشتاز باشید.(یس، آیه 66) این سبقت جویی آنقدر باید تکرار شود تا بهعنوان ملکه رفتاری شخص در آید یا مقوم هویتی و شاکله شخصیتی او شود تا بهعنوان سابقون مطرح باشد.(توبه، 100؛ واقعه، آیه 10)
از نظر قرآن، انسان موجودی عجول است و یکی از صفات انسانی در کنار جهول و ظلوم بودن(احزاب، آیه 72) همین صفت عجول بودن اوست؛ چنانکه خدا میفرماید: خُلِقَ الإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ؛ انسان از عجله آفریده شده است.(انبیاء، آیه 37)
همین عجله در ذات و صفت انسانی است که درخواستهایی را پیش از موعد و زمانش را مطرح میکند و میگوید: پس زمان وعده چه زمانی خواهد بود؟(انبیاء، آیه 38) یعنی خواهان تحقق مثلا عذابی یا قیامتی پیش از زمان موعد آن است که خود بیانگر عجله انسان در هر چیزی است. این صفت عجله حتی موجب میشود تا انسان بیتوجه به خوب و بد کاری، رفتاری داشته باشد که آسیب زا است. بهعنوان نمونه خدا در قرآن میفرماید:و انسان همان گونه كه خير را فرا مى خواند ،پيشامد بد را مى خواند و انسان همواره با عجله و شتابزده است. (اسراء، آیه ۱۱)
شتابزدگی انسان موجب میشود تا شخص برای رسیدن به چیزی توجه نداشته باشد که آیا این نعمت برایش خیر است یا شر؛ زیرا داشتن نعمت به معنای خیر نیست، بلکه میتواند شر و زیانبار باشد. شتابزدگی همان طوری که در کارهای خیر جایز نیست و باید تا زمان و شرایط تحقق آن، صبر کرد، بهطور طبیعی و قطعی در کارهای شر نیز اصلا جایز و روا نیست، ولی انسان آنقدر عجول است که بدون بررسی همه جوانب کار اگر خواستهای داشته باشد، بخواهد آن را انجام دهد توجهی به خیر و شر آن نمیکند. اصولا شتابزدگی و عجله فرصت تدبر و تحقیق را از انسان میگیرد و موجب میشود تا بیمحابا به درون شر چنان برود که در کار خیر میرود.
به هر حال، از نظر آموزههای قرآن، اصل در انجام هر کاری، آن است که عجلهای در آن نشود ، بلکه تلاش شود تا با صبر و به دور از عجله، هر کاری در زمان مشخص و معین خودش انجام شود تا اینگونه از آثار و تبعات عجله در امان بماند.
نهی قرآن از عجله در کارها
بر اساس تعالیم قرآن، عجله در هیچ کاری خوب نیست؛ بلکه مذموم بوده و از آن نهی شده است.
شتابزدگی و عجله انجام کاری قبل از زمانش همانند چیدن میوه کال و نارس نه تنها مفید و سازنده نیست، بلکه میتواند آسیبزا باشد.
خدا به پیامبرش هشدار میدهد تا با صبوری و شکیبایی از هرگونه عمل و خواسته مبتنی بر عجله دوری کند. از این رو خدا پیامبرش را نهی میکند تا درخواستی از تعجیل در عذاب کافران داشته باشد(مریم، آیات 83 و 84؛ احقاف، آیه 35؛ نحل، آیه 1) یا اینکه بخواهد پیش از فرمان ابلاغ و بیان از سوی خدا، آنچه از وحی در اختیار دارد بر زبان جاری و ابلاغ کند.(طه، آیه 114)
البته چنانکه گفته شد کسی که خبری ندارد و نسبت به باطن امری جاهل است، نمیتواند صبر کند و همین موجب میشود تا در کاری عجله کند و به جای نتیجه مثبت با نتایج بدی مواجه شود. از همینروست که خضر(ع) موسی(ع) را از هرگونه عجله در تحلیل و توصیه باز میدارد تا زمان بیان آن برسد.(کهف، آیات 67 تا 70)
خدا در قرآن، بر لزوم پرهیز از شتابزدگى و تصمیم عجولانه، در مورد اخبار مهم تاکید میکند؛ زیرا شتابزدگی موجب میشود تا کارها بر خلاف حق و حقیقت تحقق یابد و آسیبزا باشد.(نمل، آیه 27)
از نظر قرآن مهمترین عاملی که انسان را به عجله سوق میدهد بیخبری(کهف، آیات 67 و 70) و بیخردی است. جهل به هر دو معنای بیعلمی و بیخردی میتواند عاملی باشد که انسان عجله کند و گمان کند که کار درست و خیری را انجام میدهد در حالی که کار خیری نیست بلکه باطل و نادرست است (انبیاء، آیات 38 و 39).
به سبب آثار بدی که برای عجله است، انسان میبایست از هرگونه عجله پرهیز کند. یکی از آثار عجله این است که انسان بیتوجه به خیر و شر عمل میکند و هر ابزاری را به کار میگیرد(اسراء، آیه 11)؛ همین عجله موجب میشود تا انسان در برآورد سود و زیان واقعی به خطا برود(اسراء، آیه 11)؛ جمله «و كانَ الاِنسـانُ عَجولا» در مقام تعليل براى «و يَدعُ الاِنسـانُ...» است؛ يعنى چون انسان، عجول است شرّ و خير خويش را يكسان مى بيند و به دنبال هر دو مى شتابد.
دنیاخواهی و غفلت از آخرت از جمله این آثار است.(اسراء، آیه 18) بر همین اساس باید از عجله اجتناب کرد و آن را امری ناپسند شمرد.
برخی از عوامل و زمینههای عجله
از نظر قرآن
چنانکه گفته شد، میان سرعت، سبقت و عجله فرقهایی است که میبایست مدنظر قرار گیرد. این تفاوت میان عجله و سرعت و سبقت در تحقق عمل قبل از زمان آن است. از این رو در آیات قرآن عجله امری مثبت تلقی نشده است؛ زیرا انجام عمل قبل از اوان و زمانش درست نیست.
اصل این است که انسان در کارها عجله نکند، بلکه تا زمان انجام کاری صبر و شکیبایی کرده و پس از فرا رسیدن موعد آن کار، با سرعت و سبقت آن را در کمترین زمان ممکن با پیشتازی نسبت به دیگران انجام دهد که این امر مطلوب و بسیار محبوب خدا است. مواردی وجود دارد که زمینهساز و عامل عجله میشود، که برخی از آنها عبارتند از:
1-تامین رضایت دیگری: از عواملی که موجب میشود تا شخص در کاری عجله کند، میتوان به کسب رضایت دیگران اشاره کرد. عجله حضرت موسی(ع) برای دیدار قبل از زمان میقات بر همین اساس بوده است: اى موسى چه چيز تو را دور از قوم خودت به شتاب واداشته است، گفت: اينان در پى من هستند و من اى پروردگارم به سويت شتافتم تا خشنود شوى.(طه، آیات ۸۳ و ۸۴)
2- شدت علاقه به کاری یا چیزی: یکی از عوامل شتابزدگی در کاری، شدت علاقه شخص به آن کاراست. بهعنوان نمونه عجله پیامبر(ص) در بیان آموزههای وحیانی و بر زبان آوردن آن، از شدت علاقه به هدایت مردم بوده است؛ زیرا براساس آموزههای قرآن، وحی قرآنی دوبار به شکل نزول دفعی و نزول تدریجی نازل شده است. انزال دفعی قرآن بر قلب حضرت محمد(ص) در شب قدر ماه رمضان انجام شد، ولی ایشان مامور بود تا در مدت بیست و سه سال آن را به مردم ابلاغ کند. برای زمان ابلاغ و بیان لازم بود تا نزول تدریجی انجام شود و از طرف خدا زمان ابلاغ مشخص شود. از همین رو پیامبر(ص) همواره منتظر بود تا مثلا زمان ابلاغ تغییر قبله (بقره، آیه 144) یا امور دیگر برسد. بر همین اساس خدا به پیامبر(ص) میفرماید: در خواندن قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو پروردگارا بر دانشم بيفزاى.(طه، آیه ۱۱۴)
البته این درخواست دانش افزایی ارتباط تنگاتنگی با همان عجله به قرآن پیش از پایان وحی دارد. در حقیقت، آن حضرت(ع) پیش از آنکه زمان ابلاغ و بیان برسد، بر آن بود تا حکم را ابلاغ کند و خدا به او میفرماید تا صبر کند زیرا این صبر خود بستری برای رسیدن به علم است؛ زیرا با صبر زمان انجام ابلاغ میرسد. به هر حال، شدت علاقه به انجام کاری چون ابلاغ رسالت خود عامل عجله و انجام کاری پیش از زمان آن است. همین شدت علاقه برای بیان کامل آیات قرآن در قالب «قرآن» موجب میشود تا پیامبر(ص) بخواهد آنچه از مجموعه قرآن در اختیار است بیان کند تا به شکل مجموع در اختیار مردم نیز قرار گیرد. خدا در اینباره میفرماید: زبانت را بهخاطر عجله براى خواندن آن یعنی قرآن حركت مده؛ چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست. پس هر گاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروى كن؛ سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست. (قیامت، آیات ۱۶ تا ۱۹) در همین رابطه شدت علاقه برای ظهور است که انسان خواهان تعجیل در ظهور و فرج میشود.
3- اجتناب از تاخیر: از دیگر مواردی که میتوان آن را عامل و زمینهساز برای عجله دانست، اجتناب از تاخیر است. گاه از انسانها خواسته میشود تا در کاری عجله کنند؛ مانند: عجِّلُوا بِالصَّلاهًْ قَبْلَ الْفَوْتِ ، وَعَجِّلُوا بِالتَّوْبَهًِْ قَبْلَ الْمَوْتِ؛ به نماز قبل از فوت زمانش عجله کنید و به توبه قبل از مرگ. البته این دو عبارت به ظاهر حدیث نیست یا از روایات ضعیف است؛ اما مراد آن است که تاخیر در این کارها شایسته نیست؛ زیرا گاه وقت کاری موسع است، مانند نماز یا توبه؛ اما همین فرصت وسیع ممکن است دردسر ساز شود و شخص با تسویف و تاخیر، فرصت نماز اول وقت یا توبه را از دست دهد. در حقیقت سخن این نیست که شما کاری را پیش از موعد و زمان آن انجام دهید؛ بلکه در زمان موسع در کار، سرعت و سبقت بجویید و تاخیر نداشته باشید؛ چرا که اصولا نماز قبل از وقت آن، چیزی جز بدعتگذاری نیست، چنانکه اصولا کسی که گناهی نکرده توبهای نیاز نیست بکند، هر چند استغفار در هر حال لازم است، اما توبه زمانی است که شخص گناهی مرتکب شده باشد و بخواهد از مسیر باطل و نادرست قبلی باز گردد. بنابراین عجله در توبه یا نماز نمیتواند انجام عمل قبل از اوان و زمانش باشد، بلکه مراد آن است که در این امور دارای فرصت زمانی، میبایست سرعت و سبقت گرفت تا زمان انجام از دست نرود.