علل بلندی و کوتاهی عمر از نظر امام صادق(ع)
عمر به معنای میزان زیستن موجود زنده در دنیا، میتواند بهعنوان یک ارزش مورد توجه باشد. از این رو مومنان با آنکه آخرت و زندگی اخروی را اصیل میدانند و بدان اصالت میدهند، اما به زندگی دنیوی نیز توجه داشته و خواهان عمر طولانی میشوند تا بتوانند با بهرهگیری از عمر بلند، کمالات بیشتری را کسب کنند و مراتب صعود و عروج کمالی را با سرعت بیشتری طی کنند. این در حالی است که آجال معلق و مسمی همواره وضعیت عمر انسانی بلکه هر موجود زندهای را محدود میکند. امام صادق(ع) با بیان علل کوتاهی و بلندی عمر بر آن است تا راهکاری برای افزایش عمر انسان بیان کند. نویسنده در مطلب پیش رو این موضوع را واکاری کرده است.
ارزشی بودن درخواست افزایش عمر
در ادعیه اسلامی و دعاهای ماثور از معصومان(ع) بارها سخن از افزایش عمر به عنوان یکی از محتواهای دعاهای اسلامی مطرح است. به عنوان نمونه سید بن طاوس از حضرت امام جعفر صادق و امام موسى كاظم ـ علیهماالسلام ـ روایت کرده كه آنان فرمودند: پس از هر نماز در ماه رمضان دعای ذیل را بخوانید: اللّـهُمَّ ارْزُقْنی حَجَّ بَیْتِكَ الْحَرامِ... واجْعَلْ فیـما تَقْضی وَتُقَدِّرُ، اَنْ تُطیلَ عُمْری؛ خدایا زیارت خانهات بیتاللهالحرام را نصیب ما بفرما... و عمر مرا طولانى در راه بندگىات قرار ده. (مفاتیحالجنان، اعمال مشترک ماه مبارک رمضان)
در این دعا از خدا خواسته شده تا به عنوان یکی از مقدرات شب قدر برای او این گونه رقم زده شود که عمرش طولانی شود؛ زیرا از نظر آموزههای قرآن، دنیا مزرعه آخرت است و انسان هر چه در دنیا میکارد در قیامت درو میکند و اگر در دنیا چیزی برای آخرت نیندوخته باشد، در آخرت دست خالی خواهد بود. بنابراین، با اینکه زندگی دنیوی از اصالت نسبت به آخرت برخوردار نیست و مومنان باید براساس آموزههای کتب آسمانی و وحی الهی، آخرت را بر دنیا ترجیح دهند (اعلی، آیات 14 تا 19)، اما این بدان معنا نیست که دنیا را واگذارند؛ زیرا این بهرهمندی از حسنات دنیا است که حسنات اخروی را سامان میدهد و انسان میبایست خواهان بهرهمندی از هر دو حسنه دنیا و آخرت باشد (بقره، آیه 201) تا بتواند ره توشه آخرت از تقوا و اعمال فراهم آورد. (بقره، آیه 197)
به سخن دیگر، سازههای اخروی همه در دنیا شکل میگیرد و حتی هویت و شاکله حقیقی و نهایی انسان با اعمالی است که در دنیا انجام میدهد و هر کسی در دنیا مشخص میدارد بهشتی یا دوزخی و نیز انسان متاله یا انسان ملک یا انسان جماد یا انسان حیوان یا انسان نبات است. (اعراف، آیه 179؛ جن، آیه 15)
بر اساس آموزههای قرآن، زندگی دنیوی با همه مشکلات و پستیهایش، تنها فرصتی است که انسان میتواند خود را بسازد و بهعنوان خلیفه وارد میدان عمل شده و برای خود و آخرت دیگران تلاش کند و از خسران اساسی رهایی یابد. (عصر، آیات 1 تا 3؛ تین، آیات 1 تا 5 و آیات دیگر)
بر همین اساس میتوان گفت که مومنان واقعی خواهان افزایش عمر خویش هستند؛ زیرا اگر افزایش عمر دنیوی را به عنوان یک امر ارزشی نفسی ندانند؛ ارزشی که برای عمر قائل هستند، برای کسب مراتب عالی در این فرصت کوتاه عمر دنیوی است؛ پس نگرش مومنان به عمر و افزایش آن به یک معنا ارزشی توصلی است نه نفسی و ذاتی. از همین رو ادعیه ماثور از جمله دعای روزهای هفته که از سوی امامسجاد(ع) بیان شده، اینچنین آمده است: وَ اجْعَلِ الْحَيَاهًَْ زِيَادَهًًْ لِي فِي كُلِّ خَيْرٍ، وَ الْوَفَاهًَْ رَاحَةً لِي مِنْ كُلِّ شَرٍ؛ و زندگی را برایم زمینه افزونی در هر خیر، و مرگم را برایم آرامش از هر گزندی قرار ده! (مفاتیحالجنان، دعای روز سهشنبه)
از آنجا که طولانی بودن عمر به خودی خود ارزش ذاتی ندارد، بلکه باید در راستای تامین زاد آخرت و توشه تقوای الهی باشد، خدا بارها به یهودیان که بهشت را اختصاصی و انحصاری قوم خود میدانستند، گوشزد میکند که اگر آخرت و بهشت برای شماست، چرا خواهان افزایش عمر هستید و میخواهید هزار سال عمر داشته باشید؛ زیرا اگر کسی بر این باور است که آخرت برای آنان فراهم است بیآنکه رنجی بکشند؛ زیرا قوم برتر و فرزندان خدا و محبوبان الهی هستند(مائده، آیه 18)؛ بنابراین، باید خواهان کوتاهی عمر دنیوی باشند و بخواهند خود را از شقاوت زندگی دنیوی رهایی بخشند و به بهشت آسایش و آرامش برسند و سعادت مطلق را داشته باشند؛ اما اینان با این همه به زندگی دنیوی چنان چسبیدهاند که میخواهند هزار سال عمر کنند و از معمرین باشند؛ چنانکه خدا در این باره میفرماید: وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاهًٍْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهًٍْ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ؛ و یهودیان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى و حتى حريصتر از كسانى كه شرك مىورزند، خواهى يافت؛ هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود، وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آنچه مىكنند بيناست. (بقره، آیه ۹۶)
در حقیقت اگر کسی بر این باور بود که بهشت برای اوست، همانند مشرکان که به آخرت و بهشت باور ندارند، عمل نمیکرد و به زندگی دنیوی با همه مشقات آن نمیچسبید، بلکه گرایش به آخرت و مرگ داشت؛ اما یهودیان چنین نیستند. بر همین اساس قرآن در جایی دیگر خطاب به یهودیان میفرماید: بگو: اگر در نزد خدا سراى باز پسين يكسر به شما اختصاص دارد نه ديگر مردم، پس اگر راست مىگوييد آرزوى مرگ كنيد! (بقره، آیه ۹۴) و نیز میفرماید: بگو: اى كسانى كه يهودى شدهايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر پس اگر راست مىگوييد درخواست مرگ كنيد! و هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دست خويش كردهاند آرزو نخواهند كرد؛ و خدا به حال ستمگران داناست. (جمعه، آیات 6 و ۷)
البته خدا هشدار میدهد که گریزی از مرگ نیست و در نهایت همگان باید مرگ را بچشند: بگو: آن مرگى كه از آن مىگريزيد قطعا به سر وقت شما مىآيد آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد و به آنچه در روى زمين میکرديد، آگاهتان خواهد كرد. (جمعه، آیه ۸)
عمر معین و اجل معلق و حتمی
از نظر آموزههای قرآن، عمر که در حقیقت به معنای عمران و عمارت است، با همه ارزشمندی دارای محدودیتهای بس مشخصی است. در حقیقت عمر هر انسانی چنان کوتاه است که اصولا دیده و به حساب نمیآید؛ زیرا حتی عمر هزار ساله انسان چیزی جز درنگ روزانه یا چند روزهای نسبت به زمان بلند دنیوی نیست که میلیاردها سال را در بر میگیرد؛ اگر این عمر نسبت به ابدیت سنجیده شود که اصلا به حساب نمیآید. بنابراین، کوتاهی و بلندی عمر انسان در دنیا حتی نسبت به زندگی دنیوی و عوالم دنیوی آن را باید هیچ شمرد و به حساب نیاورد.(مومنون، آیه 113)
قرآن تاکید دارد که برای انسانها دو اجل یعنی پایان زمانی قرار دادهایم که به عنوان اجل مسمی یا حتمی (طه، آیه 129؛ نحل، آیه 61؛ نوح، آیه 4) و اجل معلق و غیرحتمی (انعام، آیه 2؛ نوح، آیه 4) مشهور است؛ زیرا در روايات «قضى اجلا» به اجل غيرحتمى يا معلّق، تفسير شده است. (نورالثقلين، ذيل آيه 2 سوره انعام)
اجل مسمی و معین قطعی و حتمی بهگونهای است که هرگز تغییر نمییابد و بداء در آن صورت نمیگیرد؛ اما اجل معلق همان طوری که از نام آن بر میآید، در تعلیق عملکردی انسان است؛ چنانکه در ادامه گفته میشود.
اجل در لغت به معناى هنگام، زمان، وقت معین و محدود، نهایت زمان عمر، هنگام مرگ، مدت تعیین شده براى امور مثل نهایت مدت براى اداى قرض و پایان عمر انسانها، امّتها و موجودات است. (نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه اجل؛ کتاب العین، ذیل واژه اجل؛ مجمعالبیان، ج3و4)
از نظر قرآن اجل مختص به انسان نیست، بلکه برای همه رخدادهای عالم اجل است که میتواند تغییرناپذیر و حتمی یا تغییرپذیر و غیرحتمی باشد. (رعد، آیه 39)
علل کوتاهی و بلندی عمر
بر طبق آیات و روایات بسیار، اکثر مردم براساس اجل مسمی و اجل حتمی نمیمیرند، بلکه به سبب گناهان و اعمال میمیرند. در حقیقت اجل معلق آنان است که جان ایشان را میگیرد نه اجل مسمی. لذا پیش از آنکه پیمانه آنان پر شود ایشان میمیرند. درباره علل این تقدم مرگ پیش از اجل حتمی و قطعی و مسمی میتوان به این حدیث امام صادق(ع) اشاره کرد که میفرمایند: يَعيشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَعيشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ يَموتون بِذُنوبِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَموتونَ بِآجالِهِمْ؛ مردم، بيشتر از آنکه با عمر خود زندگى كنند، با احسان و نيكوكارى خود زندگى مى كنند و بيشتر از آنكه با اجل خود بميرند، بر اثر گناهان خود مى ميرند. (دعوات الراوندى: ص ۲۹۱، ح ۳۳)
به سخن دیگر، هر انسانی میتواند عمر خویش را چنان حفظ و صیانت کند که اجل مسمی ادامه یابد؛ اما بسیاری از مردم آن را کوتاه میکنند؛ زیرا این اعمال انسانی همان طوری که در هر چیزی تاثیر دارد، در کوتاهی و بلندی عمر نیز تاثیر دارد.
از روایت بالا به دست میآید که انسانها میتوانند با احسان، عمرشان را طولانی کرده و عیش و زندگی خوبی را تجربه کنند؛ همچنین با گناهان میتواند عمرشان را کوتاه کنند و زندگی سختی را برای خود رقم زنند؛ زیرا در قرآن بیان شده است که مثلا ذکر الله موجب اطمینان نفس خواهد بود که بهطور طبیعی آرامش موجب افزایش عمر میشود: أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد، آیه 28)؛ در حالی که اعراض از ذکر الهی موجب افزایش سختی و کاهش سعادت و بطور طبیعی کوتاهی عمر میشود: و مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَهًًْ ضَنْكًا؛ هر كس از ياد من روی بگرداند در حقيقت زندگى تنگ و سختى خواهد داشت. (طه، آیه 124)
با نگاهی به آموزههای قرآن معلوم میشود که مهمترین اعمال در کاهش و افزایش عمر، اطاعت از خدا و رسولالله(ص) است؛ زیرا خدا میفرماید: خدا را بپرستيد و از او پروا داريد و مرا فرمان بريد؛ تا برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و اجل شما را تا وقتى معين به تاخير اندازد. اگر بدانيد ما زمانی که وقت مقرر خدا برسد تاخير بر نخواهد داشت. (نوح، آیات 3 و ۴)
در جای دیگر نیز به نقش گناه در کوتاهی عمر و نابودی امتها در اجل معلق میفرماید: «فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِم؛ و خداوند آنها را به (کیفر) گناهانشان گرفت.» (آل عمران، آیه 11)
بر اساس این آیات علت مرگ انسانها در اجل معلق همان گناهان است که با عصیان خدا و پیامبرانش به نمایش گذاشته میشود. پس کسی که اطاعت خدا و پیامبرانش را داشته باشد، و اینگونه بندگی کرده و عبادت خدا نموده و تقوای الهی را در پیش گیرد از برخی از مهمترین گناهان رهایی مییابد و اجلش به تاخیر میافتد. به سخن دیگر، برخی از گناهان است که اجل را پیش میاندازد و انسان پیش از اجل مسمی به اجل معلق میمیرد.
خدا در جایی دیگر میفرماید: پيامبرانشان گفتند: مگر درباره خدا، پديد آورنده آسمانها و زمين ترديدى هست، او شما را دعوت مى كند تا پارهاى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمان معينى شما را مهلت دهد، گفتند شما جز بشرى مانند ما نيستيد، مىخواهيد ما را از آنچه پدرانمان مىپرستيدند باز داريد، پس براى ما حجتى آشكار بياوريد. (ابراهیم، آیه ۱۰)
بر اساس این آیه استغفار کردن خود عاملی برای تاخیر مرگ تا اجل مسمی است. پس اگر گناهان و عصیانورزی موجب کوتاهی عمر میشود، افزایش عمر تا اجل مسمی با اطاعت و استغفار دستیافتنی است. خدا در قرآن میفرماید: و از پروردگار خویش آمرزش بطلبید سپس بسوی او بازگردید تا شما را تا مدّت معینی، (از مواهب زندگی این جهان) به خوبی بهرهمند سازد و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) رویگردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم.» (هود، آیه 3)
به سخن دیگر عوامل تاخیر مرگ و افزایش عمر اموری چون: اجابت دعوت خدا (ابراهیم، آیه 10)، اطاعت از پیامبران (نوح، آیات 3 و 4)، تقوای الهی (همان)، عبادت و بندگی خدا (همان)، استغفار از گناه و غفران الهی (همان؛ ابراهیم، آیه 10) است.
امام صادق(ع) احسان را عاملی برای افزایش عمر میشمارد؛ این احسان چنانکه در قرآن بیان شده شامل احسان به والدین و انجام صله رحم است. آن حضرت فرموده اند: «ما نَعْلَمُ شَیئاً یزیدُ فی العُمْرِ الا صلهًْ الرَّحمِ؛ تأثیر هیچ چیزی در طول عمر انسان، بیشتر از صله رحم نیست و هیچ چیزی مانند صله رحم عمر انسان را زیاد نمیکند.» (بحار، ج 71، ص 121)
امام رضا(ع) نیز در این باره میفرماید: «چه بسا مردی که تنها سه سال از عمرش باقیمانده است، اما خدا به خاطر صله رحم، باقیمانده عمرش را به سی سال میرساند و خدا آنچه را میخواهد، انجام میدهد.»(اصول کافی، ج 2، ص 150.)
امام علی(ع) میفرماید: «پیوند با خویشان، ثروتها را بارور میسازد و مرگها را به تاخیر میاندازد.» (سفینهًْ البحار، ج 1، ص 411.)
حضرت سجاد(ع) میفرماید: «هر کس دوست دارد، خدا عمرش را طولانی و روزیاش را افزایش دهد، باید صله رحم کند.» (اصول کافی، ج 2، ص 156)
امام صادق(ع) احسان به خانواده را عامل طول عمر دانسته و میفرمایند: مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهلِهِ زادَ اللّه فى عُمُرِهِ؛ هرکسی با زن و فرزندان خود رفتار خوبی داشته باشد عمرش طولانی میشود. (خصال، ج 1، ص 87)
امام رضا(ع) به نقل از امام صادق(ع) میفرمایند: تَجنبوا البوائق یُمَدّ لکم فِی الاعمار؛ ازکارهای بد و فتنهانگیزی دوری کنید خداوند عمر شما را برکت میبخشد و طولانی میکند.(بحار الانوار، ج 72، ص 253؛ عيون الاخبار ج ٢ ص ٣٦.)