مبانی قرآنی دیپلماسی مذاکره
علیرضا پوراحمد
بدون تردید دیپلماسی مذاکره یکی از مهمترین ابزارهای تحقق اهداف سیاست خارجی هر کشوری به حساب میآید. اینکه دیپلماتها باید براساس چه مبانی، اصول و چهارچوبی با طرفهای خود مذاکره کنند تا به نتایج مطلوب و مورد رضایت خود برسند، سؤالی است که نوشتار حاضر براساس آموزههای وحیانی قرآن کریم (تفسیر راهنما) به آن پاسخ میدهد.
***
1 . اطاعت از اولیالامر
قرآن کریم میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً (نساء، 59)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا اطاعت كنيد و از اين پيامبر و كسانى از خودتان كه متولّيان امر شما هستند فرمان بريد و اگر در چيزى با يكديگر اختلاف پيدا كرديد، اگر به خدا و روز واپسين ايمان داريد آن را به خدا و رسول ارجاع دهيد كه اين بهتر و سرانجامش نيكوتر است.
در تفسیر راهنما ذیل تفسیر این آیه به نکات مهمی اشاره شده است. در نظام اسلامی «مؤمنان موظف به اطاعت از خدا و رسول و اولواالامر» هستند و «اطاعت از پیامبر و اولواالامر در طول اطاعت از خداوند» است. مفسر به مصداق اولوالامر در دو مورد اشاره کرده است: یکبار «حکمرانان و والیان» و بار دیگر «والیان امور و حاکمان» گفته است که البته هر دو عبارهًْ اخرای یکدیگرند. مفسر معتقد به «ارتباط عمیق میان فلسفه سیاسی و اعتقادی اسلام» است و هدف از گزینش اولوالامر و لزوم اطاعت از آنان را «اقامه حدود، جلوگیری از نابودی دین و یا تغییر سنتها و احکام الهی» میداند. او تصریح میکند که «اجرای عدالت، وظیفه حاکمان و اطاعت از آنان، وظیفه مردم» است.
2 . حرمت پذیرش سرپرستی و دوستی کافران
از جمله آیاتی که به صورت مستقیم و صریح به بحث حرمت پذیرش سرپرستی و دوستی کافران پرداخته، آیه 28 سوره آل عمران است. در این آیه آمده است: لاَ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَهًْ وَيُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللهِ الْمَصِيرُ: مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان اولياى خود بگيرند، و هر كس چنين كند به هيچ وجه از [حزب ] خدا نخواهد بود، مگر اينكه به نوعى از آنان تقيّه كنيد. و خدا شما را از [نافرمانى ] خودش برحذر مى دارد. و بازگشت، فقط به سوى او است.
از نکات تفسیری برجسته در این آیه «حرمت و ممنوعیت پذیرش ولایت و سرپرستی کافران، برای مؤمنان» است. علاوه بر این تصریح، مفسر بار دیگر بر «حرمت برگزیدن کافران و مقدم داشتن آنان بر مؤمنان، در دوستی و ارتباط و ولایت» تأکید میکند و در برداشتی دیگر مینویسد: «کسی که ولایت کافران را بپذیرد، خداوند او را به خود وامیگذارد.» او همچنین حاکمیت کافران بر مؤمنان را «زمينه انحطاط و بى ارزشى مؤمنان در پيشگاه خدا» بر میشمرد.
علاوه بر آنچه در آیه قبل اشاره شد، مفسر در این آیه نیز با تأکید بر «جایگاه مهم ولایت و سرپرستی در نظام اجتماعی اسلام» تصریح میکند «ولایت و سرپرستی، ضرورت نظام اجتماعی» است.
در تفسیر واژه ولایت دو نوع برداشت مطرح است: 1.سرپرستی 2. دوستی. اینکه بر اساس آیه فوق، پذیرش ولایت کفار، حرام است قابل مناقشه نیست؛ اما اگر ولایت در این آیه را به معنی دوستی بدانیم، نتیجه آن میشود که پذیرش دوستی کفار و ارتباط دوستانه با آنها نیز حرام خواهد بود. در تفسیر راهنما علاوه بر تصریح به معنی اول، به معنی دوم نیز اشاره شده و تأکید شده «بنابر اینکه ولایت به معنای دوستی باشد» ، «پذیرش دوستی کافران، گسستن رابطه با خداوند است.» و البته نباید از این نکته نیز گذشت که «جواز برقراری رابطه دوستانه با کافران، در صورت تقیه، اضطرار و هراس» امری پذیرفته شده است که از آیه استنباط میشود.
از دیگر آیاتی که به «حرمت پذیرش ولایت و حکومت کافران» تصریح دارد، آیهای است که در میان قرآنشناسان به آیه نفی سبیل معروف است. در بخشی از این آیه میخوانیم: وَلَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً: (نساء، 141) و خدا هرگز براى كافران به زيان مؤمنان راهى قرار نداده است.
این فراز از آیه متضمن این نکته مهم است که «خداوند کمترین سلطهای را برای کافران علیه مؤمنان، تشریع نکرده و رضایت نداده است.» مفسر در ادامه این فراز مینویسد: «كلمه سبيل چون نكره است و پس از نفى قرار گرفته است، دلالت بر عموم دارد. يعنى هيچ راه سلطهاى را خداوند براى كافرين قرار نداده است.» اینکه آیه در مقام انشاء است نه اخبار، نکته قابل توجه دیگری است که در تفسیر راهنما به آن اشاره شده است؛ این «یعنی نباید مؤمنان سلطه کافران را پذیرا باشند.»
آنچه به عنوان اصلی اساسی و اجرایی از این آیه استفاده میشود، و مفسر به آن تصریح کرده، آن است که «انعقاد هرگونه پيمان (سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى)، كه موجب سلطه كافران گردد، نامشروع و باطل است.» و «مؤمنان در صورت رعايت لوازم ايمان، هرگز تحت سلطه كفار قرار نخواهند گرفت.» مفسر در ادامه مینویسد: «اگر مسلمانان لوازم ايمان را رعايت كنند و مؤمن واقعى باشند، هرگز كافران بر آنان سلطه نخواهند يافت.» چرا که «خداوند، هيچگونه غلبه فكرى و منطقى براى كافران بر انبيا و مؤمنان قرار نداده است.»
3 . ممنوعیت ارتباط دوستانه با کافران
از تفسیر آیه اول سوره ممتحنه در تفسیر راهنما نکات قابل توجهی به دست میآید. تصریح مفسر به اینکه «اهل ایمان، در معرض خطر ایجاد رابطه دوستانه با دشمنان خدا» هستند و تأکید بر «فرمان الهی به مؤمنان، در اجتناب از دوستی با دشمنان خدا و دشمنان جامعه اسلامی» چنانچه از آیه برمیآید، قابل تأمل است. متن آیه چنین است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّهًْ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّهًْ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (ممتحنه، 1): اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوست نگيريد؛ شما با آنان طرح مودّت مىافكنيد در حالى كه آنها به آن حقّ كه براى شما آمده است كفر ورزيده اند؛ پيامبر و شما را به خاطر اين كه به خدا، پروردگارتان ايمان آوردهايد [از مكّه] بيرون مى كنند؛ اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى ام بيرون آمدهايد [چنين نكنيد]؛ شما در نهان پيام مودّت به سوى آنان مى فرستيد، در حالى كه من به آنچه پنهان مى سازيد و آنچه آشكار مى كنيد داناترم؛ و هر كس از شما چنين كند حتماً راه درست را گم كرده است.
جمله اول این آیه متضمّن نهی است، نهی از ارتباط دوستانه با کافران. مفسر با توجه به این موضوع مینویسد: «نهی معمولاً در جایی صورت میگیرد که زمینه ابتلا و ارتکاب به عملی وجود دارد.»
آیه تصریح دارد که دشمن من و دشمن خودتان را به ولایت نپذیرید. «کافران، با همان انگیره و ملاکی که به دشمنی با خدا برخاستهاند، دشمن مؤمنان و جامعه اسلامی نیز خواهند بود.» در این آیه «تکرار عدوّ و تقدم عدوّی بر عدوّکم، در حقیقت مؤمنان را متوجه این موضوع میکند که خویش را از دشمنی دشمنان خدا ایمن نپندارند.» اما سؤال این است که دشمن خدا و دشمن مؤمنان چه کسانی هستند. طبق مفاد این آیه «کافران به وحی و رسالت پیامبر اکرم (ص)، دشمنان خدا و امت اسلامیاند.» و همین امر باعث «ممنوعیت پیوند دوستانه اهل ایمان با کافران و منکران دین و پیامبر» میشود. مفسر دوباره تأکید میکند: «کفر به حق و اصالت وحی، دلیل عدم شایستگی کافران برای دوستی» است. البته ذکر این نکته ضروری است که «ممنوعیت دوستی و ارتباط با کافران، منوط به وجود درگیری و عداوت میان ایشان و مسلمانان» است.
سؤال دیگر این است که کدام عامل، مانع اعتماد دوستانه به کافران خداستیز میشود. مفسر با ذکر نکتهای دیگر از آیه به این سؤال مقدّر پاسخ گفته: «ایمان به خدا، ناسازگار با مهرورزی و اعتماد دوستانه به کافران و خداستیزان» است.
سؤال سوم این است که چه عاملی در مؤمنان، زمینه ساز برقراری روابط دوستانه با کافران میشود؟ در تفسیر راهنما به این نکته فوق العاده مهم چنین تصریح شده: «بی توجهی به عمق عداوت کافران با اسلام و مسلمانان، زمینهساز برقراری روابط دوستانه با آنان» است. او چنین ادامه میدهد: «بيان ابعاد مختلف عداوت كافران با مسلمانان، به عنوان دليل ممنوعيت ارتباط دوستانه با آنان، بيانگر مطلب بالا است.»
مفسر در بندی دیگر از تفسیر آیه مذکور، دوستی با دشمنان خدا را با حرکت جهادگرانه ناسازگار تلقی کرده و مینویسد: «حركت جهادگرانه در راه خدا و رضاى او ، ناسازگار با دوستى نسبت به دشمنان او» است.
اگر همه نکاتی که از تفسیر این آیه ذکر شد را نادیده بگیریم، از دو نکته مهم نمیتوان گذشت. مفسر تصریح میکند: «داشتن روابط سرّى و دوستانه با دشمنان دين ، رفتن به بيراهه و حركتى بى فرجام است.» و اما نکته دوم اینکه: «پندار تأمين بعضى منافع از طريق روابط سرّى با دشمنان دين ، پندارى باطل و بى فرجام» است. در توضیح این بند آمده: «برداشت ياد شده با توجه به شأن نزول آيه شريفه است؛ يعنى، برقرارى ارتباط برخى از مسلمانان با دشمن، به انگيزه حفظ منافع نه خيانت به مسلمانان.»
4 . حرمت سازش بر سر اصول
«سازش و نرمش نشان دادن با کافران، بر سر مسائل عقیدتی و مواضع اصولی، ممنوع است.» این عبارت، بندی از تفسیر آیه هشتم سوره قلم در تفسیر راهنما است. متن آیات هشتم و نهم سوره قلم چنین است: فَلاَ تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ * وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ: پس تو از تكذيب كنندگان اطاعت مكن؛ كه دوست دارند كاش سازش مىكردى تا سازش كنند.
آیه هشتم شامل «توصیه خداوند به پیامبر، بر ایستادگی و انعطاف ناپذیری در برابر خواستههای تکذیبگران» است. مفسر ذیل اشاره به این نکته مینویسد: «مقصود از اطاعت در اين آيه ـ به قرينه آيه بعد (ودّوا لوتدهن. ..) ـ اجابت خواسته كافران است؛ نه فرمانبرى از آنان.» از این آیه برمیآید که «سازش و دست برداشتن از مواضع عقيدتى، درخواست كافران تكذيبگر از پيامبر (ص) بود.» و «علاقه شديد كافران تكذيب گر، به سازش كردن و نرمش نشان دادن پيامبر (ص) با آنان و تلاش آنان در اين راستا» نکته دیگر برداشت شده از آیه است. کافران تکذیبگر علاوه بر علاقه به سازش، آمادگی خود را برای مذاکره و سازش اعلام میکنند. «اعلام آمادگى كافران تكذيبگر، به سازش كردن و نرمش نشان دادن با پيامبر (ص)، در صورت سازش و نرمش نمودن آن حضرت با آنان» بندی دیگر از نکات تفسیری این آیه است.
اما مؤمنان باید به هوش باشند که «اطاعت از کافران تکذیبگر و اجابت خواستههای آنان، ممنوع و حرام است.» و نباید از «فرمان خداوند به پيامبر (ص)، مبنى بر سازش نكردن با كافران تكذيبگر و نپذيرفتن هرگونه پيشنهاد سازش» غافل شوند.
5 . حرمت رکون به ظالمان
از جمله آیات سیاسی قرآن، آیه 113 سوره هود است. متن آیه چنین است: وَلاَ تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لاَ تُنْصَرُونَ: و به كسانى كه ستم كرده اند تمايل نداشته باشيد و اطمينان نكنيد كه [دراين صورت] آتش به شما خواهد رسيد و شما جز خدا ياوران و سرپرستانى نداريد؛ آن گاه يارى نمى شويد.
رکون به ظالمین بر مؤمنان حرام است. در تفسیر راهنما رکون به ظالمین به معنی تمایل به ستمگران و اطمینان به آنان و اتکای بر آنان است. شاه بیت نکات تفسیری این آیه در تفسیر راهنما چنین است: «تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان، حرام و گناهى بزرگ است» و «موجب گرفتار شدن به آتش دوزخ است.»
صراحت نکات تفسیری این آیه جالب توجه است و به سیاستمداران هشدار میدهد که: «مسلمانان نبايد در پايدارى بر دين و پيشبرد اهداف آن، بر ستمگران اتكا كنند و از آنان يارى طلبند.» مفسر در توضیح این فراز مینویسد: «نهى از تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان، پس از امر به استقامت در راه دين، توجه دادن مؤمنان است به اين كه مبادا براى رسيدن به اين مقصود (استقامت در راه دين و پيشبرد اهداف آن) بر ستمگران تكيه كنند و از آنان يارى بخواهند.» اما سؤال این است که آیا نمیتوان از رکون به ظالمین به عنوان وسیله در رسیدن هدفهای توحیدی استفاده کرد؟ جواب مفسر به این سؤال مقدر چنین است: «هدف نمیتواند توجیه کننده وسیله باشد.» چرا که «ستمگران هرگز اهل ايمان را در رسيدن به هدفهاى توحيدیشان يارى نخواهند كرد.» و «تكيه بر ستمگران براى گسترش توحيد و دين، طغيان و خروج از حد و مرز تعيين شده است.» نکته مهم دیگر که برای مذاکره کنندگان راهگشاست، این است که «تنها با اتكا بر خدا و يارى طلبيدن از او، مىتوان بر دين دارى پايدارى كرد و اهداف دين را پيش برد.» مفسر همچنین ذیل تفسیر آیه، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل میکند: «آگاه باشيد خداوند سزاى تمايل و اطمينان به ستمگران را آتش دائمى قرار نداد، ولى آتش به شما مى رسد. بنابراين از تمايل و اطمينان به ظالمان پرهيز كنيد.»
6 . عداوت تمام ناشدنی دشمن
یکی دیگر از آیاتی که متناسب با موضوع مورد بحث است آیه 2 سوره ممتحنه است. این آیه، دشمن را به سیاستمداران مؤمن میشناساند و عمق و دوام عداوت آنان را بازگو میکند. خداوند در این آیه میفرماید: إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ: اگر بر شما دست يابند دشمنانى جدّى براى شما خواهند بود، و دست و زبانشان را به بدى به سوى شما مى گشايند و دوست دارند كه كاش شما كافر مىشديد.
نکات تفسیری مهمی ذیل تفسیر این آیه در تفسیر راهنما ذکر شده است؛ اول آنکه «عداوت جبهه کفر با مسلمانان، همیشگی و پایانناپذیر» است و نکته قابل تأمل مذکور در این تفسیر که همواره باید آن را به سیاستمداران حکومت اسلامی گوشزد کرد، آن است که «جامعه اسلامى، در معرض خطر از ياد بردن عداوت جبهه كفر با ايشان» است. مفسر در بندی دیگر تأکید میکند: «توجه مسلمانان به عمق دشمنیها و تعارضهای جبهه کفر با اسلام، مانع برقراری روابط دوستانه با آنان» است. بر این اساس مسلمانان نباید از «تلاش جبهه كفر براى سلطه بر مسلمانان، از طريق روشهاى دقيق و آميخته با مهارت» غافل شوند؛ چرا که آیه به ما گوشزد میکند: «استفاده جبهه کفر از تمامی روشهای عملی و تبلیغی، برای زیان رساندن به مسلمانان» امری بدیهی و مسلم است.
یکی از روشهای تبلیغی دشمنان در دیپلماسی رسانهای، توهین و تحقیر مسلمانان است. همواره «توهين و تحقير مسلمانان، از ابزار كافران در اظهار دشمنى با آنان» بوده است. مفسر تأکید میکند «اظهار محبت با جبهه كفر، به اميد جلب عطوفت آنان، تلاشى بى فرجام و محكوم به شكست» است. خواننده محترم را به مطالعه دوباره این فراز مهم فرامیخوانم: «اظهار محبت با جبهه كفر، به اميد جلب عطوفت آنان، تلاشى بى فرجام و محكوم به شكست» است. شاید به این دلیل که اظهار محبت به آنان، ناشی از عدم شناخت آنهاست. امید است توجه به این مهم که «آرزو و هدف نهایی کافران، به کفر و ارتداد کشاندن مؤمنان است» سیاستمداران مؤمن را به خود آورد و در دیپلماسی مذاکره از آن بهره جسته و مقاومت خود را زیر فشار بازیهای سیاسی بیگانگان از دست ندهند.
7 . هدف نهایی، جهانی شدن دین
هدف سیاستمدار دینمدار از حضور سیاسی در عرصه بینالملل چیست؟ آیا صرفاً باید جلو پای خود را دید و به دنبال تأمین نان امروز و فردا بود یا آنکه هدفی بالاتر از این مدّ نظر دیپلماسی قرآنی است. در تفسیر راهنما آمده است: «نبرد با كافران تا بركنده شدن فتنههاى آنان، وظيفهاى ضرورى بر عهده اهل ايمان» است. این اولین نکته تفسیری ذیل تفسیر آیه 39 سوره انفال در تفسیر راهنما است. در این آیه آمده: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَهًْ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: و با آنان [كه اهل ستيزند] بجنگيد تا فتنهاى در كار نباشد و حاكميّت يكسره مختصّ خدا گردد، پس اگر [از ستيزه] دست برداشتند، قطعاً خدا به آنچه مى كنند بيناست [و با آنان رفتار عادلانه خواهد كرد].
مفسر تفسیر راهنما معتقد است از این آیه برمیآید که «نبرد با كافران تا حاكميت يافتن دين خدا در جهان، فرمان خداوند به اهل ايمان» است و «گسترش و جهانگير شدن دين الهى، از اهداف جهاد و مبارزه در اسلام» میباشد. پس مبارزه با کفر، همیشگی است و تا رسیدن به حکومت جهانی دین، ادامه خواهد یافت. این هدف غایی است؛ اما نباید از نظر دور داشت که در صورتی که کافران از فتنهانگیزی علیه اسلام دست بردارند، ترک مبارزه لازم است. مفسر با اشاره به «لزوم ترك مبارزه با كافران در صورت دست برداشتن از فتنه انگيزى عليه اسلام و ايجاد مزاحمت براى گسترش دين خدا» مینویسد: «خداوند با بيان نظارت خويش بر اعمال كافرانِ دست كشيده از مبارزه عليه اسلام، مسلمانان صدر اسلام را از غافلگير شدن در توطئههاى آنان ايمنى بخشيد.» اما «مسلمانان صدر اسلام نگران توطئههاى پنهانى كافرانى كه مخاصمات را ترك گفته و حاضر به صلح مى شدند،» بودند. مفسر در توضیح فراز تفسیری اخیر مینویسد: «يعنى اگر كافران دست از فتنه انگيزى برداشتند و راه مسالمت پيش گرفتند با آنان نبرد نكنيد. با توجه به اين معنا معلوم مىشود هدف از بيان آگاهى خداوند به اعمال اين گروه از كافران، اين است كه مسلمانان را از اين نگرانى برهاند كه شايد صلح جويى آنان دستاويزى براى توطئه و فتنهاى ديگر باشد.»
آزمونی برای سیاستمداران:
به نظر میرسد، مطالب پیشگفته، به اندازه کافی گویا هست؛ اما با طرح چند سؤال، خلاصه آنچه ذکر شد را بازگو میکنیم تا سیاستمدارانی که با الگوی قرآنی و وحیانی همسو هستند، مورد آزمون جدی قرار گیرند و بیشتر از این مبانی و اصول مراقبت نمایند.
1 . آیا به تبعیت از ولی فقیه به عنوان نسخه امروزی «اولی الامر» در عمل پایبندند؟
2 . آیا اینکه «پذیرش دوستی کافران، گسستن رابطه با خداوند است» را در مذاکرات سیاسی مدّ نظر دارند؟
3 . آیا میپذیرند که «انعقاد هرگونه پيمان (سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى)، كه موجب سلطه كافران گردد، نامشروع و باطل است»؟
4 . آیا خود را مصون از خطر میدانند و یا آنکه میپذیرند «اهل ایمان، در معرض خطر ایجاد رابطه دوستانه با دشمنان خدا» هستند؟
5 . آیا در عمل، به «ممنوعیت پیوند دوستانه اهل ایمان با کافران و منکران دین و پیامبر» پایبندند؟
6 . آیا متوجه هستند که «ایمان به خدا، ناسازگار با مهرورزی و اعتماد دوستانه به کافران و خداستیزان» است؟
7 . آیا میدانند که «عداوت جبهه کفر با مسلمانان، همیشگی و پایانناپذیر» است و «جامعه اسلامى، در معرض خطر از ياد بردن عداوت جبهه كفر با ايشان» است و ممکن است «بی توجهی به عمق عداوت کافران با اسلام و مسلمانان، زمینهساز برقراری روابط دوستانه با آنان» شود؟
8 . آیا «فرمان خداوند به پيامبر (ص)، مبنى بر سازش نكردن با كافران تكذيبگر و نپذيرفتن هرگونه پيشنهاد سازش» و «توصیه خداوند به پیامبر، بر ایستادگی و انعطاف ناپذیری در برابر خواستههای تکذیبگران» را صرفاً توصیه به پیامبر میدانند یا آنکه دیگران از جمله خودشان را نیز مخاطب آن میدانند؟
9 . آیا به صراحت این فرمان که «تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان، حرام و گناهى بزرگ است،» توجه دارند؟
10 . آیا معتقد به دیپلماسی عریانند و یا حین مذاکرات، در گوشه ذهن خود توجه دارند که «تنها با اتكا بر خدا و يارى طلبيدن از او، مىتوان بر دين دارى پايدارى كرد و اهداف دين را پيش برد»؟
11 . آیا میپذیرند که «اظهار محبت با جبهه كفر، به اميد جلب عطوفت آنان، تلاشى بىفرجام و محكوم به شكست» است؟
12 . آیا قبول دارند که «گسترش و جهانگير شدن دين الهى، از اهداف جهاد و مبارزه در اسلام» است و «نبرد با كافران تا بركنده شدن فتنههاى آنان، وظيفهاى ضرورى بر عهده اهل ايمان» است؟