نگاهی به نقش مساجد در جریان انقلاب اسلامی
اولین جرقههای نهضت اسلامی در مسجد ارگ زده شد
نقش مساجد و از آن جمله مسجد ارگ در اين آگاهي بخشي و قيام، ممتاز و مثال زدني بود و از اولين حركت انقلابي حضرت امام در مخالفت با لايحۀ انجمنهاي ايالتي و ولايتي تا آخرين روزهاي پيروزي انقلاب شكوهمند مردم مسلمان ايران، اين نقش پايدار و پرخروش بود.
منابر انقلابي و سياسي سخنرانان اين مسجد در بازگو كردن حقايق و انتقادهاي تند و صريح از نظام شاهنشاهي در برگ برگ اسناد درج شده به وضوح مشاهده ميشود.
براي آشنايي بيشتر با اين حركتها اسامي برخي سخنرانان و وقايع مربوط به آن را به صورت اجمال و اختصار ذكر مينمائيم.
رحلت آيتالله بروجردي (10/1/1340)
بعد از درگذشت آيتالله بروجردي مجالس متعددي در مسجد ارگ تهران برگزار گرديد. در تاريخ 16/1/40 مجلس ختم آن مرحوم با سخنراني شيخ عباسعلي اسلامي برگزار گرديد. در روز 17/1/40 جامعه تعليمات اسلامي به سرپرستي شيخ عباسعلي اسلامي مجلسي در مسجد ارگ برگزار نمود و دانشآموزان دبستاني و دبيرستاني مدارس وابسته به آنجامعه با نظم خاصي در آن شركت جستند. در 20/1/40 نيز دو مجلس ترحيم برگزار شد و شيخ عباسعلي اسلامي از عدم توجه رجال و ثروتمندان ايران به مذهب انتقاد نمود. مجلس دوم بعدازظهر تشكيل شد. اين مجلس به دعوت وعاظ تهران تشكيل يافته بود و حجتالاسلام فلسفي در آن به سخنراني پرداخت و در مورد تأثير روحانيت در استقلال مملكت سخن گفت.
وي در بخشي از سخنراني ميگويد: «آقايان اگر بخواهيد امنيت و استقلال اين مملكت حفظ گردد و بتوانيد آزادانه زندگي كنيد بايد به قرآن، منبر، دين و علماء و وعاظ احترام بگذاريد و الا نابود خواهيد شد. ببينيد امشب در اين مسجد چه غلغله ايست، فقط براي فوت يك نفر مجتهد يعني نوكر حسين...»
انتقاد و حمله به دولت علي اميني (17/2/1340 تا 27/4/1341)
آقاي فلسفي در پي اعتصاب معلمين در تاريخ 14/2/40 شديداً به وزير فرهنگ وقت حمله كرده و انتخاب يك پزشك زنان و زايمان (جهانشاه صالح) را به اين سمت تقبيح مينمايد و تقصير چنين انتخابي را متوجه دولت اميني و شخص او ميداند و در مجلس ختم شوشتري كه علي اميني نخستوزير نيز شركت داشت مجدداً اظهار ميدارد: «آقاي نخستوزير، وزير فرهنگ شما سواد ندارد...»
سيد عبدالرضا حجازي نيز با افشاگري در مورد اسرائيل، انفعال دولت اميني را در برابر حركت تحقيرآميز آنان در ارسال پنير گنديده و فاسد براي سيلزدگان مورد حمله قرار داده و از دريافت وام خارجي توسط دولت انتقاد مينمايد و مردم را به حركت عليه ظالمان فرا ميخواند. در تاريخ 30/3/41 با پرداختن به موضوع مؤسسات استعماري، مؤسسه روزنامه اطلاعات و نشريات آن را مثال زده و با تشريح برنامههاي استعمار براي به يوغ كشيدن ملت ميگويد: « از جامعهاي كه تحت استعمار قرار گيرد، براي اين كه ملت آن نتوانند بر عليه استعمار قيام كنند دو چيز را ميگيرند يكي اقتصاد و ديگري فرهنگ...» وي در اين سخنراني به افزايش شرابخواري اعتراض كرده و مردم را به مبارزه عليه فساد دعوت ميكند.
لايحۀ انجمنهاي ايالتي و ولايتي (16/7/1341
تا آذر همان سال)
يكي از پرشورترين مبارزات مردمي بعد از سال 40، مقابله با توطئه و دسيسه عوامل استعمار، بهائيان و افراد غربگرا در تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي در دولت امير اسدالله علم بود. مسجد ارگ با سخنرانيهاي آتشين حجتالاسلام فلسفي و با حضور چندين هزار نفر از مردم تهران، شدت اين مبارزه را بيشتر ميكرد. مرحوم فلسفي به نمايندگي از طرف جامعه روحانيت و حوزههاي علميه و مراجع عظام و بالاخص حضرت امام خميني (ره) با منطقي استوار و زباني فصيح و بليغ، ابعاد اين توطئه را آشكار نمود و مردم را به مبارزه و مقابله با اين طرح خواند. در سخنراني 6/9/41 در بخشي از سخنراني خود ميگويد: «آيا اين عمل درست است كه با تعطيل مجلسين چند نفر دور هم بنشينند و تصويبنامهاي تنظيم كرده و به مردم تحميل نمايند. آن هم تصويبنامهاي كه با شئونات دين مبين اسلام و قرآن مغايرت دارد... بازاريان، كارمندان، دانشجويان، دانشآموزان، كارگران غيرتمند ايران قيام كنيد و با اين بيدينان و بهائي مسلكان مبارزه كنيد و ريشه آنها را بركنيد تا ثابت شود كه علي زنده است، پيغمبر زنده است و دين اسلام زوالپذير نيست. بيش از اين اجازه ندهيد اين دولت غيرقانوني دين اسلام را خوار كند... در اين مبارزه ديني كه علماء و روحانيون در صف اول قرار دارند همت نمائيد...»
و روز بعد در تاريخ 9/7 در منبر ميگويد: «دولت بايد بداند كه با سرنوشت مردم و ملت نميشود بازي كرد. با حبس كردن نفس در سينه مردم و خفقان عمومي و با دستگيري چندين نفر كاري از پيش نميرود... پدران ما آزادي را با نثار خون خود به دست آوردند، كشتهها دادند تا نهال آزادي را به بار آوردند و چرخهاي ظلم و ستم و فساد و ديكتاتوري را درهم شكستند...»
در سخنراني 9/9 نيز ايشان ميگويند: «... اي مردم همه ميدانيد در مملكت ما آزادي وجود ندارد. مجلس در مرگ عميق فرو رفته، نماينده مردم در بين نيست. تاجر و بازاري ناراضي است... كارمند ناراضي است... كارگر ناراضي است... قانون اساسي لجن مال شده... براي اينكه نفسها در سينه حبس است و خفقان عمومي در ملت حكم فرماست... نگذاريد مثل انتخابات سالهاي قبل نمايندگان سفارشي به مجلس راه يابند، از علماء و روحانيون طرفداري نماييد... نيروي عظيم ملت حامي و پشتيبان آنان است و مشاهده نموديد كه چطوري و با چه وضع مسخرهآميزي از كرده خود پشيمان و دستور لغو تصويبنامه را صادر كردند...»