یادبود شهیدان دیباج که توسط رژیم پهلوی به شهادت رسیدند
دو برادر که زیر شکنجه ساواک پر کشیدند
خبرنگار کیهان در همدان- سیده لیلا آقامیری
هر صفحه از تاریخ زرین انقلاب اسلامی که ورق زده میشود سراسر پر شده از رشادتهای مردانی از جنس نور، شهیدانی که رفتند تا اسلام و انقلاب بماند. به فرموده مقام معظم رهبری مهمترین امتیاز شهدای ما نسبت به كسانی كه در سایر كشورها در راه آرمانهای خود فداكاری میكنند، انتخاب آگاهانه و به دور از احساس است و آنها با اهدای خون خود، استقلال مملكت را حفظ كردند و حركتی كه آنها در این انقلاب از خود نشان دادند در طول تاریخ بینظیر است. اما در این میان، نقش شهیدان قبل از انقلاب به واقع پر رنگتر است چرا که آنها در شرایط خفقان موجود از خود ایستادگی به خرج دادند و زیر شدیدترین شکنجههای ماموران ساواک لب به سخن باز نکردند و با عهدی که با خدای خویش بستند تا آخرین نفس ایستادگی کردند. شهید شاخص همدان، سال قبل به نام شهیدان دیباج مزین شد تا بار دیگر نام و یاد این دو برادر شهید در دلها زنده بماند. شهید سید حسین و سید رضا دیباج از جمله شهدای قبل از انقلاب همدان هستند که با رشادت و پایمردی نام خود را در تاریخ جاودانه کردند. بر همین اساس گفتوگویی با سید مرتضی دیباج برادر شهیدان(سیدرضا و سیدحسین) دیباج انجام گرفته که در ادامه میخوانید.
شهادت زیر شکنجه ساواک
برادر شهیدان دیباج در گفتوگو با خبرنگار ما گفت: سال 1327 که سید رضا به دنیا آمد. از ویژگیهای شخصیتی برادرم همین بس که فردی صبور، نجیب و آرام بود و به مسائل فرهنگی و مطالعه کتابهای مختلف و معاشرت با بزرگان بسیار علاقهمند بود. همواره در ساده زیستی و نداشتن تشریفات در زندگی زبانزد عام و خاص بود و پیوسته پایداری و استقامت در مقابل سختیها را در خود تمرین و تقویت میکرد.
وی ادامه داد: وی از همان اوائل جوانی به تهذیب نفس و کسب معارف الهی علاقه وافر داشت. رضا مدرسه علمی را که در آن زمان از محیط مذهبی برخوردار بود انتخاب کرد و در کنار آموزش علمی و تهذیب نفس، به مبارزه با فرهنگ بیگانه پرداخت.
دیباج افزود: سالهای 1341 تا 1347 که برای شکل گیری نهضت شکوهمند اسلامی مقطع سرنوشت سازی بود، سید رضا با اعتقادات و دیدگاههای امام خمینی آشنا شد و مطالعات خود را در این زمینه گسترش داد و با همراهی دوستانش به مطالعه کتب معتبر در سطح وسیع و خلاصه کردن آنها پرداخت.
وی یادآور شد: علاوه بر انتقال دانستههای خود به دوستان و همکلاسیهایش، اقدام به مشارکت و همراهی در ایجاد یک هسته مبارزاتی در قالب تشکیل جلسات منظم در سطح همدان کرد و گروههای مطالعاتی، علمی و نمایشی(تئاتر) تشکیل داد و کلاسهای آموزشی برگزار کرد.
دیباج افزود: رضا سعی داشت با نمایشنامههای کوتاه به شکلهای مختلف، رژیم ستمشاهی را رسوا و اذهان را نسبت به جنایات و ظلم طاغوتی آشنا کند و برخی مواقع با افشاگری و سخنرانی خود به این محافل رونق خاصی میبخشید تا آنکه پس از اخذ دیپلم ریاضی در سال 47 در رشته روانشناسی دانشگاه شیراز پذیرفته شد و همین خود زمینه را برای مبارزه بیامان با رژیم هموار کرد تا جایی که وی به کمک تعدادی از دانشجویان مسلمان از جمله مهندس رجبعلی طاهری و حدود 40 نفر از سایر مبارزین اقدام به تشکیل هستۀ مبارزاتی کردند.
وی ادامه داد: تقوا و ایمان بالایش به حدی بود که هنگام نماز در دانشگاه و در خارج از دانشگاه، سایرین او را امام جماعت خود انتخاب میکردند. مداوم با عمل خود دیگران را به صراط مستقیم فرا میخواند و در دعاهای خود از خدا مدام شهادت را طلب میکرد و همه این ویژگیهای مثبت بود که از او فردی مبارز و انقلابی ساخت.
برادر شهیدان دیباج گفت: در سال 51 و در شرایطی که فعالیتهای مبارزاتی آنها به اوج خود رسید ساواک هسته را شناسایی و افراد را یکی پس از دیگری در شیراز دستگیر کرد. یادم میآید لحظاتی قبل از دستگیریاش، همه اعضای خانواده را دور هم جمع کرد و به ما گفت، همسر و فرزندم را به شما میسپارم و از شما میخواهم اگر چنانچه تحت فشار نیروهای ساواک قرار گرفتید به هیچ عنوان اسرار گروه را فاش نکنید. در همین لحظات زنگ خانه به صدا در آمد و در پی آن سید رضا در تیر 51 در منزل پدرش در همدان دستگیر و بلافاصله به شیراز محل فعالیت آنان انتقال داده شد. از آنجایی که ساواک در شیراز و همدان مدرکی علیه او به دست نیاورد وی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد و در اثر همین ضربات وحشیانه و قرون وسطایی، رضا به آرزویش که شهادت بود دست یافت.
هدیه امام حسین(ع)
وی در ادامه گفت: اما دیگر برادر شهیدم، سید حسین دیباج در سال 1330 در کربلای معلا چشم به جهان گشود. مادرم در خاطراتش برایمان نقل میکرد، «وقتی باردار بودم به کربلا سفر کردم و درست زمانی که صدای اذان از منارههای حرم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) به صدا در آمد، فرزندم به دنیا آمد و در اولین فرصت به حرم رفتم و نوزاد را به دور حرم پر نور اباعبدالله الحسین (ع) طواف دادم و همان جا به آقا عرض کردم این هدیهای است در راه تو و همین بهانهای شد تا نام او را حسین بگذارند». مادر بعد از شهادت حسین بارها گفت، «هدیهای را که از امام حسین(ع) گرفته بودم به صاحبش باز گرداندم».
دیباج خاطرنشان کرد: حسین از همان دوران کودکی به توصیه پدرم، نزد مرحوم حاج آقا هوشنگی آشنایی با معارف اسلامی و اعتقادات دینی را آغاز کرد و به یادگیری علوم عرفانی و قرآنی پرداخت. از همان دوران نوجوانی فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد و به عنوان یکی از تاثیرگذارترین افراد بر دوستان و همکلاسیهای خود بود.
وی عنوان کرد: حسین فردی متعهد، باهوش، زیرک و شجاع و در زمینه فرهنگی، علمی و هنری نیز از استعداد بسیار بالایی برخوردار بود به طوری که در دبیرستان همواره شاگرد اول رشته ریاضی بود و در کنکور دانشگاه نیز رتبه خوبی را به دست آورد، در خاطرم هست، همیشه از وسائل فنی برای سرگرمی استفاده میکرد و به انجام حرکات رزمی و کوهنوردی بسیار علاقمند بود.
برادر شهیدان دیباج، حسین را فردی مومن، تیزبین، خودجوش و ثابت قدم در اعتقاداتش معرفی کرد و گفت: او توانست در مسیر تحقق حکومت اسلامی به هدف متعالی دست یابد از این رو برای درمان دردهای جامعه از هیچ کوششی فروگذار نبود. خودسازی و مبارزه با نفس و طاغوت را به عنوان خط مشی برای خود انتخاب کرد و لحظهای از راه خسته نشد.
وی تصریح کرد: در طول مدت تحصیل در دبیرستان به طور مخفیانه با دوستان همفکر خود جلسات متعدد تشکیل داد و از این طریق جنایات رژیم شاه را مورد تحلیل خود قرار میدادند تا پرده از چهره شوم طاغوت بردارند و به طور حتم همین پاکی و صداقت در رفتار و کردارش، او را در مسیر رشد و تعالی قرار داد.
دیباج اظهار داشت: حسین در سال 1349 وارد دانشگاه تهران شد و به دلیل بهره هوشی بالایش در رشته فیزیک ادامه تحصیل داد و یک سال بعد دوباره از طریق کنکور سراسری در رشته عمران پذیرفته شد. درست در همان دوران با مهارت لازم و با رعایت اصول مخفی کاری و با تشکیل گروههای چند نفره اقدامات تاثیرگذاری از خود بر جای گذاشت و این تحرکات در سطح دانشگاه موجب شد که او به همراه سه نفر دیگر از هم تیمیهایش، دستگیر شوند.
وی خاطرنشان کرد: بارها در تظاهرات دانشگاه علیه رژیم شاهنشاهی شرکت کرد و اقدامات مبتکرانه حسین سبب شد تا در بین دوستان، الگو قرار گیرد به طوری که دوستان او بارها این مسئله را گوشزد کردند که حسین در تمامی ابعاد زندگی یک اسوه است.
دیباج ادامه داد: سید حسین بعد از دستگیری و شهادت برادرش سید رضا بسیار مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت میکرد اما به جهت فعالیتهای مبارزاتی خود تحت تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت و در نهایت 20 اردیبهشت 53 نیروهای امنیتی به خانه حمله ور شدند و با محاصره منزل، حسین را دستگیر کردند. در حالی که نیروهای امنیتی حسین را برای بازجویی به بیرون از خانه هدایت میکردند، مادر پابرهنه در داخل کوچه یک تنه در مقابل آنها ایستاد و اجازه نمیداد که حسین را با خود ببرند. در همان حالی که اشک در چشمان مادر و حسین جمع شده بود ناگهان سر اسلحه به سمت سینه مادر نشانه رفت و صدای نخراشیدهای در تاریکی شب بر آمد که اگر قدم از قدم برداری شلیک میکنم و همان شب برای همیشه داستان جدایی مادر با حسین آغاز شد .
وی یادآور شد: بعد از دستگیری و بازجویی، حسین در اثر سختترین باز جوییها و شکنجهها قرار گرفت و پس از تحمل هشت روز شکنجههای پی در پی و سرایت عفونت به بدن به درجه رفیع شهادت نائل آمد. حسین عاشق شهادت بود و همیشه در هنگام راز و نیاز، از خدا میخواست که سرباز خوبی برای خدا باشد و از خدا همین را طلب میکرد« اللهُمَ اجعلنی مِن جُندک، اللهُمَ اجعلنی مِن حزبک، اللهم اجعلنی من اولیائک». حسین در راهی که انتخاب کرد مجاهد راه خدا شد زیرا میدانست که مجاهد الی الله همیشه پیروز است.
اما پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی طی مدارک بدست آمده معلوم شد سید رضا پس از دستگیری در زندان عادل آباد شیراز در اثر حملات وحشیانه در زیر شکنجههای مداوم به شهادت رسید و پیکر مطهر او به ساواک تهران منتقل و به صورت مخفیانه در قطعه 33 بهشت زهرا به خاک سپرده شده بود.
وی به نقل از خاطرات خود با برادران شهیدش پرداخت و گفت: فاصله سنی من با هر یک از آنها بین 6 تا 9 سال بود. همگی در خانوادهای روحانی و مذهبی رشد کردیم. حضور در جلسات دورهای که توسط برادرانم در منازل برگزار میشد، جذابیت خاصی برایم داشت. عمدتاً در این جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه برقرار بود و همین جلسات زمینه را برای فهم و درک مسائل دینی فرزندان فراهم کرده بود.
ایستادگی در برابر سختترین شکنجه ها
دیباج در بخش دیگری از سخنان خود اشارهای به استقامت شهدای انقلاب کرد و گفت: قبل از انقلاب شرایط خفقان بر جامعه حاکم بود تا جایی که برادر به برادر خود اطمینان نداشت، اگر قرار بود سخنرانی امام(ره) را از داخل ضبط صوت گوش کنیم تمام درب و پنجرهها را میبستیم و هر لحظه گمان میکردیم که یک نفر ساواکی ما را زیر نظر دارد، لذا شاخصه اصلی شهدای انقلاب ایستادگی در برابر سختترین شکنجهها بود که همه نشات گرفته از ایمان راسخ و پایبندی به آرمانها بود.
وی یادآور شد: هرگز خانواده تصور نمیکرد که رضا و حسین به یک شکل به شهادت برسند. باورم بر این است شهدای انقلاب غالباً از افراد نخبه جامعه بودند که با هوشیاری و شجاعت، آگاهانه مسیر خود را انتخاب کردند و در این راه از همه هستی خود گذشتند.
برادر شهیدان دیباج اظهار داشت: الفبای مبارزه را از دوران نوجوانی و دوشادوش برادرانم آموختم. رضا و حسین در راه رسیدن به الله تمرین مقاومت کردند و در نهایت شربت شهادت را همچون سالار شهیدان نوشیدند و به عهدی که با خدای خود بستند پابرجا ماندند.
وی با اشاره به اینکه جوانان امروز نیز همانند نسل گذشته از سرزمین و آرمانهای خود دفاع میکنند تاکید کرد: امروز مدافعین حرم اهل بیت(ع) بار دیگر در مرحله عمل با رشادت و پایمردی خود اثبات کردند که پای آرمانهای خود ایستادهاند و به دنیا نشان دادند، هر کس با این سرزمین سر ستیز داشته باشد از ریشه نابود خواهد شد.
دیباج با بیان اینکه راه شهدا همچنان ادامه دارد خاطرنشان کرد: انسان از خودسازی به خداشناسی میرسد، لذا تا زمانی که به خودسازی نپردازیم مسیر شهدا برایمان آشکار نخواهد شد امروز جوانان اگر میخواهند راه شهدا را ادامه دهند باید در همه ابعاد علمی، سیاسی و معنوی به مرحله بالایی دست یابند تا بتوانند بر نقشههای شوم دشمن فائق آیند.
وی خاطرنشان کرد: در شرایط کنونی باید مردم و مسئولان گوش به فرمان مقام معظم رهبری باشند تا از سیلاب بحرانها سربلند بیرون آیند. هرگز نباید وحدت خود را از بین برده و بهانه به دست دشمن بدهیم. امروز برخی از انتظارات مردمی به حق است و مسئولان باید پیگیر مشکلات باشند و از رهنمودهای رهبری پیروی کنند تا این انقلاب به دست صاحب اصلیش امام زمان(عج) برسد.
دیباج با اشاره به اینکه آینده نظام و انقلاب روشن و امیدوارکننده است افزود: نگاهی به دستاوردهای 40 ساله انقلاب، آینده را برای ما ترسیم میکند اینکه در 40 سال گذشته چه بودهایم، اکنون چه هستیم و در آینده چه خواهیم شد. یقیناٌ اگر برای ادامه راه به تقوا و علم مجهز باشیم این مسیر علی رغم سختیها روشن است.