نفس ماه گرفت...(به جای گفت و شنود)
این روزها که جهان اسلام و دنیای عدالت، داغدار شهادت مولای متقیان حضرت امیرالمومنین علیهالسلام است، همسو با دلدادگان حضرتش به سوگ مینشینیم و این ستون را به سروده زیبایی از شاعر متعهد کشورمان جناب آقای رحمان نوازنی اختصاص میدهیم.
صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت
آسمان تیره شد از بسکه دل ماه گرفت
بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت
یک نفس گفت؛ ولی آینه را آه گرفت
راه افتاد مسیحا که نفس تازه کند
زیر سنگینی گامش نفس راه گرفت
خانه آوار شد و روی قدمهاش افتاد
اشک هی آمد و تا پای قدمگاه گرفت
سمت در رفت ولی در به تقلّا افتاد
و از این حادثه یک فرصت کوتاه گرفت
درب بسته شد و قلاب به پهلوش گرفت
روضهای شد که دل حضرت درگاه گرفت
باز هم روضۀ دیوار و در و یک مادر...
باز با دختر خود ذکر «وا اُمّاه» گرفت
لحظهای بر در این خانه به زانو افتاد
«اشکِ بر فاطمه» را توشۀ این راه گرفت
وقت رفتن شده بود و سحرش آمده بود
پا شد و جلوه «یا فالق الاصباح» گرفت
رفت معشوق خودش را بکشد در آغوش
رفت و وقتی که تنش حالت دلخواه گرفت
بوسهای زد به سرش تیغ و تنش آتش شد
آتشی که به دل سنگ و پر کاه گرفت
مثل زهرا به زمین خورد و به سجده افتاد
آنچنانکه دل محراب و دل ماه گرفت
آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت
خم شد و دست به پهلوش به ناگاه گرفت
پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت
عاقبت حاجت خود را اسدالله گرفت