تأکید بر هدفگذاری غلط در فوتبال
یکی از موضوعاتی که تقریبا جزء سوژههای ثابت و از سروکارهای اصلی این نشریه بوده، موضوع « هدفگذاری در فوتبال ایران» است. این موضوع از آنجا مورد توجه ما قرارگرفته که معتقدیم ریشه بسیاری از مسائل و مشکلات فوتبال را در آن باید جستوجو کرد.
سرویس ورزشی-
بارها نوشتهایم رفتن به جام جهانی و صعود به مرحله نهائی بالاترین سطح رقابتهای فوتبال جهان آرزوی هر تیم و علاقمندان به فوتبال در
جایجای جهان است و فوتبال ایران هم از این روال و قاعده مستثنی نیست، این هدف و رسیدن به مرحله نهایی مسابقات فوتبال جام جهانی نه تنها اشکال ندارد که باید یکی از اهداف اصلی فوتبال هر کشور و دستاندرکاران آن باشد. برای نشان دادن توان و ارزشها واستعدادهای فوتبال چه جا و میدانی بهتر و وسیعتر و پر تماشاگرتر از جام جهانی؟ مگر همین فوتبال ایران که پنج بارتوفیق صعود به این مرحله را داشته که چهار بار آن طی بیست سال اخیر اتفاق افتاده است، از این صعود و حضور، ضرر کرده است؟ مگرپس از گذشت یکسال از حضور آبرومند و رضایتبخش فوتبال ایران در آخرین دوره برگزارشده جام جهانی (روسیه-2018) خاطره بازیهای خوب
تیم ملی مقابل مراکش و اسپانیا و پرتقال فراموش شده است؟! بنابراین هیچ عقل سلیم و فکر سالم نمیتواند با حضور فوتبال ایران در جام جهانی مخالف باشد. اما این موضوع اگر به«هدف اصلی» فوتبال ایران یا هر کشور دیگری تبدیل شود،اشکال پیدا میشود و جای انتقاد دارد. متاسفانه این اتفاقی است که در فوتبال ایران رخ داده و صرفنظر از شعارها و حرفها و... عملاً «صعود به جام جهانی» نه تنها به«هدف اصلی» فوتبال ایران-بلکه به«تنها هدف فوتبال ایران» تبدیل شده است! این است که عرض میکنیم ریشه بسیاری از مشکلات، کمکاریها، کوتاهیها،بیتوجهیها و... را در حوزههای ساختاری فنی و فرهنگی، اداری و اخلاقی، پایهها و سنین ابتدایی(نونهالان، نوجوانان، جوانان، امید) و لیگ برتر و مسابقات داخلی و.... باید در این نکته و موضوع جستوجو کرد.
متاسفانه مسئولان و مدیران فوتبال سالهاست-و اختصاصی به این دوره و مدیران فعلی فوتبال و ورزش هم ندارد- که همه فکر و ذکر و تلاش و انرژی خود را معطوف به صعود به جام جهانی کرده و برایشان هم مهم نیست در این راه به چه وسایل و حربههایی متشبث میشوند، حتی چه اهانتها و تحقیرهایی متحمل میشوند (چنانکه در دوران سر مربیگری
کی روش شاهد آن بودیم) و مهمتر از همه اصلا برایشان مهم نیست از رهگذر این هدفگذاری غلط چه بلایی بر سر کلیت فوتبال ایران و آینده آن میآید؟
به هر حال ما پرداختن به این موضوع و هشدار درباره نحوه هدفگذاری در فوتبال را وظیفه خود میدانیم چرا که همانطور که عرض شد معتقدیم ریشه بسیاری از گرفتاریهای فوتبال ما در موضوع «هدفگذاری» است و به طور طبیعی اگر در این باره از سوی مسئولان امر تجدیدنظری اساسی صورت بگیرد و هدفگذاری در فوتبال اصلاح شود به بسیاری از مشکلات خود ساخته و مسائل حتی فرهنگی و اخلاقی این رشته که متاسفانه اهالی فوتبال از کم و کیف آن و اثرات سوئی که بر جسم و روان علاقمندان و سلامت محیط فوتبال میگذارند، اطلاع دارند، حل خواهد شد. هرچند که در این باره اتفاق خاصی نیفتاده است.
همین چند روز پیش بود که آقای تاج رئیسفدراسیون فوتبال ایران با حضور تلفنی در یک برنامه تلویزیونی(فوتبال برتر) شرکت کرده بود، وقتی بحث به ماجرای انتخاب سرمربی تیم ملی کشیده شد (آن موقع هنوز نام سرمربی جدید تیم ملی اعلام نشده بود) ایشان با ذکر این نکته که اگر تعداد حاضران در مرحله نهایی جام آینده 48 تیم باشد، ما یک نوع مربی با یک سطح حقوقی پایینتر در نظر خواهیم داشت و اگر نه، ببینیم که کماکان تعداد تیمهای راه یافته به مرحله نهایی، 32 تیم خواهد بود، سعی میکنیم مربی از نوع دیگر با حقوق بالاتر استخدام کنیم« چرا که هدفگذاری ما در فوتبال رفتن به جام جهانی است...»!
باری، تا زمانی که این هدفگذاری که به نظر ما با توجه به توضیحاتی که بالاتر آوردیم، در فوتبال ما حاکم و رایج است، نمیتوانیم به حل خیلی از مسائل این فوتبال و باز شدن بندهایی که خود به دست و پای آن بستهایم، امیدوار باشیم. حرف ما مثل بسیاری از کارشناسان و دلسوزان، حرفی است عقلائی که بر تجربه بشری مبتنی است. حرف ما به طور خلاصه این است که هدفگذاری اصلی مسئولان ما در فوتبال باید اصلاح ساختار و کمک کردن به پایههای فوتبال باشد، وقتی این کار را کردیم آن وقت به طور طبیعی، اهداف بعدی فوتبال ما، که یکی از آنها باید رفتن به جام جهانی باشد، محقق خواهد شد. متاسفانه ، در فوتبال ،ما اصل و پایه و ریشه را رها کرده ، دنبال
«نتیجهگرایی» به هر صورت وهر قیمت افتادهایم و همین نتیجهگرایی- و در فوتبال ،رفتن به جام جهانی- مثل خوره به جان فرهنگ و اخلاق فوتبال ما افتاده و.... پایههای آن را چون موریانه خورده و سست کرده است. آنچه ما در حرف و تئوری میگوئیم و مینویسیم، کشوری مثل «ژاپن» در عمل آن را معنی کرده و عینیت بخشیده است. ژاپنی که روزگاری که فوتبال ایران غول آسیا به حساب میآمد و حرف اول را میزد، در فوتبال قاره بزرگ، محلی از اعراب نداشت و جزو تیمهای درجه 2 و 3 به حساب میآمد(مثل دهه 60و 70میلادی)، وقتی به کار ریشهای و اساسی و ساختاری روی آورد، به چیزی تبدیل شده که امروز همه داریم میبینیم و...
البته موضوع «نتیجهگرایی» چیزی نیست که فقط فوتبال ما به آن گرفتار آمده باشد، این کلیت ورزش ماست که به آفت« نتیجهگرایی» آن هم به شکل افراطی مبتلا شده است و دردها و رنجهای ناشی از آن دارد سلامت و تعالی آن را سخت تهدید میکند و آسیب میزند. ریشه خیلی از مسائل آزاردهنده و نا به هنجاریها و... در همین درد ظاهراً بیدرمان
«نتیجهمحوری» است که از طریق مسئولان و مدیرانی که تداوم مدیریت خود را در گروی «نتیجهگیری» و«مدالآوری» و... میدانند، به جان ورزش ما افتاده است و طوری شده که اصل و فلسفه و هدف از ورزش فراموش شده، و عملا ورزش وسیلهای شده است در دست سیاست بازان و فرصتطلبان و.... و چون چنین است قبح خیلی از مسائل ریخته شده، بسیاری از حرمتها شکسته شده و... حتی به طور موذیانه و به شکل پنهان و آشکار تلاش میشود به خاطر کسب یک مدال-که آنهم آیا به دست بیاید یا نیاید- بعضی آرمانهای ملی و اعتقادی ما مثل مبارزه بیامان و آشتیناپذیر با رژیم کودککش وجنایتکار صهیونیستی زیر سؤال برودو...! در این باره حرف بسیار است. بارها درباره آن نوشتهایم. عمری باشد باز خواهیم نوشت...