در مکتب اخلاقی امام حسن مجتبی(ع)
توصیههایی از جنس نور
حسین نوایی
امام حسن مجتبی(ع) یکی از اسوههای حسنه الهی است که باید فلسفه و سبک زندگیاش سرمشق همگان از جمله مومنان و شیعیان باشد. نویسنده در این مطلب گوشهای از آموزههای مکتب امام حسن(ع) را بر اساس سخنان آن حضرت(ع) تبیین کرده است.
***
آمیختگی عقل و نقل در سبک زندگی
سبک زندگی اسلامی، مبتنی بر حکمتهای عقلی فطری و نقلی وحیانی و احکام و قوانین مبتنی بر دو حجت الهی و سنتهای اخلاقی مبتنی بر آنها است.(کافی، ج 1، ص 11) بنابراین، همواره در فلسفه زندگی، قوانین و مقررات و آداب و سنتهای اخلاقی بر اساس حجتهای باطنی و ظاهری الهی عمل میکند.
آموزههای قرآن، در صدد تبیین فلسفه و سبک زندگی است و این گونه نیست که تنها به نقل بسنده کند، بلکه حتی در باطن نقل خویش، به فطرت عقلانی نیز ارجاع میدهد تا تطابق کامل میان عقل و نقل را به اثبات برساند.(روم، آیه 30)
اسوههای حسنه در این مکتب نیز بر اساس همین رویه زندگی کرده و زندگی کردن را به ما آموختند؛ زیرا از نظر قرآن تنها راه رهایی از خسران ابدی و دوزخ غضب و خشم الهی، بهرهمندی از عقل و نقل است؛ چنانکه قرآن از زبان دوزخیان نقل میکند که آنان میگویند: وَقالوا لَو كُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما كُنّا في أَصحابِ السَّعيرِ؛ و گفتند: اگر میشنیدم و میپذیرفتیم یا تعقل میکردیم از اصحاب دوزخ نبودیم.(ملک، آیه 10)
در ارزش تعقل در زندگی همین بس که انسان در روز قیامت کیفر و پاداش خویش را بر اساس میزان عقلانیت خودش در کارها میبیند، چنانکه امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: إنّما يُجْزي الْعِبادُ يَوْمَ الْقِيامَهًِْ عَلي قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ همانا در روز قيامت بندگان به مقدار عقل و درک و شعورشان مجازات ميشوند.(کلمه الامام حسن، ج۷، ص۲۰۹)
باید توجه داشت که مراجعه به امامان معصوم(ع) این اسوههای حسنه الهی، در فلسفه و سبک زندگی، در حقیقت مراجعه به عقل و نقل است؛ زیرا آنان از هر دو آنها در تمامیت کمالی آن بهرهمند هستند. آنان انسان واحدی هستند که زندگی 250 سالهای را تجربه کردهاند و در این مدت هر آن چیزی که یک انسان در همه ابعاد و نیز در طول زندگی خویش نیاز دارد تبیین کرده و در سنت و سیره خویش به نمایش گذاشتهاند. امام حسن مجتبی(ع) یکی از این اسوههای حسنه است که مراجعه به آموزههای علمی و عملی ایشان میتواند تفسیر درستی از حقایق در چارچوب عقل و نقل ارائه دهد.
امام حسن مجتبی(ع) به مردمان هشدار میدهد که همان طوری که در خورد و خوراک خویش اینقدر اهتمام دارید و همه جوانب را میسنجید تا غذایی نخورید که بیماریزا و آسیب زننده باشد، باید در افکار و اندیشهها نیز به کسانی مراجعه کرد که با فکر خویش، ذهن و قلب شما را مسموم نکنند، امام(ع) میفرماید: عَجِبْتُ لِمَنْ يُفَکِّرُ في مَأکُولِهِ کَيْفَ لا يُفَکِّرُ في مَعْقُولِهِ، فَيَجْنِبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ، وَ يُوَدِّعُ صَدْرَهُ ما يُرْديهِ؛ فرمود: تعجّب ميکنم از کسي که در فکر خوراک و تغذيه جسم و بدن هست ولي درباره تغذيه معنوي روحي خود نميانديشد، پس از غذاهاي فاسد شده و خراب دوري ميکند؛ و عقل و قلب و روح خود را کاري ندارد - هر چه و هر مطلب و برنامهاي به هر شکل و نوعي باشد استفاده ميکند-. (کلمه الامام حسن، ج۷، ص۳۹)
در قرآن آمده است: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ؛ پس انسان باید در طعام و خوراکش دقت نظر کند.(عبس، آیه 24) راوی میگوید: از امام صادق(ع)پرسیدم: در این آیه مقصود از طعام چیست؟ حضرت فرمود: منظور علمی است که انسان میآموزد، باید دقت کند که این علم را از چه کسی دریافت میکند.(تفسیر و مفسران، ج1، ص30)
در بعضى از روایات كه از معصومین (ع) نقل شده نیز آمده است كه منظور از» طعام» در اینجا» علم و دانشى» است كه غذاى روح انسان است، باید بنگرد كه آن را از چه كسى گرفته، از جمله از امام باقر(ع) نقل شده كه در تفسیر این آیه فرمود: علمه الذى یاخذه عمن یاخذه، نظیر همین معنى از امام صادق(ع) نیز نقل شده است.(تفسیر برهان، ج 4، ص 429)
رشدیابی در سایه مشورت
مشورت با دیگران به معنای بهرهمندی از عقول و تجربیات دیگران است؛ زیرا هر کسی در زندگی با توجه به تجربیات علمی و عملی خویش نسبت به اموری به رشدی رسیده است که دیگری شاید در گام اول این راه باشد.
از همین رو در آیات قرآن بر مشورت و مشاوره تاکید شده است. از نظر قرآن، مومنان موظف هستند تا در امور زندگی خویش با هم مشورت کنند؛ زیرا قرآن مشورت کردن را جزو شیوه طبیعی زندگی اهل ایمان میشمارد و میفرماید: و كسانى كه نداى پروردگارشان را پاسخ مثبت داده و نماز برپا كردهاند و كارشان در ميانشان مشورت است و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند. (شوری، آیه ۳۸)
همچنین به سبب اهمیت مشارکت دادن مردم در امور اجتماعی نه احکام دینی، پیامبر(ص) مامور میشود تا با مومنان در امور مهم اجتماعی مشورت کرده و پس از مشورت بر اساس برداشت نهایی خود حکم را صادر کرده و برای انجام آن عزم خود را جزم کند؛ چنانکه خدا میفرماید: پس به بركت رحمت الهى با آنان نرمخو و پرمهر شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مىشدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن؛ زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد. (آل عمران، آیه ۱۵۹)
امام حسن مجتبی(ع) در تبیین فلسفه و اهداف و آثار مشورت میفرماید: ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلي رُشْدِهِم؛ هيچ گروهي در کارهاي - اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و مانند آنها - با يکديگر مشورت نکردهاند، مگر آنکه به رشد رسيدهاند. (تحفالعقول، ص۲۳۳)
رشد به معنای دستیابی به کمال مطلوب است؛ چرا که استواری و استحکام در عمل را موجب میشود و نتایج مطلوب را عائد شخص میکند.
البته در این روایت از چگونگی و روش و شرایط مشورت بصراحت سخنی گفته نشده است؛ ولی از همین سخن میتوان شرایطی را کشف کرد؛ زیرا مراد از مشورت هدایت شدن به سوی رشد دانسته شده است؛ به طور طبیعی باید به کسی یا کسانی مراجعه کرد که امین و ناصح و در کارشان تخصص و تعهد داشته باشند تا بتوان از هدایت رشدی آنان بهرهمند شد؛
بنابراین به هر کسی نمیتوان مراجعه کرد؛ زیرا برخی مانند فرعون تنها مدعی رشد هستند و هدایت آنان به جای رشد به سمت «غی» و گمراهی و دور شدن از هدف است.
در آیات و روایات شرایط و روشهایی برای مشورتگیری بیان شده که بیان آن در اینجا بیرون از حوصله این مطلب است.
شکر و صبر، خیر مطلق در زندگی
یکی از مهمترین آموزههای قرآن، زندگی مبتنی بر خیر است که در برابر شر قرار دارد. هر انسانی دوست دارد تا به خیر دست یابد؛ زیرا خیر هر آن چیز خوبی است که مناسب با شخص و اهداف آفرینش است. بنابراین، ممکن است که نعمتی برای شخصی «شر» باشد یا بلایی برای شخصی «خیر» باشد؛ زیرا این بلا و مصیبت برای شرایط وی و دستیابی به کمالات یا اهداف آفرینش مناسب است. از آیات قرآن به دست میآید که خدا انسان را با خیر و شر میآزماید: «وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَهًِْ؛ و ما شما را با شر و خیر آزمایش ميکنیم.» (أنبیاء، آیه ۳۵)
در حدیثی آمده است که امام علی(ع) بیمار شده بود. جمعی از اصحابش به عیادتش آمدند. عرض کردند: کیف نجدک یا امیرالمومنین؟ قال: بالشر؛ قالوا: ما هذا کلام مثلک؟! قال: ان الله تعالی یقول: و نبلوکم بالشر و الخیر فتنهًِْ. فالخیر: الصحه و الشّرُ: المرض و الفقر. حالتان چطور استای امیرمومنان؟ فرمود: شرّ است. گفتند: این سخن شایسته مثل شما نیست. امام فرمود: خدای تعالی میفرماید: و شما را با شر و خیر میآزماییم. خیر صحت و شر مرض و فقر است.(تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۰۵)
البته از نظر آموزههای وحیانی، خیر و شر میتواند مطلق یا نسبی باشد؛ به این معنا که برخی از خیرها صد درصد خیر نیست، چنان که برخی از شرور صد درصد شر نیست؛ اما برخی از خیرها خیر مطلق هستند؛ امام حسن مجتبی(ع) به دو خیر مطلقاشاره میکند و میفرماید: اَلْخَيْرُ الَذّي لا شَرَّفيهِ: ألشُّکْرُ مَعَ النِّعْمَهًِْ، وَالصّبْرُ عَلَي النّازِلهًِِْ؛ آن خوبي که شرّ و آفتي در آن نباشد شکر در مقابل نعمتها و صبر و شکيبایي در برابر هر چه نازل شده است.(تحفالعقول، ص۲۳۴)
از نظر آن امام(ع) کسی که در برابر نعمت شاکر باشد، بهرهمند از خیر مطلقی است که هیچ شری در آن نیست؛ این در حالی است که از نظر قرآن، بسیاری از مردم شاکر نعمت نیستند و به شکل زبانی و عملی شکر نعمت نمیگویند و نعمت را در جای مناسب خودش به کار نمیبرند تا این گونه قدردان و شاکر نعمتی باشند که خدا به ایشان داده است. خدا میفرماید: وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّكُورُ؛ کم هستند از بندگان سپاسگزار من.(سباء، آیه 13)
آن حضرت(ع) به کسانیاشاره میکند که به جای شکرگزاری به کفران رو میآورند و این گونه پستی و رذالت درونی خویش را به نمایش میگذارند؛ امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: أللُؤْمُ أنْ لا تَشْکُرَ النِّعْمَهًَِْ؛ از علائم پستي شخص، شکر نکردن از ولي نعمت است.(الامام حسن، ج۷، ص۱۳۹)
اما مورد دوم از خیر مطلق از نظر امام حسن مجتبی(ع) همان صبر است؛ به سخن دیگر، صبر در هر چیزی که نازل شده است، از جمله موارد دیگر خیر مطلق است؛ زیرا انسان با صبر در سهگانه : صبر در طاعت، صبر در برابر معصیت و صبر بر مصیبت نشان میدهد تا چه اندازه در مقام رضا است. چنین نفسی به مقام اطمینان رسیده به طوری که هیچ چیزی او را مضطرب و متلاطم نمیکند؛ زیرا به قضا و قدر الهی راضی است و این گونه در مقام
«راضیة مرضیه» قرار گرفته و در بهشت جنت ذات و صفات و فعل قرار میگیرد.(فجر، آیات 27 تا 30)
از نظر قرآن، انسان مومن در برابر انواع مصیبتها صبر پیشه میکند(بقره، آیات 155 و 156)؛ زیرا میداند که هر چیزی که بر او نازل میشود و بدان گرفتار میآید، از قبل در کتاب مبین و لوح محفوظ نوشته شده است(حدید، آیات 22 و 23)، بنابراین متزلزل و مضطرب نمیشود و تعادل روانی خویش را از دست نمیدهد؛ بلکه دیگران را نیز به چنین ایمانی توصیه و سفارش میکند که دعوت به حق و بهرهمندی از مرحمت الهی نیز است.(عصر، آیه 3؛ بلد، آیه 17)
بهرهمندی از فرصت کوتاه عمر
براساس آموزههای قرآن، دنیا مزرعه آخرت است و انسان هر آنچه اینجا کاشت در قیامت درو میکند؛ زیرا کشتههای امروزش در آخرت میروید و در برابرش حاضر میشود.(کهف، آیه 49؛ آل عمران، آیه 30؛ حاقه، آیه 24) بنابراین، انسان باید به گونهای عمل کند که آخرتش تامین باشد؛ البته برخی از مردم تنها برای دنیا و برخی تنها برای آخرت تلاش میکنند که رهبانها این گونه هستند؛ اما برخی که همان مومنان واقعی هستند برای دنیا و آخرت تلاش میکنند و حسنات دنیا و آخرت را میخواهند با این نگاه که حسنات دنیا را برای آخرت میخواهند و تلاش میکنند که از فرصت دنیا و حسنات آن برای آخرت خویش ذخیره داشته باشند.(بقره، آیات 200 و 201)
دنیا با همه ارزشی که برای آخرت دارد، بسیار جایگاه خطرناکی است و در قرآن به عنوان بستری برای خسران معرفی شده است(عصر، آیات 1 و 2). امام حسن(ع) نیز در این باره هشدار میدهد و میفرماید: إنَّ الدُّنْيا في حَلالِها حِسابٌ، وَفي حَرامِها عِقابٌ، وَفِي الشُّبَهاتِ عِتابٌ، فَأنْزِلِ الدُّنْيا بِمَنْزَلَهًِْ الميتَهًِْ، خُذْ مِنْها ما يَکْفيکَ؛ چيزهاي دنيا اگر حلال باشد حساب و بررسي ميشود و اگر از حرام به دست آيد عذاب و عقاب دارد و اگر حلال و حرام آن معلوم نباشد سختي و ناراحتي خواهد داشت. پس بايد دنيا (و موجوداتش) را همچون مرداري بشناسي که به مقدار نياز و اضطرار از آن استفاده کني. (کلمه الامام حسن ج۷، ص۳۶)
البته چنانکه گفته شد مراقبت در زندگی دنیوی به معنای ترک دنیا و رهبانیت نیست که برخی چون صومعهنشینان مسیحی انجام میدهند؛ زیرا در اسلام تلاش برای آبادانی دنیا و زمین (هود، آیه 61) و بهرهمندی از حسنات دنیا و استفاده از آنها برای خود و دیگران در قالب انفاقات مالی و غیر مالی امری پسندیده است؛ از همین رو امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: وَاعْمَلْ لِدُنْياکَ کَأنَّکَ تَعيشُ أبَدا، وَاعمَلْ لاِّخِرَتِکَ کَأنّکَ تَمُوتُ غدَا؛ در دنيا چنان برنامهريزي کن - از نظر اقتصاد و صرفهجویي و... - مثل آنکه ميخواهي هميشه دوام داشته باشي، و نسبت به آخرت به نوعي حرکت و کار کن مثل اينکه فردا خواهي مُرد. (کلمه الامام حسن، ج۷، ص۳۷)
به هر حال، از نظر آموزههای قرآن، مرگ همزاد زندگی است(ملک، آیه 2) و انسان از زمانی که به دنیا میآید در خسران و زیان آشکار است؛ زیرا دم به دم اگر از فرصت عمرش بهره نگیرد، زمان و فرصت عمرش از دست میرود بیآنکه بازگشتی برای آن باشد(عصر، آیات 1 و 2) مگر آنکه به چهار کار اصلی: ایمان، عمل صالح، تواصی به صبر و تواصی به حق و مرحمت بپردازد.(عصر، آیه 3؛ حاقه، آیه 24)
امام حسن مجتبی(ع) در این باره میفرماید: يَابْنَ آدَمٍ، لَمْ تَزَلْ في هَدْمِ عُمْرِکَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّکَ، فَخُذْ مِمّا في يَدَيْکَ لِما بَيْنَ يَدَيْکَ؛ اي فرزند آدم از موقعي که به دنيا آمدهاي در حال گذراندن عمرت هستي، پس، از آنچه داري براي آيندهات (قبر و قيامت) ذخيره نما. (کلمه الامام حسن، ج۷، ص۳۵)
البته بیشتر مردم به جای آنکه از عقل و نقل پیروی کنند، دنبال هواهای نفسانی خویش هستند و به جای علم از ظن و به جای ترس و خوف از خدا و اطاعت از عقل و نقل، به اطاعت از هوسهای خویش میپردازند و اگر سخن از دین و دینداری دارند، در حالتهای عادی است؛ اما هر گاه گرفتار امتحان خدا(عنکبوت، آیات 2 و 3) شوند، معلوم میشود که از اسلام و ایمان کمترین بهرهای نبردهاند؛ چنانکه امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: إنَّ النّاسَ عَبيدُ الْمالِ، وَالدّينُ لَعِبُ عَلي ألْسِنَتِهِمْ، يُحيطوُنَهُ مادَرَتْ بِهِ مَعايِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا لِلاْبْتِلاءِ قَلَّ الدَّيّانُونَ؛ همانا مردم اسير و بنده دنيا و اموال آن هستند، و دين را وسيله رسيدن به اهداف خود قرار دادهاند و به هر نوعي که زندگي آنها تأمين شود حرکت ميکنند. بنابر اين هنگامي که در بوته آزمايش درآيند، دينداران اندک خواهند شد.(احقاق الحق، ج۱۱، ص ۲۳۴)
ویژگی دوست واقعی
دوست واقعی آن است که انسان را نسبت به حقایق آگاه کند، مانند آینهای باشد که در برابر انسان میایستد و چهره واقعیاش را نمایش میدهد تا اگر کاستی است برطرف کند و اگر زیبایی و کمالی است به آن توجه یابد و در تثبیت آن تلاش کند؛ اما دوست دروغین کسی است که در خوبی و کمالات غلو کند و کاستی و نواقص را نهان سازد و حتی در پشت سر بد بگوید و شخص را بدنام و رسوا سازد.
برخی از مردم از دوستانی که آینه هستند گلهمندند و از دست آنان ناراحت میشوند که چرا کاستیهایشان را به رخ میکشند تا اصلاح کنند و همواره توصیه به معروف و ترک منکر میکنند. در حالی که بهترین دوست، چنین افرادی هستند که انسان را از امور زشت و پیامدهای آن میترسانند هر چند که ممکن است موجب خشم و ناراحتی دوست شوند؛ امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: إنَّ مَنْ خَوَفَّکَ حَتّي تَبْلُغَ الاْمْنَ، خَيْرٌ مِمَّنْ يُؤْمِنْکَ حَتّي تَلْتَقِي الْخَوْفَ؛ همانا کسي که تو را - در برابر عيبها و کمبودها - هشدار دهد تا آگاه و بيدار شوي، بهتر است از آن کسي که فقط تو را تعريف و تمجيد کند تا بر عيبهايت افزوده شود.(احقاق الحق، ج۱۱، ص ۲۴۲)
از نظر آن حضرت(ع) اصولا خویشاوند واقعی هر انسانی همین دوستان هستند که راه زندگی و فلسفه درست آن را به انسان نشان میدهند و از گمراهی دور نگه میدارند؛ آن حضرت(ع) میفرماید: القَريبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّهًْ وَ إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعيدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّهًْ وَ إنْ قَرُبُ نَسَبُهُ؛ بهترين دوست نزديک به انسان آن کسي است که در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد گرچه خويشاوندي نزديک نداشته باشد؛ و بيگانهترين افراد کسي است که از محبّت و دلسوزي بعيد باشد گرچه از نزديک ترين خويشاوندان باشد. (تحفالعقول، ص۲۳۴)