kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۰۷۸۴
تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۶
بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینه‌ها و شرایط انعقاد معاهده برجام

صدام خوب، صدام بد




    سهراب صلاحی
      نهایت اینکه با به خطر افتادن منافع آمریکا و موقعیت حکومت‌های وابسته به قدرت‌های بیگانه به‌خصوص به خطر افتادن بقای رژیم صهیونیستی در منطقه در پی وقوع انقلاب اسلامی، آمریکا برای پر کردن خلأ ناشی از سقوط رژیم پهلوی و خروج ایران از استراتژی دفاعی غرب نخست اقدام به تقویت نیروهای واکنش سریع نمود. در اقدام بعدی برای جلوگیری از نفوذ امواج انقلاب، رژیم بعث عراق را تحریک به اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی و شش ماه پس از آغاز جنگ و برای حمایت از رژیم بعث و پیگیری اهداف راهبردی غرب در منطقه شورای همکاری کشورهای خلیج‌فارس را به وجود آوردند. پس از جنگ نیز آمریکایی‌ها تلاش کردند با راهبرد مهار دوگانه، انقلاب اسلامی در مرزهای ایران محصور و از درون دچار استحاله شود. ناکارآمدی این راهبردها در مواجهه با انقلاب اسلامی و گسترش روزافزون توجه مسلمانان و ملت‌های آزادی‌خواه و استقلال‌طلب به نقش الهام­بخش انقلاب اسلامی، در پی فروپاشی شوروی، راهبرد آمریکا برای محاصره انقلاب اسلامی و درنتیجه تغییر رفتار جمهوری اسلامی در تطبیق با الزامات عملیاتی کردن طرح آمریکایی‌ها در منطقه و یا تغییر نظام جمهوری اسلامی، اشغال عراق بود.
     زیرا فروپاشی شوروی از یک‌سو و شرارت‌های رژیم بعث عراق از دگرسو به‌زعم آمریکایی‌ها زمینه را برای سلطه جهانی آن‌ها از طریق اشغال عراق فراهم کرده بود. آن‌ها در دو مقطع 1991 و مطرح کردن نظم نوین جهانی در خلال حمله به عراق و آزادسازی کویت و بار دوم یک دهه بعد و پس از حوادث مشکوک 11 سپتامبر ابتدا تلاش کردند با استقرار در افغانستان علاوه بر تنگ کردن حلقه محاصره علیه ایران، تحرکات چین و روسیه را بیش از گذشته زیر نظر قرار دهد. در ضمن از نفوذ اندیشه‌های اسلامی به جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته شوروی سابق و نزدیکی آن‌ها به ایران جلوگیری نمایند. آنگاه با مطرح و عملیاتی نمودن طرح خاورمیانه بزرگ به حرکت‌های منبعث از انقلاب اسلامی و به تعبیر آمریکایی‌ها بنیادگرایی اسلامی خاتمه دهند و مسئله فلسطین را در جهت تثبیت حاکمیت و موجودیت رژیم صهیونیستی حل نمایند. گروه‌های مقاومت اسلامی را در لبنان خلع سلاح نمایند و آن را به‌عنوان مقدمه‌ای برای پایان دادن به نهضت‌های اسلامی در منطقه سرکوب کنند و بدین‌وسیله پس از تحکیم قدرت خود در عراق و انجام تغییرات لازم در منطقه، از طریق بغداد به تهران برسند. مهم­ترین بهانه‌ای که آمریکایی‌ها تلاش کردند با مطرح کردن آن بستر افکار عمومی داخلی و بین‌المللی را برای پیگیری اقدامات خود در منطقه فراهم نمایند برجسته‌سازی سلاح‌های کشتارجمعی بود.
بخش سوم: برجسته شدن سلاح‌های کشتارجمعی در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا
صبح روز بعد از 11 سپتامبر و درحالی که هیچ خبری از مسئول حادثه نبود، رابرت کاگان در روزنامه واشنگتن‌پست با این استدلال که مسلمانان در فرهنگ و رسوم با آمریکایی‌ها متمایزند و بنابراین مهم‌ترین مانع آمریکایی‌شدن جهان هستند، تقاضا کرد که کنگره آمریکا به‌سرعت علیه جهان اسلام و تحت عنوان تروریسم اسلامی، اعلام جنگ جهانی نماید.
در این راستا نیز بوش پسر پس از حادثه 11 سپتامبر چندبار اعلام کرد که جنگ صلیبی سوم علیه مسلمانان شروع شده است. احتمالاً منظور از جنگ دوم صلیبی کشورگشایی و استعمار جهان اسلام پس از رنسانس بود که در بسیاری از منابع تاریخی غربی، هجوم اروپایی‌ها به دنیای اسلامی در این دوران، ادامه جنگ صلیبی قرن 12 و 13 تلقی شده است. در هر حال، با هشدار اروپایی‌ها که اگر آمریکایی‌ها در پی جنگ جهانی علیه مسلمانان باشند، امنیت ما در اروپا به جهت حضور گسترده مسلمانان در این قاره به خطر خواهد افتاد، جنگ علیه مسلمانان به جنگ علیه تروریسم تغییر نام ‌یافت.
در چنین شرایطی راهبردی‌ترین منطقه، خاورمیانه و مرکز آن خلیج‌فارس است؛ زیرا در جغرافیای سیاسی از این منطقه به‌عنوان «جغرافیای ثروت و فرصت» یاد می‌شود.
بر این مبنا آمریکا مفهوم سیال و نامشخصی (تروریسم) را به‌عنوان نیاز اصلی امنیت و دفاع‌ملی خود مطرح کرد تا هم خلأ ژئوپلیتیکی سیاست خارجی خود را برطرف نماید و هم بر منابع مادی و معنوی غرب آسیا، یعنی مسلمانان سلطه کامل پیدا نماید.
در جنگ جهانی اعلام شده علیه تروریسم به وسیله دولت آمریکا که قبلاً زمینه‌سازی آن در نظریه جنگ تمدن‌ها از سوی هانتینگتون فراهم شده بود، معیار، دوستی و همراهی و یا دشمنی و مخالفت با آمریکا بود. چون اصل تناسب و ضرورت به‌عنوان یکی از نرم‌های حقوق بشردوستانه بین‌المللی در جنگ اعلامی آمریکا مدنظر قرار نگرفته بود، معلوم بود که رعایت حداقلی این نرم‌ها در بین جنگ‌طلبان کاخ‌سفید جایی ندارد و بعداً واقعیات صحنه‌های جنگ افغانستان و به‌خصوص عراق نیز این گمانه‌زنی را تأیید کرد. تنها نماینده کنگره که با دادن چک سفید به دولت برای اعمال زور در هر کشوری و بدون محدودیت زمانی مخالفت کرد، خانم باربارالی- نماینده کالیفرنیا در مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا- بود.
وی با یادآوری واقعیات جنگ ویتنام، اعلام کرد: «اعمال خشونت جهانی از سوی آمریکا، خشونت و نفرت جهانی علیه این کشور را در پی خواهد داشت و بنابراین امنیت آمریکا را افزایش نخواهد داد».
در هرحال پس از تروریسم، مهم‌ترین بهانه‌ای که آن‌ها برای لشکرکشی به منطقه مطرح نمودند وجود سلاح‌های کشتار‌جمعی به‌خصوص هسته‌ای بود که ابتدا در رابطه با عراق برجسته‌سازی شد.
عراق
 در آغازین ماههای 2003، بوش پسر ـ رئیس‌جمهور آمریکا ـ و تونلی بلر ـ نخست وزیر انگلیس ـ در خلأ قدرت ایجاد شده پس از فروپاشی شوروی و در بطن تفرقه جهانی، سرنگونی رژیم بعث را یک ضرورت راهبردی قلمداد کردند. از مهم‌ترین بهانه‌ها که مکرراً از سوی آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها تکرار میشد وجود سلاحهای کشتارجمعی در عراق بود.
آنها خوب میدانستند که برنامه سلاحهای کشتارجمعی عراق محصول ترکیب نگاه غرب به رژیم بعث برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران و سودای صدام حسین، برای دستیابی به قدرت اول منطقه بود. مقاومت رزمندگان مسلمان ایرانی در مقابل تهاجم رژیم بعث عراق، صدام حسین را بیش از گذشته به سمت سلاح‌های کشتارجمعی کشاند تا بدینوسیله بتواند به اهداف خود در جنگی که خود آغازگر آن بود، دست یابد. منبع تأمین فناوری این سلاح‌ها کمپانی‌های غربی بودند که عامدانه قوانین کنترل و منبع صادرات این مواد را نادیده گرفتند. رژیم بعث عراق از این سلاحها در موارد گوناگون علیه رزمندگان مسلمان ایرانی استفاده کرد و علاوه ‌بر شهر سردشت ایران، در حمله به شهر حلبچه عراق نیز با گاز خردل و گاز اعصاب پنج، هزار نفر از مردم این شهر را به کام مرگ فرستاد.
همچنین مسلح کردن رژیم بعث عراق به موشک‌های دوربرد و سلاح‌های شیمیایی و میکروبی از سوی قدرت‌های غربی در طول جنگ هشت ساله ازجمله دلایل حس تجاوزگرایانه این رژیم پس از جنگ و حمله به کویت بود، به‌گونه‌ای که طارق عزیز ـ وزیر خارجه وقت عراق ـ در سال 1367 اعلام کرد: «پروتکل 1925، ساخت و نگهداری تسلیحات شیمیایی را منع نکرده و عراق نیز به مانند تعدادی از کشورهایی که برای ساخت این سلاحها تلاش می‌کنند به ساختن سلاحهای شیمیایی ادامه خواهد داد.»
پس از شکست عراق و تسلیم این کشور در تهاجم 1991 آمریکا و همپیمانانش، در طرح اولیه قطعنامه 687 فقط نابودی سلاح های اتمی این کشور را خواستند و به این موضوع که عراق سلاح‌های اتمی در اختیار دارد یا نه،‌اشارهای نشد. با اصرار نماینده انگلیس و تهدید استفاده از حق وتو، بحث نابودی سلاح‌های کشتارجمعی عراق ازجمله سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیک نیز گنجانده شد و مسئولیت نابودی آن به عهده کمیسیون آنسکام (UNSCOM) گذاشته شد و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز در زمینههای اتمی، مسئول قلمداد شد. همچنین نابودی موشک‌های با برد بیش از 150 کیلومتر در قطعنامه گنجانده شد و این به مقداری بود که اسرائیل از برد این موشک‌ها محفوظ بماند.