برخوان گسترده رحمت (10)
تمرین خوب زیستن
۱. «مال» واژهای عربی است و گفتهاند از ریشه«مَیل» به معنای انحراف گرفته شده است. یعنی آدمیان را به سوی خود گرایش میدهد یا آنان را از یاد حق به بیراهه میکشاند. اما اگر نخواهیم نگاهی تفریط آلود به مال و ثروت داشته باشیم، حق آن است که بگوییم مال و ثروت مانند دیگر ابزارهای دنیا، شمشیری دو لبه است که یک رو به میدان کارزار و رویی دیگر به صاحب خود دارد و پیوسته هر دو سو از تهدید او به زنهار نیستند!
مال و دارایی، می تواند مالک خویش را در گردنههای دشوار امتحان الهی، گران پشت و درمانده و بدفرجام رها سازد:«...ولی او از گردنه عبور نکرد و تو چه می دانی آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده یا اطعام به روز قحطی به یتیمی که از خویشاوندان است یا به مستمندی خاکنشین.» سوره بلد
همچنین ثروت میتواند مرکب راهواری باشد که سوار خود را از سنگلاخهای صعبالعبور این جهان رهانیده و او را سبکبار تا دروازههای رضوان الهی پیش بَرَد. به ترجمه آیه زیبای ۲۶۵ از سوره بقره در این موضوع توجه فرمایید: «حکایت کسانی که مالشان را در طلب رضای خدا و برای تحکیم ایمان خویش انفاق میکنند، همچون بوستانی بر فراز یک تپه است که رگباری بر آن ببارد و میوههایش دو چندان بار آورد.»
رمز تفاوت، در شیوه زیستن است؛ یکی دلبستگی به مال و منال و دیگری آزادگی و گسستن و رستن از این دام پر فریب. پیامبر اسلام(ص) در این زمینه فرمودهاند: ما نه برای ثروتاندوزی بلکه برای انفاق آن مبعوث شدهایم.
۲. به فرض اینکه از جنبههای منفی مال و ثروت چشم پوشیده و نگاهی کاملا مثبت به آن داشته باشیم اما اشرافیگری و خلقوخوی قارونی، به عنوان عملی نابهنجار از دیدگاه اسلام مردود است. در نظام دینی ابتدا مسئولان و کارگزاران میبایست از آلوده شدن به این گونه مَنشها به شدت پرهیز کرده و خود و اطرافیان خویش را از مواضع اتهام به اشرافیگری دور بدارند و ثانیا آراسته به زینت سادهزیستی و هم رتبه متوسط جامعه باشند. زیرا اشرافیگری مسئولان از مصادیق امر به منکر است و هر گونه رفتار و سبک زندگی مدیران در واقع اشاعه و تبلیغ همان شیوه است.
ویژگی مسئولان ساده زیست آن است که اولا از محاسبه باکی ندارند و از اینکه زندگی شخصیشان مورد توجه قرار بگیرد نگران و عصبانی نمیشوند و ثانیا این افراد دغدغه آخرت مردم را نیز دارند. زیرا اشرافیگری کلید انکار بسیاری از ارزشهای دینی از جمله پایبندی به آخرت و حساب و کتاب و صراط و میزان است و یقینا کارگزاری که در ردههای مدیریتی بالا فرصت خدمتگزاری را با مال اندوزی از دست نداده، حتما از اعتقاد سالمی نسبت به قیامت برخوردار است و طبعا هر انسانی دوست دارد معتقدات خود را در جامعه اشاعه دهد و صد البته که نظام ما نظامی سکولار نیست که اعتقادات دینی مردم را از امور شخصی و بی ارتباط با حکومت بداند.
پس میبینیم ریشه بسیاری از مشکلات، مناقشات و اختلافات نظر شدید در جامعه نشأت گرفته از پایبندی برخی مدیران به خوی اشرافیگری است. امام خمینی و رهبر معظم انقلاب هشدارهای مهمی در باره کاخ نشینی و تجملگرایی دولتمردان و دیگر مسئولان داشته و آن را دون شأن انسان والا و عامل انحطاط کشور دانستهاند.
یکی از آفات خوی اشرافیگری فراموش شدن قشر ضعیف جامعه است در آیه ۴۷ سوره یس میبینیم اشراف جامعه در پاسخ درخواست کمک به محرومان ابراز می دارند اگر خدا میخواست آنها را متمکن می ساخت!(أنُطعِمُ مَن لَو یَشاءُ اللهُ أطعَمَه) این استدلال مضحک نه از سر قوت اعتقاد به توحید بلکه به جهت گریز از ملامت اطرافیان و سلب مسئولیت از خویشتن است. خوی اشرافیگری چه از جانب کارگزاران و چه از سوی قشر مرفه جامعه، نتیجهای جز غوطهور شدن قشر ضعیف در زیر خط فقر ندارد.
۳. ماه رمضان زمانی است برای تمرین خوب زیستن برای ترک خوی اشرافیگری و متخلق شدن به آداب ریشه دار اسلام و پیراستن خود از همه صفاتی که انسان را به قهقرای جاهلیت سوق میدهد. امام رضا(ع) علت روزه را شناختن و چشیدن طعم گرسنگی و تشنگی معرفی فرموده اند« عِلّه الصَوم لِعِرفانِ مَسِّ الجُوعِ و العَطَش» و این نشان میدهد که گرسنگی کشیدن از سویی برای مهار نفس سرکش و از سوی دیگر هنگام آشنا شدن با رنج اقشار محروم جامعه است تا هر چه با شتاب تر در کمکرسانی به آنان اقدام شود. ماه رمضان، فرصت محرومیتزدایی از کشور صاحبالزمان ارواحنا فداه است.
روزه ممارستِ مساوات و برابری در جامعه است تا افراد توانگر، شرایط محرومان را به طور ملموس دریابند. امام صادق(ع) فرمودهاند: «انسانهای متمکن هیچگاه شرایط اضطراری فقرا را درک نکردهاند که به آنان کمک کنند. آنان هرگاه چیزی خواستهاند برایشان مهیا شده است. اما خداوند اراده فرمود در ماه رمضان همه خلق، یکسان باشند و توانگر، درد گرسنگی را بچشد تا بر تهیدستان دل سوزانده و بر گرسنگان ترحم آورد.
پس می توان مدعی شد از جنبهای، هدف روزه برقراری عدالت اجتماعی میباشد.
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی