آموزش عالی با معضل عدم توازن در بازار کار چه میکند؟
شغل کم و فارغالتحصیل زیــاد!
طبق نظر کارشناسان اقتصادی، امروزه نه تنها بیکاری به یکی از مشکلات اصلی اقتصاد کشور بدل شده، بلکه بالا بودن آمار فارغالتحصیلان دانشگاهی در میان بیکاران چالشی است که مسئله بیکاری را پیچیدهتر و بغرنجتر کرده است.
بنابر دیدگاه جمعیت شناسان، جمعیت ایران در دهه شصت رشد جهشی داشته و بدین ترتیب میلیونها نوزاد در این دهه به دنیا آمدند که بعدها با وارد شدن به هر دورهای مسائل و مشکلاتی را با خود به همراه داشتند. برای مثال ورود این جمعیت به دوران مدرسه، آموزش و پرورش را با مشکل کمبود کلاس و در نتیجه دو شیفته شدن مدارس مواجه ساخت.
بعدها با ورود آنها به سن دانشگاه جامعه شاهد رشد قارچ گونه انواع مختلف دانشگاهها در شهرهای کوچک و بزرگ بود. رشد این دانشگاهها به حدی بود که برخی کارشناسان معتقدند که از نظر کمّی، تعداد دانشگاههای ما بیشتر از کل دانشگاههای قاره اروپا بوده است. بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی در واقع ظهور دوباره یک مسئله به تعویق افتاده است.
اشتغال و بیکاری از جمله مهمترین دغدغههای سیاستمداران در همه کشورهای جهان بوده و معمولاً یکی از ملاکها و معیارهای اصلی در ارزیابی کارنامه حکومتها و دولتها به شمار میرود. بیکاری، علاوهبرکارکرد سیاسی دارای پیامدهای مهم اقتصادی و اجتماعی بوده و در واقع همین پیامدها است که میتواند مسئله بیکاری را به چالشی بزرگ برای هرکشوری تبدیل کند. گسترش فقر و به دنبال آن شیوع انواع آسیبها و مسائل اجتماعی از سرقت و ناامنی گرفته تا اعتیاد و بیکاری میتواند به طور مستقیم و غیرمستقیم با بیکاری مرتبط باشد.
طبق گزارشهای مرکز آمار در سال ١٣٩٧، 40/5 درصد جمعیت ١٠ ساله و بیشتر از نظر اقتصادی فعال بودهاند؛ یعنی در گروه شاغلان یا بیکاران قرار گرفتهاند. نرخ بیکاری جوانان ١٥ تا ٢٩ ساله حاکی از آن است که 25/1 درصد از فعالان این گروه سنی در سال ١٣٩٧ بیکار بودهاند. یکی از نکات مهم در آمار بیکاری کشور همین نرخ بالای بیکاری جوانان است. کشور ما در حال حاضر در دورانی به سر میبرد که جمعیتی جوان به شمار میرود. در اصلاح جمعیت شناسی از آن به عنوان پنجره فرصت جمعیتی یاد میکنند. بالا بودن نرخ بیکاری جوانان به معنای از دست دادن این فرصت است. بدون شک بخش قابل توجهی از این جوانان تحصیلکرده هم هستند. از این رو بیکاری در این سن نوعی معضل مضاعف به شمار میرود.
به طور کل آمار نشان میدهد نرخ بیکاری جمعیت 10 ساله و بیشتر فارغالتحصیلان آموزش عالی 18/1 درصد(1254050). این عدد برای زنان 28/1 و برای مردان 12/9 درصد بوده است.
سهم جمعیت بیکار 10 ساله و بیشتر فارغالتحصیل آموزش عالی از کل بیکاران، 38/5 درصد است. این عدد برای مردان 26/1 و برای زنان 65/9 بوده است.
نکته قابل توجه دیگر سهم بالای زنان در جمعیت بیکار فارغالتحصیل آموزش عالی است. این مسئله موضوع بیکاری را باز هم پیچیدهتر میکند. زیرا مسئله بیکاری در میان زنان با توجه به آمار بالای زنانی که دچار تجرد قطعی شدهاند و همچنین آمار بالای زنان سرپرست خانوار از اهمیت ویژهای برخوردار است. علاوهبر اینها موضوع اشتغال زنان حتی برای زنان متأهل و حفظ کیان خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. خانوادهها به مانند سابق نمیتوانند با یک حقوق مشکلات معیشتی شان به ویژه در مورد مسکن را حل کنند.
نیروی انسانی هم حامل و هم هدف برنامههای توسعه است. از یک طرف رشد اقتصادی به طور خاص و توسعه به طور کل توسط نیروی انسانی شاغل در بخشهای مختلف کشاورزی، خدمات و صنعت تحقق پیدا میکند. از طرف دیگر تمامی برنامههای توسعه هدفی جز پیشرفت و آسایش و رفاه جامعه ندارند.
در هر کشوری تربیت این نیروی انسانی تا حدود زیادی در دست نظام آموزشی و علیالخصوص آموزش عالی است. در واقع مهمترین رسالت نظام آموزش عالی در هر کشوری تربیت نیروی انسانی کارآمد، خلاق و کارآفرین برای پیشبرد برنامهها و اهداف توسعه است.
در اکثر کشورهای توسعه یافته بین تعداد دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و بازار کار تناسبی منطقی وجود دارد. عرضه و تقاضا در این حوزه رعایت میشود. در این کشورها بخشی از نیروی فعال از نظر اقتصادی اصلاً وارد دانشگاه نمیشوند و به طور مستقیم بعد از تحصیلات دبیرستان جذب بازار کار میشوند. کسانی که در پی دست یابی به شغلهای بهتری باشند و یا علاقه مند به ادامه تحصیل باشند وارد دوره آموزش عالی میشوند.
اما در کشور ما برعکس این قضیه اتفاق افتاده است. تعداد زیادی به دلیل نبود بازار کار و به امید یافتن شغل برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه میشوند. تقاضا برای ورود به دانشگاه بالا بوده و این امر موجب عرضه نیروی انسانی تحصیل کرده مازاد بر نیاز به بازار کار شده است. نکته دیگر اینکه جهش جمعیتی دهه شصت و پیدایش جمعیتی میلیونی و مشتاق ادامه تحصیل در دانشگاه گسترش و توسعه بیرویه انواع مختلف دانشگاهها را در پی داشت.
طبق گزارش رسانهها و بنا بر آخرین گزارش موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی وزارت علوم، تعداد 2569 دانشگاه در کشور وجود دارد که از این میان تعداد 530 واحد سهم دانشگاه آزاد بوده، 309 موسسه غیرانتفاعی، 170 مرکز فنیحرفهای، 466 مرکز پیام نور، 953 واحد علمی کاربردی و 141 دانشگاه دولتی (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) در 31 استان کشور ثبت شده است.
همچنین طبق این آمار، استانهای کردستان، ایلام، چهارمحال و بختیاری و زنجان کمترین و استانهایی نظیر تهران، آذربایجان شرقی، فارس و خراسان رضوی بیشترین تعداد مراکز و واحد دانشگاهی را دارند.
دو نکته در آمار و ارقام فوق از اهمیت برخوردار است. نخست اینکه تعداد دانشگاههای کشور بسیار بیشتر از دانشگاههای کشورهای توسعه یافته اروپایی و... است. این امر بیانگر این نکته است که توسعه آموزش عالی و داشتن دانشگاهها و دانشجویان و در نتیجه فارغالتحصیلان دانشگاهی زیاد به معنای توسعه یافتگی یک جامعه نیست. دوم اینکه با توجه به سطح توسعه یافتگی بیشتر دانشگاهها در استانهای توسعه یافته ایجاد شدهاند این در حالی است که استانهای کمتر توسعه یافته بیشترین آمار بیکاران را دارند.
به نقل از ایرنا؛ طبق آمار مرکز آمار، نرخ بیکاری در استانهای آذربایجان غربی 14/7، البرز 14/7، چهارمحال و بختیاری، 17/4، خوزستان 15/7، سیستان و بلوچستان 16، کردستان 14/6 و کرمانشاه 18/7 درصد است.
هرچند در این آمار تعداد فارغالتحصیل دانشگاهی به تفکیک استانها موجود نیست با این وجود میتوان نتیجه گرفت که نرخ بالای بیکاری کل در این استانها به معنای بالا بودن تحصیل کردگان بیکار در آنها نیز هست.
به طور کل توسعه نامتوازن و نابرابری منطقهای و استانی توزیع نامتوازناشتغال و بیکاری فارغالتحصیلان را نیز در بر داشته است.