اصــــلاحطلبان و آدرس غلط در برجــــام
مهدی امامقلی
بدیهی آنکه در سالگرد «خروج آمریکا از برجام»، مرور برخی نکات و در ترازوی نقد مخاطبان قراردادن چند سؤال مهم، خالی از لطف نیست.
تیرماه 94 بود که رسانههای داخلی و خارجی با برجستهسازی دیدار وزرای خارجه ایران و آمریکا، نتیجه مذاکرات ایران و 5+1 را بهطور مستمر و لحظهای پوشش میدادند. جریان داخلی اصلاحات هم که از خوشحالی مذاکره با آمریکا در پوست خود نمیگنجید و روزگاری در جهت سیاست تنشزدایی در تریبونهای رسمی خودش، آمریکاییها را آزادیخواه و پیوریتن نام نهاده بود و از مذاکره با آمریکا و گفتوگوی تمدنها صحبت به میان میآورد، با نسبت دادن القابی چون «امیرکبیر عصر ما»، «آرش کمانگیر» و «مصدق زمان» به محمدجواد ظریف، مدعی شد که اکنون «فتحالفتوح» شده و توافق ایران با غرب، پایانی بر تمام مشکلات اقتصادی داخلی است.
اما با این وجود، برجامِ متولدِ 1394 و همچنین مذاکرات ایران و آمریکا در نیویورک (مهر 94)، اسلو (خرداد 95) و مونیخ (اسفند 96) و سایر دیدارهای دیپلماتیک و پیگیریهای وزارت خارجه ایران و مشتاقان و ذوقزدگان «مذاکره»، خیلی زود جوانمرگ و «تقریباً هیچ» شد.
هنوز دو سال از سرخوشی اصلاحات و «باند نیویورکیها» و سودای «دلار هزار تومانی» نگذشته بود که ولیالله سیف، رئیسبانک مرکزی وقت در فروردین 96 در مصاحبهای با تلویزیون بلومبرگ گفت: «توافق هستهای ایران و گروه 1+5 موسوم به برجام، تاکنون تقریباً هیچ دستاورد اقتصادی برای تهران در بر نداشته است». همان حرفی که چند روز پیش محمدجواد ظریف، وزیر خارجه بر آن صحه گذاشت و گفت: «اروپا به یک درصد تعهدات برجامی هم عمل نکرده است» یا آنکه عراقچی، معاون سیاسی وزیر خارجه نیز در نشستی در آنکارا آن را تکرار و صریحاً اعلام کرد: «عایدی ایران از برجام صفر بوده است». از اینرو 18 اردیبهشت 97، آخرین میخ بر تابوت برجام بود. در این تاریخ رئیسجمهور آمریکا رسماً کشورش را از برجام خارج کرد تا تحریمهای هستهای ایران که براساس برجام تعلیق شده بود، طی یک دوره زمانی مشخصی بازگردد.
جریان مدعی اصلاحات که همه حیاتش را در برجام میدید و از بدعهدیهای آمریکا به ستوه آمده بودند، در ابتدا خط «انفعال» را پیگیری و ضمن اعلام پایبندی بر برجام، القا کرد که برای جلب رضایت ترامپ، بایستی تروئیکای اروپایی را فعال کنیم غافل از آنکه سگ زرد برادر شغال است و خوشخدمتی اروپاییها به آمریکا سابقهای دیرینه و تاریخی دارد.
اصلاحطلبان پس از آنکه دیدند آبی از اروپاییها گرم نمیشود و آنان حتی نخواستند یک کانال مالی درست کنند و دنبال دلجویی از ترامپ هستند، از برجام دلسرد شده و شروع به بزک کردن مُرده برجام کردند.
اکنون آنها که نگران وضعیت سیاسی خود در انتخابات آینده هستند، از طرفی میگویند چارهای جز مذاکره نداریم و فرصت مذاکره با ترامپ را نباید از دست بدهیم و از طرفی هم درصدد آنند تا با آدرس غلط دادن، خود را از دولت جدا کرده و تمام علت و عوامل شکست برجام را به گردن دیگران بیندازند. بر همین اساس حرفهایی مانند «دولت قبل»، «دولت پنهان»، «دولت اختیار ندارد» و اینکه «نگذاشتند کار کنیم!» یا حتی توجیهسازی مشکلات اقتصادی با «بدشانسی» در سیل و زلزله را هم در این بستر میتوان تحلیل و کرد.
اصلاحطلبان با امید پیروزی در انتخابات فرارو و برای فرار از پاسخگویی و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت برجامی خود سعی دارند با هیاهو و جنجالسازی القا کنند که از یکطرف «دستهای پنهان» و از سوی دیگر «شعار مرگ بر آمریکا» که ملت ایران در تجمعات و راهپیماییهای 22 بهمن سر میدهد یا «موشکهای ضد اسرائیلی» و مواضع ضدآمریکایی فرماندهان عالیرتبه نظامی که جزو بایستههای هر ملتی در برابر تهدیدات دشمن است، باعث شکست برجام شده است.
حالا پس از گذشت نزدیک به سه سال از برجام (و البته در آستانه سالگرد خروج آمریکا از آن) مگر میشود آمریکای عریان و یا دست چدنی که بیرون زده است را ندید و با آدرس غلط دادن و انحراف افکار عمومی گفت که مشکلات اقتصادی صرفاً به دلیل ناکامی برجام است و ناکامی آن هم به دلیل مواضع ضداستکباری ملت و نظام اسلامی؟
نکته اساسی که از ذهن ملت ایران محو نخواهد شد این است که خط سازش و انفعال اصلاحطلبان در دیپلماسی خارجی و اصرار بر آنکه روزی از تصرف سفارت آمریکا و گروگان گرفتن کارمندان آن اظهار تأسف کرد و آن را «رخدادی ناخواسته و غمبار» خواند در ادامه همان خطی است که آنها در دولت اصلاحات و در مذاکرات سعدآباد دنبال میکردند و به محمد البرادعی، مدیرکل وقت آژانس ملتمسانه تأکید میکردند اگر او (البرادعی) تفسیری متفاوت از دستور «تعلیق» ارائه دهد، او و دوستانش انتخابات ریاستجمهوری را خواهند باخت. خط و جهتی که تنها برای بهرهبرداریهای سیاسی بوده است و بس.