قضاوت زیرپوستی با ژست بیطرفی
«زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» سومین فیلم روحالله حجازی است.این فیلم دوسال پیش با وجود آماده بودن موفق به راهیابی در جشنواره نشد و پشت بندش هم کلی حرف و حدیث پیش آمد که در فلان نمای آن به نظام توهین شدهاست و ستونهای اطاقش نماد فلان مورد است و ...در نهایت هم با یک نگاه نمادگرایانه که اصلا و ابدا با نوع ساخت این فیلم متناسب نیست و توجیهاتی مبتنی بر این نوع نگاه، فیلم را از راهیابی به جشنواره و اکران بازداشتند.با این احوال این فیلم وقتی در دوره گذشته اکران شد همه دیدند که تمام حواشی بیهوده و هیاهو برای هیچ بوده و تنها با فیلمی متوسط و معمولی روبرو هستیم و بس.
کیوان امجدیان
اینکه چرا فیلم در همان دوره از جشنواره نمایش داده نشد وچرا کلی آسمان و ریسمان به هم بافته شد تا عدم نمایشش توجیه شود، حکایت جداگانهای دارد و محور بحث ما نیست اما از اینکه فیلمی تا این اندازه معمولی و ساده با چنین برخوردی، برای اهالی سینما و علاقهمندان، تصور مواجهه یک شبه شاهکار را بهوجود آوردهبود. گمانی که خیلی زود و شاید بعد از دیدن 20 دقیقه از فیلم بیهوده بودنش مشخص شد.
یک خانواده سنتی در برابر یک خانواده مدرن
ماجرای فیلم در مورد ورود دختر و پسری با روحیات مدرن و عدم تقید به مناسبات سنتی به خانوادهای کاملا سنتی است. آقای محمودی و بانو و دخترشان خانوادهای کاملا سنتی هستند. مرد بازاری است و زن که به شدت روحیات سنتی دارد با وجود تحصیلات و دانش امروزی صرفا خانهداری میکند...
این خانواده مشکلات زیادی با هم دارند.مشکلات ناشی از نوع نگاه،ایدهآلها و یا حتی تصور و گمان خیانتهایی به یکدیگر در زمان گذشته.با وجود این آنها به اجبار با این مشکلات کنار آمدهاند و در آرامش با یکدیگر زندگی میکنند. اما ورود خواهرزاده زن و مردی که در ابتداشوهرش معرفی میشود به خانه آنها زندگیشان را به هم میریزد. وقتی پردهها میافتند و معلوم میشود خواهر زاده تازهوارد شوهر ندارد و فقط با آن مرد با هم هستند،اعتراضها شروع میشود.از پی اعتراضات نیز مشکلات زندگی خانواده محمودی،تازه دهان باز میکند و در نهایت دختر این خانواده میماند و دریایی از مشکلات که تازه پیش چشمش ظهور و بروز یافته است.
کلیشههای ملالآور
بهنظر میرسد زندگی مشترک آقا و خانم محمودی ادامه فیلم قبلی حجازی(آقا و خانم میم) باشداما برخلاف آن فیلم اساسش بر کلیشهای استوار است که در بسیاری از فیلمهای شبه روشنفکری نمونه آن دیده میشود.کلیشهای که اساسا برای زیر سوال بردن جوامع سنتی و مذهبی طراحی شده است.مرد خانواده سنتی حاجیبازاری است و به قول شخصیتهای فیلم، تنبانش شل است، روزگاری سر و سری هم با زن رفوگری داشته است. حرف حرف اوست و حتی در مورد لباس دخترش بسیار سختگیر است و موارد دیگری از این دست که کلیشه تیپ مردهای سنتی را نشان میدهد. زن هم مقید به عرف و شرع است و خانه دار است و به زعم روایت،عمرش را تباه شده میبیند؛ 23 سال است که در خانه شوهرش خانهداری میکند و در به در به دنبال عشقی میگردد که شاید گمشده اوست. حتی اگر این عشق در حد چند کلام همصحبتی با مردی باشد که اعتقادی به رفتارش ندارد.
قضاوت زیرپوستی با ژست بیطرفی
اگرچه روحالله حجازی مدعی عدم قضاوت است و ظاهرا تنها از منظر یک شخص بیطرف تبادل این دو گونه نگاه را به تصویر کشیده است اما نوع پلانبندی و شخصیتپردازی او به صورتی است که چربش قضاوت در لایه زیرین و به صورتی غیرمستقیم به نفع خانواده مدرن است. به گونهای که حتی شخصیت ساناز (ترانه علیدوستی) با وجود تمام ولنگاریها و دربهدریها و مثل کولی وارد شدنش به زندگیهای مختلف باز هم نه تنها منفی نیست که حتی قربانی و مفلوک هم به نظر نمیرسد.دختر که سرگشته است و حیران از یک سو نمیخواهد مخالف پدر و مادر باشد و از سوی دیگر عاشق زرق و برق رفتارهای دنیای مدرن است.
خانواده مدرن(ساناز و شوهرش) هم علیرغم تمام ساختارشکنیها و انجام رفتارهای نامناسب طوری پردازش میشوند که برای مخاطب دوست داشتنی جلوه میکند. رویکردی که حتی میشود در انتخاب بازیگران و نوع گریمها هم وجه آن را جست. این دختر اگرچه بدون عقد با مردی همراه شده است که هنوز از زن قبلیاش جدا نشده و حتی همین شوهر نصفه و نیمهاش را هم دور میزند. او حتی برای خالهاش که بعضی وقتها در حقش مادری میکند طرح و نقشه میچیند و سعی میکند با اغواگری شوهرخالهاش را مجاب کند که اگرچه روزگاری خاله او را به همسری برگزیده اما حالا اجباری برای ادامه زندگی با او ندارد.
حالا کارگردان ،با وجود تمام این روحیات دختر، در نهایت با ابزارهایی که در اختیار دارد موفق میشود حس مثبتی را در مخاطب ایجاد کند و حتی حس همذاتپنداری او را برانگیزد.این شخصیت نه تنها تبدیل به شخصیت منفی یا خاکستری فیلم نمیشود که حتی در بسیاری از لحظات نقش شخصیت مثبت را بازی میکند.
درنهایت اینکه حجازی برعکس فیلم قبلیاش این بار تا میتوانسته به جریان روشنفکری امتیازهایی داده است تا شاید بتواند موافقت و همراهی آنها را جلب کند. امتیازهایی که بعید است حتی جریان روشنفکری هم آنها را بپذیرد و به واسطه آنها خود را مجاب کند تا تمامقد پشت فیلم حجازی بایستد.