kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۹۴۹۲
تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۰:۲۹

ناشنوایی گوش مسئولان ورزش کی درمان می‌شود؟!



 سید محمد سعید مدنی
طی چند روز گذشته برخی خوانندگان عزیز در ارتباط با روزنامه از ما درخواست داشتند درباره اتفاقات بازي پرسپوليس- سپاهان و بطور کلي وضعيت فرهنگي و اخلاقي حاکم در ورزشگاه‎‌‎ها سکوت نکنيم و مطالبي را به رشته تحرير درآوريم.
خدمت اين دسته از خوانندگان عرض کرده و اينجا هم تکرار مي‎‌‎کنيم، ما درباره اين اتفاق و نظاير آنکه الي ماشاءالله در ورزش و فوتبال ما فراوان است، نه تاکنون سکوت کرده و نه تا آنجا که جان در بدن داشته باشيم و فرصت نوشتن و گفتن در اختيارمان باشد، سکوت خواهيم کرد! منتهي مشکل اساسي و بزرگي که اين وسط وجود دارد و زحمات ما و ديگران را عملاً باد هوا مي‎‌‎کند و اين همه نوشته‎‌‎هاي دلسوزانه و تذکرات خيرخواهانه و در عين حال کارشناسانه را خنثي و بي‎‌‎نتيجه مي‎‌‎سازد، مشکلي است به نام «ناشنوايي گوش مسئولان و تصميم‎‌‎گيرندگان امر»!
و حتماً تأييد هم مي‎‌‎فرمائيد که اين مشکل کوچکي هم نيست و خيلي مهم و اساسي است. اينکه مي‎‌‎بينيم با اينکه درباره مسائل و مشکلات ورزشي و دلايل و ريشه‎‌‎هاي آن، کارشناسان فن و اهالي استخوان خرد کرده ورزش بارها مي‎‌‎گويند و مي‎‌‎نويسند، اما مشکلات ورزش پابرجا و مسائل آن لاينحل باقي است، علتي جز دليل ذکر شده ندارد، دليلي به نام «ناشنوايي گوش مسئولان»! اينجاست که آن سروده شاعر حسابي معني پيدا مي‎‌‎کند و به دل مي‎‌‎نشيند که فرمود:‏
 گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من              آنچه البته به جايي نرسد فرياد است!‏
 همين دو هفته پیش بود که در اين صفحه با اين قلم ناتوان اين مسئله را مطرح کرديم که چرا با اينکه علت مشکلات و ريشه گرفتاري‎‌‎هاي ورزش و مثلاً رشته‎‌‎اي مثل فوتبال، شناخته و کشف شده و از سوي کارشناسان بارها درباره آنها تذکر داده شده، اما مسائل حل نمي‎‌‎شود و دردها و موانع همچنان به شکل آزاردهنده، جلوي حرکت رو به جلوي ورزش را گرفته؟ و توضيح داديم اين دليلي ندارد جز آنکه عده‎‌‎اي به نام مدير و مسئول ورزش و رشته‎‌‎هاي مختلف ورزشي که، عوض آنکه براي حل مشکلات ورزش اراده خود را به کار بگيرند و عزم خود را جزم سازند، اراده کرده‎‌‎اند، «وضع فعلي ورزش» حفظ شود و آب از آب تکان نخورد و منتقدان و دلسوزان و علاقه‌مندان به ورزش هم هر چه دلشان مي‎‌‎خواهد درباره ورزش بنويسند و بگويند و کارشناسي کنند...!! چنين وضع و تفکر و مديريتي که نه امروز، بلکه در سال‎‌‎هاي گذشته و ادوار مختلف مديريتي، غالباً بر حال و هواي ورزش حاکم بوده بال‎‌‎هاي پرواز ورزش را بسته و خود به جاي هموار کردن راه پيشرفت ورزش، جلوي آن را سد کرده است.  چنين تفکر و ديدگاه و مديراني هرگز در پي حل مسائل ساختاري و فرهنگي ورزش نيستند، و فقط مأمور هستند و مأموريت دارند که «وضع موجود» را حفظ کنند، مسابقه‎‌‎اي برگزار کنند و مدالي هر طور شده در رقابت‎‌‎هاي بين‎‌‎المللي کسب کنند و... زياد هم وارد مسائل حساس و خطرناک! نشوند و مثلاً به جنگ پلشتي‎‌‎ها و پليدي‎‌‎ها و مفاسد و فاسدان و آويزان‎‌‎هاي ورزش و باندهاي پدرخوانده ورزش نروند و... فقط دنبال امروز و فردا کردن با تکيه به سياست‎‌‎هاي «روزمرگي» باشند...
چنين تفکر و مديريتي دستور و مأموريت خود را قبلاً از مقامات ارشد خود در دولت‎‌‎ها گرفته‎‌‎اند و کاملاً در چارچوب کليشه‎‌‎ها و قالب‎‌‎ها حرکت مي‎‌‎کنند و اصلاً حق ندارند و به خود اجازه و جرأت نمي‎‌‎دهند که به حرف ناصح و نظر کارشناس دلسوز و... گوش دهند، اين است که علي‎‌‎رغم شعارهاي ميکروفوني و مصاحبه‎‌‎هاي تلويزيوني که مرتباً با ژست‎‌‎هاي مکش مرگ من! دم از «انتقادپذيري» و «باز بودن درب اتاق‎‌‎ها براي شنيدن حرف دلسوزان ورزش» و «داشتن گوش شنوا» و... مي‎‌‎زنند، عملاً نه انتقادپذير هستند، نه درب اتاقشان به روي کارشناسان اصيل و چهره‎‌‎هاي خوشنام و نجيب ورزش باز است و نه همان طور که بالاتر عرض شد «گوش شنوايي» براي شنيدن حرف حساب دارند...  البته تا آنجا که ما مي‎‌‎دانيم و سند و نمونه داريم، گوش اين آقايان براي شنيدن نصايح مشاوران قلابي رهنمودهاي رسانه‎‌‎هاي باج‎‌‎خواه و همچنين درب اتاق ايشان بر روي آدم‎‌‎هاي آويزان و چسبيده به ورزش، معمولاً باز است...!  خب، با چنين وضعيتي ما و شما از ورزش و از رشته‎‌‎اي مثل فوتبال چه انتظاري بيش از اين بايد داشته باشيم؟! آيا توقع پيشرفت و بالندگي و پويايي داشتن از اين ورزش با برخورداري از چنين ديدگاه مديريتي، انتظاري پرت و دور از انتظار نيست؟ آيا توقع داريد وضعيت ورزشگاه‎‌‎ها و سکوي تماشاگران و نحوه برخورد و رفتار و منش مدير و بازيکن و مربي و تماشاگر و... غير از اين باشد که داريم نه در يک بازي، که هر هفته و تقريباً در هر بازي ليگ، مي‎‌‎بينيم...؟!
ما بارها درباره معضلات فرهنگي و اخلاقي و ريشه‎‌‎هاي آن به سهم و سواد و توان خود نوشته‎‌‎ايم، بارها و بارها به مسئولان ورزشي و فرهنگي، به صدا و سيما، به وزارت ارشاد و... هشدار و تذکر داده‎‌‎ايم که موضوع فرهنگ در ورزش را جدي بگيرند، باور کنند، فرهنگ ام‎‌‎المسائل است، تجربه بشري و بهتر از آن توصيه‎‌‎هاي مکتبي و ديني ما مي‎‌‎گويد که براي پيشرفت در هر کار و رسيدن به هر هدفي بايد بيش از هر چيز به فرهنگ آن کار توجه کرد، زمينه فرهنگي براي انجام آن کار ايجاد کرد. اما چه کنيم که مسئولان ورزش اولاً اعتقادي به اين حرف‎‌‎ها ندارند، اين را بارها و بارها ثابت کرده و امور فرهنگي و اخلاقي ورزش را اغلب دست هرکس و ناکسي سپرده، و خيلي هم خواسته‎‌‎اند آن را جدي بگيرند به دست افرادي خنثي، ترسو، که براي بقا و حفظ پست خود يکي به نعل زده و يکي به ميخ و دم همه را داشته‎‌‎اند و... داده‎‌‎اند که حاصل کار چنين افرادي با چنين روحيات و انگيزه‎‌‎هايي مشخص است که چه از کار در خواهد آمد!!
ثانياً گوش شنوايي براي شنيدن اين حرف‎‌‎ها و تذکرات ندارند، ثالثاً همان طور که گفتيم اينها اغلب مامور و بله قربان گوي مقامات ارشد دولتي هستند و اصلاً «حق شنيدن» حرف حساب و دست زدن به تحول و اصلاح وضع موجود را ندارند، اين در حالي است که مسئله فرهنگ اينقدر مهم است که يکي از اصلي‎‌‎ترين اموري که پيامبران و خاصه پيامبر خاتم(ص) در دستور کار خود قرار داشت، اصلاح فرهنگي و دگرگوني ارزش‎‌‎ها در ميان مردم و مخاطبان است و باز دقت کنيد ببينيد خداوند براي اصلاح امر فرهنگ مردم- بهترين و خالص‎‌‎ترين و ناب‎‌‎ترين و شجاع‎‌‎ترين و دلسوزترين بندگان خود، يعني پيامبران را بر مي‎‌‎گزيند!
موضوع فرهنگ، اين‎‌‎قدر مهم است و آن وقت مسئولان ورزشي و رسانه‎‌‎اي و فرهنگي ما آن را به دست هرکس و ناکس و هر گردراه رسيده ناشسته صورتي مي‎‌‎سپارند،....!
باري، آن‎‌‎چه در بازي پرسپوليس- سپاهان رخ داد، نه اولين‎‌‎بار و مورد از اين‎‌‎گونه اتفاقات بود ونه آخرين‎‌‎بار، دليل وقوع آن‎‌‎هم، فقدان مديريت توانمند و کارآمد است.
براي اينکه حرف‎‌‎مان کلي و انتزاعي نباشد، براي مثال عرض مي‎‌‎کنيم، معناي اينکه براي بازي‎‌‎هاي حساسي مثل بازي‎‌‎هاي‌اشاره شده، يا شهرآوردها، يا...، درب ورزشگاه‎‌‎ها از ساعت ‏‎8‎‏ و‎9‎‏ صبح باز مي‎‌‎شود، و تماشاگر بايد حداقل‎7‎، ‏‎8‎‏ ساعت روي سکوها زير آفتاب يا در سوز سرما بنشينند و عليه يکديگر شعار بدهند، يعني چه؟!
کجاي دنيا چنين رسم و روشي وجود دارد، چرا مسئله بليت‎‌‎فروشي و شماره‎‌‎گذاري صندلي‎‌‎هاو... در فوتبال ما واقعاً مشکل لاينحل است، آن هم در مملکتي که دشوارترين مسائل فني و نظامي و سياسي و حتي علمي را يا حل کرده يا درحال حل‎‌‎کردن است؟!
چرا در بليت‎‌‎فروشي، ظرفيت واقعي ورزشگاه و تعداد تماشاگري که بتوان امنيت او و ورزشگاه را تامين و کنترل کرد، رعايت نمي‎‌‎شود؟ اين سؤال و نظاير آن را چه کسي مسئول است پاسخ دهد؟ آيا جز مديران و مسئولان ورزشي و فوتبال و ورزشگاه‎‌‎ها...؟! پس چرا جواب نمي‎‌‎دهند، چرا اين طور مواقع از ميکروفون و مصاحبه و پاسخگويي مي‎‌‎ترسند، و فقط وقتي جوان ورزشکاري مدال مي‎‌‎گيرد و افتخاري کسب مي‎‌‎کند همين آقايان پنهان شده يک‎‌‎دفعه سروکله‎‌‎شان پيدا مي‎‌‎شود سر مدال‎‌‎دادن و جلوي سکوي قهرماني آن ورزشکار قدونيم قد ايستادن و عکس گرفتن و... با يکديگر کورس مي‎‌‎گذارند و در مصاحبه و اندر احوال نحوه موفقيت در آن رشته‎‌‎ها سخن گفتن، گوي رقابت از يکديگر مي‎‌‎ربايند؟
البته ناتواني مديريت در «اداره يک بازي پرتماشاگر حساس» را فقط مثال زديم، وگرنه چرخ مديريت در اغلب جاهاي ورزشي لنگ است و کميت آن مي‎‌‎لنگد.
مثلاً بايد سؤال کنيم مديريت باشگاه‎‌‎هاي ما، آن‎‌‎هم باشگاه‎‌‎هاي پرطرفدار و پر حاشيه، دست چه کساني باچه سوابقي قرار دارد؟ اين مديران چرا از ثبات و شخصيت و امنيت حرفه‎‌‎اي و کاري برخوردار نيستند و هريک چندروزي نوبت اوست؟! چرا وچرا و چرا...؟
از اين‎‌‎گونه سؤالات معطل مانده و چراهاي بي‎‌‎پاسخ در ورزش ما فراوان است و بسیار می‌توان مطرح کرد، اما به گمان ما و درحد فهم و تشخيص خود عرض مي‎‌‎کنيم که اگر بخواهيم به‎‌‎طور خلاصه و فشرده پاسخ اين چراها را بدهيم و آن را در يک کلمه خلاصه کنيم، آن پاسخ چيزي نيست جز «مديريت»...!
مديريتي که بالاتر به‎‌‎طور مختصر وصفش رفت. مديريتي که از قلب و متن ورزش برنخاسته، اما خود را بي‎‌‎نياز از مشاوران و دلسوختگان ورزش مي‎‌‎داند و بعضاً با ورزش مثل «ارث وميراث آبا و اجدادي» برخورد مي‌کنند و رفتاري خودکامانه و خودخواهانه درباره آن دارد. بعضي از آقايان، معلوم نيست کجاي اين ورزش بوده و هستند، ريشه و تجربه و سابقه و جايگاه‎‌‎شان در ورزش کجاست، بدون داشتن هيچ‎‌‎گونه مسئوليتي- جز دو خط حکم و يک امضاء زيرش!- به خود اجازه مي‎‌‎دهند خط و ربط ورزش را تعيين کنند.
اين است که ورزش و رشته‎‌‎هاي جذاب و پرطرفداري مثل فوتبال، به اين صورت و وضعيت درآمده، که به جاي لذت‎‌‎بردن و تفريح‎‌‎کردن و ساعات خوشي را در فضايي دوستانه، محيطي روحيه‎‌‎بخش و پهلوانانه گذراندن، و... بايد شاهد جنگ اعصاب و فحاشي و ترقّه‎‌‎پراکني و بدتر از آن نفرت‎‌‎پراکني و بي‎‌‎حرمتي و بي‎‌‎ادبي و.. باشيم و اسمش را هم بگذاريم ورزش و ليگ و رقابت سالم و... والخ!!
حرف آخر، تکرار حرف هميشه ما است، براي اصلاح ورزش، براي رفع نابهنجاري فرهنگي و اخلاقي در ورزش و رشته‎‌‎هايي پرطرفدار مثل فوتبال بايد «نحوه و روش مديريتي» رايج وحاکم در آن اصلاح شود و اين اصلاح بايد از امور فرهنگي و اخلاقي شروع شود تا به مسائل فني برسد، و امور فرهنگي هم بايد از شخص «مدير» و دفتر و ديگر همکاران‎‌‎اش باجديت آغاز شود تا در بدنه ورزش رفته‎‌‎رفته ساري و جاري شود و..‏