ناشنوایی گوش مسئولان ورزش کی درمان میشود؟!
سید محمد سعید مدنی
طی چند روز گذشته برخی خوانندگان عزیز در ارتباط با روزنامه از ما درخواست داشتند درباره اتفاقات بازي پرسپوليس- سپاهان و بطور کلي وضعيت فرهنگي و اخلاقي حاکم در ورزشگاهها سکوت نکنيم و مطالبي را به رشته تحرير درآوريم.
خدمت اين دسته از خوانندگان عرض کرده و اينجا هم تکرار ميکنيم، ما درباره اين اتفاق و نظاير آنکه الي ماشاءالله در ورزش و فوتبال ما فراوان است، نه تاکنون سکوت کرده و نه تا آنجا که جان در بدن داشته باشيم و فرصت نوشتن و گفتن در اختيارمان باشد، سکوت خواهيم کرد! منتهي مشکل اساسي و بزرگي که اين وسط وجود دارد و زحمات ما و ديگران را عملاً باد هوا ميکند و اين همه نوشتههاي دلسوزانه و تذکرات خيرخواهانه و در عين حال کارشناسانه را خنثي و بينتيجه ميسازد، مشکلي است به نام «ناشنوايي گوش مسئولان و تصميمگيرندگان امر»!
و حتماً تأييد هم ميفرمائيد که اين مشکل کوچکي هم نيست و خيلي مهم و اساسي است. اينکه ميبينيم با اينکه درباره مسائل و مشکلات ورزشي و دلايل و ريشههاي آن، کارشناسان فن و اهالي استخوان خرد کرده ورزش بارها ميگويند و مينويسند، اما مشکلات ورزش پابرجا و مسائل آن لاينحل باقي است، علتي جز دليل ذکر شده ندارد، دليلي به نام «ناشنوايي گوش مسئولان»! اينجاست که آن سروده شاعر حسابي معني پيدا ميکند و به دل مينشيند که فرمود:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنچه البته به جايي نرسد فرياد است!
همين دو هفته پیش بود که در اين صفحه با اين قلم ناتوان اين مسئله را مطرح کرديم که چرا با اينکه علت مشکلات و ريشه گرفتاريهاي ورزش و مثلاً رشتهاي مثل فوتبال، شناخته و کشف شده و از سوي کارشناسان بارها درباره آنها تذکر داده شده، اما مسائل حل نميشود و دردها و موانع همچنان به شکل آزاردهنده، جلوي حرکت رو به جلوي ورزش را گرفته؟ و توضيح داديم اين دليلي ندارد جز آنکه عدهاي به نام مدير و مسئول ورزش و رشتههاي مختلف ورزشي که، عوض آنکه براي حل مشکلات ورزش اراده خود را به کار بگيرند و عزم خود را جزم سازند، اراده کردهاند، «وضع فعلي ورزش» حفظ شود و آب از آب تکان نخورد و منتقدان و دلسوزان و علاقهمندان به ورزش هم هر چه دلشان ميخواهد درباره ورزش بنويسند و بگويند و کارشناسي کنند...!! چنين وضع و تفکر و مديريتي که نه امروز، بلکه در سالهاي گذشته و ادوار مختلف مديريتي، غالباً بر حال و هواي ورزش حاکم بوده بالهاي پرواز ورزش را بسته و خود به جاي هموار کردن راه پيشرفت ورزش، جلوي آن را سد کرده است. چنين تفکر و ديدگاه و مديراني هرگز در پي حل مسائل ساختاري و فرهنگي ورزش نيستند، و فقط مأمور هستند و مأموريت دارند که «وضع موجود» را حفظ کنند، مسابقهاي برگزار کنند و مدالي هر طور شده در رقابتهاي بينالمللي کسب کنند و... زياد هم وارد مسائل حساس و خطرناک! نشوند و مثلاً به جنگ پلشتيها و پليديها و مفاسد و فاسدان و آويزانهاي ورزش و باندهاي پدرخوانده ورزش نروند و... فقط دنبال امروز و فردا کردن با تکيه به سياستهاي «روزمرگي» باشند...
چنين تفکر و مديريتي دستور و مأموريت خود را قبلاً از مقامات ارشد خود در دولتها گرفتهاند و کاملاً در چارچوب کليشهها و قالبها حرکت ميکنند و اصلاً حق ندارند و به خود اجازه و جرأت نميدهند که به حرف ناصح و نظر کارشناس دلسوز و... گوش دهند، اين است که عليرغم شعارهاي ميکروفوني و مصاحبههاي تلويزيوني که مرتباً با ژستهاي مکش مرگ من! دم از «انتقادپذيري» و «باز بودن درب اتاقها براي شنيدن حرف دلسوزان ورزش» و «داشتن گوش شنوا» و... ميزنند، عملاً نه انتقادپذير هستند، نه درب اتاقشان به روي کارشناسان اصيل و چهرههاي خوشنام و نجيب ورزش باز است و نه همان طور که بالاتر عرض شد «گوش شنوايي» براي شنيدن حرف حساب دارند... البته تا آنجا که ما ميدانيم و سند و نمونه داريم، گوش اين آقايان براي شنيدن نصايح مشاوران قلابي رهنمودهاي رسانههاي باجخواه و همچنين درب اتاق ايشان بر روي آدمهاي آويزان و چسبيده به ورزش، معمولاً باز است...! خب، با چنين وضعيتي ما و شما از ورزش و از رشتهاي مثل فوتبال چه انتظاري بيش از اين بايد داشته باشيم؟! آيا توقع پيشرفت و بالندگي و پويايي داشتن از اين ورزش با برخورداري از چنين ديدگاه مديريتي، انتظاري پرت و دور از انتظار نيست؟ آيا توقع داريد وضعيت ورزشگاهها و سکوي تماشاگران و نحوه برخورد و رفتار و منش مدير و بازيکن و مربي و تماشاگر و... غير از اين باشد که داريم نه در يک بازي، که هر هفته و تقريباً در هر بازي ليگ، ميبينيم...؟!
ما بارها درباره معضلات فرهنگي و اخلاقي و ريشههاي آن به سهم و سواد و توان خود نوشتهايم، بارها و بارها به مسئولان ورزشي و فرهنگي، به صدا و سيما، به وزارت ارشاد و... هشدار و تذکر دادهايم که موضوع فرهنگ در ورزش را جدي بگيرند، باور کنند، فرهنگ امالمسائل است، تجربه بشري و بهتر از آن توصيههاي مکتبي و ديني ما ميگويد که براي پيشرفت در هر کار و رسيدن به هر هدفي بايد بيش از هر چيز به فرهنگ آن کار توجه کرد، زمينه فرهنگي براي انجام آن کار ايجاد کرد. اما چه کنيم که مسئولان ورزش اولاً اعتقادي به اين حرفها ندارند، اين را بارها و بارها ثابت کرده و امور فرهنگي و اخلاقي ورزش را اغلب دست هرکس و ناکسي سپرده، و خيلي هم خواستهاند آن را جدي بگيرند به دست افرادي خنثي، ترسو، که براي بقا و حفظ پست خود يکي به نعل زده و يکي به ميخ و دم همه را داشتهاند و... دادهاند که حاصل کار چنين افرادي با چنين روحيات و انگيزههايي مشخص است که چه از کار در خواهد آمد!!
ثانياً گوش شنوايي براي شنيدن اين حرفها و تذکرات ندارند، ثالثاً همان طور که گفتيم اينها اغلب مامور و بله قربان گوي مقامات ارشد دولتي هستند و اصلاً «حق شنيدن» حرف حساب و دست زدن به تحول و اصلاح وضع موجود را ندارند، اين در حالي است که مسئله فرهنگ اينقدر مهم است که يکي از اصليترين اموري که پيامبران و خاصه پيامبر خاتم(ص) در دستور کار خود قرار داشت، اصلاح فرهنگي و دگرگوني ارزشها در ميان مردم و مخاطبان است و باز دقت کنيد ببينيد خداوند براي اصلاح امر فرهنگ مردم- بهترين و خالصترين و نابترين و شجاعترين و دلسوزترين بندگان خود، يعني پيامبران را بر ميگزيند!
موضوع فرهنگ، اينقدر مهم است و آن وقت مسئولان ورزشي و رسانهاي و فرهنگي ما آن را به دست هرکس و ناکس و هر گردراه رسيده ناشسته صورتي ميسپارند،....!
باري، آنچه در بازي پرسپوليس- سپاهان رخ داد، نه اولينبار و مورد از اينگونه اتفاقات بود ونه آخرينبار، دليل وقوع آنهم، فقدان مديريت توانمند و کارآمد است.
براي اينکه حرفمان کلي و انتزاعي نباشد، براي مثال عرض ميکنيم، معناي اينکه براي بازيهاي حساسي مثل بازيهاياشاره شده، يا شهرآوردها، يا...، درب ورزشگاهها از ساعت 8 و9 صبح باز ميشود، و تماشاگر بايد حداقل7، 8 ساعت روي سکوها زير آفتاب يا در سوز سرما بنشينند و عليه يکديگر شعار بدهند، يعني چه؟!
کجاي دنيا چنين رسم و روشي وجود دارد، چرا مسئله بليتفروشي و شمارهگذاري صندليهاو... در فوتبال ما واقعاً مشکل لاينحل است، آن هم در مملکتي که دشوارترين مسائل فني و نظامي و سياسي و حتي علمي را يا حل کرده يا درحال حلکردن است؟!
چرا در بليتفروشي، ظرفيت واقعي ورزشگاه و تعداد تماشاگري که بتوان امنيت او و ورزشگاه را تامين و کنترل کرد، رعايت نميشود؟ اين سؤال و نظاير آن را چه کسي مسئول است پاسخ دهد؟ آيا جز مديران و مسئولان ورزشي و فوتبال و ورزشگاهها...؟! پس چرا جواب نميدهند، چرا اين طور مواقع از ميکروفون و مصاحبه و پاسخگويي ميترسند، و فقط وقتي جوان ورزشکاري مدال ميگيرد و افتخاري کسب ميکند همين آقايان پنهان شده يکدفعه سروکلهشان پيدا ميشود سر مدالدادن و جلوي سکوي قهرماني آن ورزشکار قدونيم قد ايستادن و عکس گرفتن و... با يکديگر کورس ميگذارند و در مصاحبه و اندر احوال نحوه موفقيت در آن رشتهها سخن گفتن، گوي رقابت از يکديگر ميربايند؟
البته ناتواني مديريت در «اداره يک بازي پرتماشاگر حساس» را فقط مثال زديم، وگرنه چرخ مديريت در اغلب جاهاي ورزشي لنگ است و کميت آن ميلنگد.
مثلاً بايد سؤال کنيم مديريت باشگاههاي ما، آنهم باشگاههاي پرطرفدار و پر حاشيه، دست چه کساني باچه سوابقي قرار دارد؟ اين مديران چرا از ثبات و شخصيت و امنيت حرفهاي و کاري برخوردار نيستند و هريک چندروزي نوبت اوست؟! چرا وچرا و چرا...؟
از اينگونه سؤالات معطل مانده و چراهاي بيپاسخ در ورزش ما فراوان است و بسیار میتوان مطرح کرد، اما به گمان ما و درحد فهم و تشخيص خود عرض ميکنيم که اگر بخواهيم بهطور خلاصه و فشرده پاسخ اين چراها را بدهيم و آن را در يک کلمه خلاصه کنيم، آن پاسخ چيزي نيست جز «مديريت»...!
مديريتي که بالاتر بهطور مختصر وصفش رفت. مديريتي که از قلب و متن ورزش برنخاسته، اما خود را بينياز از مشاوران و دلسوختگان ورزش ميداند و بعضاً با ورزش مثل «ارث وميراث آبا و اجدادي» برخورد ميکنند و رفتاري خودکامانه و خودخواهانه درباره آن دارد. بعضي از آقايان، معلوم نيست کجاي اين ورزش بوده و هستند، ريشه و تجربه و سابقه و جايگاهشان در ورزش کجاست، بدون داشتن هيچگونه مسئوليتي- جز دو خط حکم و يک امضاء زيرش!- به خود اجازه ميدهند خط و ربط ورزش را تعيين کنند.
اين است که ورزش و رشتههاي جذاب و پرطرفداري مثل فوتبال، به اين صورت و وضعيت درآمده، که به جاي لذتبردن و تفريحکردن و ساعات خوشي را در فضايي دوستانه، محيطي روحيهبخش و پهلوانانه گذراندن، و... بايد شاهد جنگ اعصاب و فحاشي و ترقّهپراکني و بدتر از آن نفرتپراکني و بيحرمتي و بيادبي و.. باشيم و اسمش را هم بگذاريم ورزش و ليگ و رقابت سالم و... والخ!!
حرف آخر، تکرار حرف هميشه ما است، براي اصلاح ورزش، براي رفع نابهنجاري فرهنگي و اخلاقي در ورزش و رشتههايي پرطرفدار مثل فوتبال بايد «نحوه و روش مديريتي» رايج وحاکم در آن اصلاح شود و اين اصلاح بايد از امور فرهنگي و اخلاقي شروع شود تا به مسائل فني برسد، و امور فرهنگي هم بايد از شخص «مدير» و دفتر و ديگر همکاراناش باجديت آغاز شود تا در بدنه ورزش رفتهرفته ساري و جاري شود و..