نگاهی به مستند «43 روز»
پایان 40 سال سکوت
مستند «43 روز» به روایت داوود مرادیان محصول مشترک گروه مستند بسیج صداوسیما و سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. مستند 43 روز، حضور شهید قرنی را در ریاست ارتش به تصویر میکشد. همراه با تصاویر بدیع و دیده نشدهای که نشان از همکاری صمیمانه آرشیو مرکزی برای تولید این مستند دارد. تصاویری که از نگاتیو به ویدئو، انحصاراً برای این مستند تبدیل شدهاند.
«43 روز» برای اولین بار در شبکه سه سیما نمایش داده خواهد شد و سپس به دیگر شبکهها برای پخش مجدد سپرده میشود. اما ویژگی این مستند چیست که آن را به مستندی متفاوت و قابل بحث تبدیل کرده است؟
مسئله انحلال ارتش، چیزی نیست که بتوان از کنار آن در تاریخ ساده گذشت. مسئلهای که به رغم تائیدات دایمی امام امت برای باقی ماندن ارتش همچنان تا شروع جنگ توسط افراد تندرو مطرح میشد. معروفترین آنکه به فضای مجازی هم راه یافت اظهارات حسن روحانی (رئیسجمهور کنونی که آن زمان نماینده مجلس بود) مبنی بر انحلال تیپ 65 کماندویی است؛ مهمترین و زبدهترین نیروهای رزمی ایران! ارتشی که بیش از 13 هزار نفراز نیروهایش تصفیه شدند و با دستور احمد مدنی وزیر دفاع بازرگان مبنی بر یک ساله شدن زمان خدمت سربازی، بیش از 40 درصد توان نیروی زمینیاش را از دست داد! با این همه اما در آغاز جنگ ارتش روی زمین مقاومت حیرت آوری را مقابل پیشروی ارتش عراق از خود نشان داد. مستند «43 روز» البته سریع از کنار این مسایل میگذرد تا به درام نفسگیر خود برسد. به مسئله کردستان و اختلاف شدید شهید قرنی با مهدی بازرگان. مسئلهای که قبل از پرداختن به آن باید فضای نظامی آن روزها را درک کرد.
نکته بسیار مثبت مستند مصاحبه با بازیگران اصلی، داستان کردستان در آن «43 روز» است. از سرلشکر حسنی سعدی که بسیار کم ممکن است مصاحبه کند تا حجتالاسلام صفایی نماینده امام در ارتش و شاهد عینی اتفاقات آن 43 روز. این مشاهدات عینی، تصاویر دیده نشده از آن روزها را تکمیل میکند. مثل تصاویر درگیریهای نقده که برای نخستین بار دیده میشود. تصاویر مهاباد و ماجرای حضور شورای انقلاب در مسجد سنندج که تصاویر آن برای نخستین بار است بصورت اچ دی دیده میشود.
در این مستند فضای سیاسی امنیتی و چهرههای اصلی گروههای مسلح اول انقلاب برای مخاطب همراه با مصاحبههای اختصاصی تشریح میشود و از اینجاست که چهره دیگری از مهندس مهدی بازرگان خود را نشان میدهد. اینکه بازرگان، فروهر، صباغیان و دیگر اعضای نهضت آزادی به طرز شگفت آوری نسبت به وقایع کردستان بیتعهد بودند و ذرهای به جان انسانها اهمیت نمیدادند. این را محمدمهدی کتیبه فرمانده منصوب شهید قرنی در لشکر 28 سنندج میگوید. وقتی که پیش از آن درگیریهای بزرگ،ابتدا درگیریهای قومی و قبیلهای و دستهای در کردستان به راه افتاد. کتیبه موضوع را به اطلاع دولت میرساند. هاشم صباغیان وزیر کشور این طور پاسخ میدهد: بالاخره مهمات یکی شان تمام میشود و درگیری خاتمه مییابد! این استدلال دولت است درباره وقایع کردستان. با گروههایی که تسلیحاتشان را از کارخانه با سریال مسلسل به دستشان رساندهاند. در تمام این وقایع شهید محمد ولی قرنی ایستاده و یک تنه ارتش را سپر بلای انقلاب اسلامی و مردم کردستان کرده.
مستند وقتی به این مراحل میرسد مخاطب خواه و ناخواه به عمق ناکارآمدی دولت موقت پی میبرد. وقتی میبیند درست در روزی که فروهر و صباغیان در حال مذاکره با ضد انقلابند، نیروهای جانی کوموله، فرمانده تیپ مهاباد را ترور میکنند و پادگان لشکر را به غارت میبرند و از این غارت با افتخار فیلم میگیرند و این فیلم در اختیار شبکههای معاند با ایران هم قرار میگیرد. پادگان ملک مطلق ارتش ایران است اما بازرگان به قرنی و ظهیر نژاد اجازه نمیدهد بروند و ملکشان را تحویل بگیرند! تا مدتها قاسملو و عزالدین حسینی دو رهبر جنایتکار گروههای جداییطلب بر صندلی فرماندهی این پادگان تکیه زدهاند.
این مستند، پژوهش قابل توجهی دارد و همین، دست نویسنده را در عقب و جلو کردن بعضی وقایع باز کرده تا درام در تدوین تصاویر هم اتفاق بیفتد. مصاحبه شوندهها هیچ حرف اضافهای نمیزنند و پر واضح است پیش از اینکه گفت وگویی رخ داده باشد نویسنده و کارگردان بر روحیات، نظرات و سرنوشت فرد مصاحبه شونده در ماجرای کردستان مسلط شدهاند. دقیق میپرسند و دقیق جواب میگیرند.
آنچه مستند را به تکامل میرساند، حضور شورای انقلاب به رهبری طالقانی در مسجد سنندج است. بازرگان این را پیروزی خود میدانست. اما سالها بعد وقتی مصاحبههای صدیق کمانگر از فرماندهان شورش سنندج منتشر میشود تازه معلوم میشود کوموله و دموکرات برنامه اصلی شان این بوده. غارت مهاباد، غارت لشکر 28 سنندج، سقوط کردستان، شورش مرزی و پایان جمهوری اسلامی. آن هم در روزهایی که نه سپاه قدرتی دارد نه کمیتهها توان نبرد جدی با نیروهای آموزش دیده را دارند. تنها میماند ارتشی که قرار است منحل شود و لشکرهایی که سقوط میکنند.
شهید قرنی، یک تنه مقابل همه این توطئهها میایستد و این ایستادن از طالقانی تا بازرگان، چریک فدایی و مسعود رجوی را علیه او و ارتش تحریک میکند. قرنی زیر این فشارها استعفا میدهد اما تنها و تنها کسی که دقیق میداند اگر ارتش نباشد، سپاه هم نخواهد بود امام است. چنانکه استعفای قرنی را رد میکنند. حربهای که در آن 43 روز ظهیرنژاد،قرنی و فلاحی، محکم دربرابرش ایستادهاند و هنوز بعد از 40 سال از آنروزها از زبان بعضی سیاسیون هم شنیده میشود. حمله به سپاه و تفرقه بین این نهاد با ارتش!
مستند 43 روز از این حیث مملوست از نکات به روز و قابل طرح برای این روزها و دقیقاً وقایع این سالها. اینها مفاهیمی است که این مستند به مخاطب منتقل میکند: مذاکره زیر شبح تهدیداشتباه محض است. با کسی که داعیه قدرت دارد باید قدرتمند مذاکره کرد. مانور نظامی در اوج مذاکرات نشان تعقل سیاسی نظامی است. اگر در مقابل تجزیهطلبی محکم وارد عمل نشوید مردم منطقه قربانی خشونت افراطیون میشوند و... اینها عقاید قرنی در 43 روز اول انقلاب است. آیا شما را یاد مسائلی در این سالها نمیاندازد؟