جهاد در اسلام و اهداف آن
اگر از انحصار ذهن بيرون بيايیم و به واقعيات موجود در جوامع انساني نگاه كنيم، يقين خواهيم كرد كه در بعضي از موارد، چارهاي جز توسل به جهاد و زور نيست و اين هم از ناتواني منطق اسلام نيست؛ بلكه عدم صلاحيت جبّاران براي پذيرش صحيح است. بدون شك در مواردي كه منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است. جهاد در واقع راهی است که دشمن در پیش پای مجاهدان راه خدا میگذارد، نه اینکه انتخاب اولیه آنها باشد. وقتی دشمن، همه راههای مسالمتجویانه را میبندد و با رفتار و حتی گفتار خود بر طبل جنگ میکوبد، آیا چارهای جز جنگیدن و از شرف و شرافت خویش دفاع کردن میماند؟!
در مطلب حاضر جایگاه و منزلت جهاد در اسلام و اهداف تشریح آن در ارتباط جهاد با صلح تشریح شده و به این شبهه پاسخ داده شده است که آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است یا آیین صلح و دوستی؟
***
شبهه: در یکی از شبهاتی که مطرح شده آمده است: با توجه به تشريع جهاد در اسلام و آیات فراوانی که در موضوع جنگ و جهاد در قرآن وجود دارد و نیز سیره پیشوایان اسلام، آيا باز هم میتوان گفت اسلام دين جنگ و شمشير نیست بلکه آيين صلح است؟!
نقد و بررسی:
اسلام خاتم اديان الهي است و تمام احكام و قوانين آن در راستاي رشد، ترقي و تكامل همهجانبه انسانهاست؛ این ظرفیت و کارکرد با اهمیت، به خاطر این است که اساسا احکام و آموزههای دین اسلام، منطبق و هماهنگ با فطرت انسانی است. قانون جهاد یکی از مهمترین احکام و آموزههای اسلام است كه براي دفاع از توحيد و رفع موانع و عوامل مزاحم از مسير حركت تكاملي انسان، وضع و تشريع شده است.
در طول تاریخ حیات اسلام، برخی به دليل عدم شناخت كافي از فلسفه تشريع جهاد، يا از روي غرضورزی - بخصوص مستشرقين - اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشير براي تحميل عقيده ساختهاند و به اين ترتيب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار دادهاند.
«منتسكيو» ميگويد: «ديانت اسلام كه به زور شمشير بر مردم تحميل شده است، چون اساس آن متكي بر جبر و زور بوده، باعث سختي و شدت شده است و اخلاق و روحيات مردم را شديد ميكند».(1)
قاضي «لوريمر» ضمن نوشتهاي كه در سال 1883م نشر داد، مينويسد: «مادام كه اسلام باقي است، صلح و سازش پيروان اسلام حتّي با كليميها و مسيحيها و از اين بالاتر با ساير افراد بشر، يك مسئله لاينحلي خواهد بود».(2) مجيدي خدوري - مسيحي عراقي الاصل - ادعا ميكند: «هدف اسلام و مسيحيت ايجاد دين واحد و امپراتوري وسيع جهاني است؛ به گونهاي كه نه در حال جنگ و نه در حال صلح، ديگر دولتها را به رسميت نميشناسند.... هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پله بعدي و تشكيل حكومت واحد جهاني نيست.... اسلام چون از مسلمان كردن همه مردم عاجز بود، فرقههاي غير مسلماني كه خارج از قلمروِ اسلامي زندگي ميكردند، بتدريج با آنها رابطه برقرار ميكرد.... روابط كشور اسلامي با ديگران براساس رضايت طرفين نبوده، بلكه مبتني بر تفاسير سياسي - اخلاقي دولت اسلامي و حاكميت برتر آن و عدم شناسايي ديگران است».(3)
«برناردلوييس» خاورشناس انگليسي، معتقد است: «اسلام خود را تنها دين بر حق، نهايي و جهاني ميشناسد و براساس تفوق و برتري مسلمانان و كشور اسلامي، سياستگذاري کرده است و جهان را به دو ناحيه دارالاسلام و دارالكفر تقسيم نموده و بين آن دو، حالت جنگ دائمي برقرار كرده است، تا زماني كه جهان را تحت كنترل خود آورد... حكومت اسلامي همواره بر اين عقيده است كه همه مردم جهان يا بايد مسلمان شوند، يا خود را براي جنگ با اسلام آماده کنند. اين اعتقاد تا زمان شكست امپراتوري عثماني و جريان تسخير دين در سال 1529م ادامه داشت؛ تنها در اين زمان بود كه اصل شناسايي از سوي حكومت اسلامي مطرح گرديد و ايجاد روابط دوستانه و ديپلماسي با جهان غير مسلمان آغاز شد».(4)
ادعاهاي مزبور، بر اين پيشفرض استوار است كه ماهيت حقوق بينالملل اسلامي، «حقوق جنگ» است و اسلام دين شمشير است؛ و جهاد اسلامي را دليل بر مدعاشان آوردهاند.
اين ادعاها، امروزه به صورت ديگری و در قالب شبهات نوين عنوان ميشود اسلام دين خشونت است؛ اسلام دين جنگ و شمشير است؛ جهاد با يك اصل عمومي حقوق بشر به نام آزادي عقيده مغايرت دارد و.... به بيان ديگر، شبهاتي كه در اين زمان مطرح ميشود تازگي ندارد.
منشأ اتهامات فوقالذكر، اگر نگويیم اغراض سياسي است، عدم تفكيك ميان نظر و عمل است. چه اينكه گاه شكاف عميقي بين آن دو پديد ميآيد. بايستي ميان ديدگاه اصيل اسلام با آنچه كه در عمل، بعضي از حكام و فرمانروايان كشورهاي اسلامي مرتكب شدهاند - و در بسیاری از مواقع عملكرد آنان مطابق با موازين اسلامي نبوده است - تفاوت قائل شد. خلط بين نظر و عمل ،اكثر مستشرقان و حتّي بعضي از نويسندگان مسلمان را به خطا و انحراف كشانده است؛ زيرا آنان به جاي مراجعه به تعاليم اصيل اسلامي، نظريات خود را براساس رفتار بعضي حكّام در بعضي از مقاطع تاريخ - سياست جنگ و گريز حكومتها - ارائه كردهاند. از بارزين نمونه ايناشتباهات، ادعاهاي سابق الذكر است كه سؤالهاي زير را در اذهان تداعي مي کند:
آيا اسلام دين جنگ و شمشير است؟ آيا جهاد براي تحميل عقيده بر ديگران يا كشور گشايي و يا تملك منابع حياتي است؟ آيا روابط بينالمللي اسلام با ديگران، تنها براساس جهاد و جنگ مداوم، قابل تفسير است؟
براي دستیابي به پاسخ مناسب، مقتضاي حكم عقل و عدالت و انصاف، آن است كه يك پژوهشگر، منابع معتبر اسلامي را مورد بررسي قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظرکند. ملاك حقيقي در اين زمينه قرآن كريم و عملكرد پيامبر اسلام(صليالله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) است، نه رفتار حكومتهاي خودكامهاي كه به جاي خدمت به اسلام، خيانت روا داشتند.
جایگاه واهداف جهاد در اسلام
ما در اين مقاله با رعايت اختصار به بيان دو مطلب بسنده ميكنيم :يكي جايگاه و ارزش جهاد در اسلام و ديگري اهداف جهاد در اسلام.(5)
الف) جايگاه و ارزش جهاد
اصولاً جهاد يكي از نشانههاي موجود زنده و يك قانون عمومي در عالم حيات است. تمام موجودات زنده براي بقاي خود با عوامل نابودي خود در حال مبارزهاند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند تا بتوانند به كمالات مطلوب خود برسند.
از آنجا كه هدف از آفرينش انسان، نيل او به كمال واقعي است، تشريع جهاد در اسلام، براي رفع موانع از مسير حركت تكاملي انسان امري لازم و ضروري مينمايد؛ بنا بر اين، وجود قانون جهاد با اهداف عالياي كه دارد، نه تنها مايه تعجب، كه از افتخارات دين اسلام است.
امام علي(ع) میفرماید: «اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّهًْ، فتحه اللَّه لخاصّة اوليائه و هو لباس التقوي و درع اللَّه الحصينهًْ و جنّته الوثيقه»(6)؛ جهاد، دري از درهاي بهشت است كه خداوند آن را به روي خواص اولياي خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محكم الهي و سپر مطمئن خداوند است.
خداوند جهاد را براي ارجمندي اسلام فرض و واجب کرده است؛(7) چه اينكه در اسلام همه چيز بر محور توصيهها، نصايح و اندرزها دور نميزند، بلكه در مواردي مبارزه جدي با دشمنان دين لازم است.
به فرموده علامه طباطبايي (ره): «دفاع مسلحانه و قتال، آخرين وسيله دفاع برای یک مسلمان است؛ وقتي به آن متوسل ميشوند كه راههاي ديگر به نتيجه نرسد؛ مانند آخرين دوا كه همان داغ كردن است. وقتي به آن متوسل ميشوند كه دواهاي ديگر نتيجه ندهد. چون در قتال نيز بشر اقدام ميكند به اينكه بعضي از اجزاي بدن يا افراد اجتماع از بين بروند، تا بقيه نجات يابند؛ و اين سنّتي است كه در جوامع بشري جريان دارد... و قتال در اسلام از فروعات همان سنتي است فطري كه در بشر جاري است».(8)
پس از آشنايي اجمالي با ارزش جهاد، اينك به اختصار به تبيين اهداف جهاد و از ديدگاه اسلامي ميپردازيم.
ب) اهداف جهاد
معرّفي جهادي كه قرآن به آن دستور داده و اهداف والايي كه از اين فرمان دارد، به صورت مبسوط و جامع، از حوصله اين مقاله بيرون است؛(9) امّا در حد پاسخگويي به سؤالات سابقالذكر، بايد ديد كه جهاد در اسلام چه اهدافي را دنبال ميكند.
1- جهاد ابتدايي يا آزادي بخش:خداوند احكام و قوانيني را براي سعادت و تكامل بشر در قالب دين نازل كرده است و پيامبر اكرم همانند ساير انبياي الهي، وظيفه دارد اين احكام را به مردم ابلاغ کند و انسانها را به توحيد فرا بخواند. کار پیامبر ابلاغ دعوت خدا و بیدار کردن فطرتهای خفته و غفلت زده است. پیامبر مأمور نیست که با زور و قوه قهریه مردم را به پذیرش اسلام و ارزشهای اسلامی مجبور کند. اساسا چنین کاری نه شدنی است و اگر ممکن هم باشد، سودمند نخواهد بود. اما اگر کسانی بخواهند مانع دعوت او شوند و از ابلاغ پیام الهی جلوگیری کنند و مردمی را در جهل و غفلت نگه دارند و مانع از شنیدن سخن حق شوند، پیامبر اگر مصلحت باشد و بتواند، با آنان میجنگد تا مردم تحت ستم و تزویر را رها کرده و در موقعیت انتخاب و هدایت قرار دهد. دعوت به توحيد و يكتاپرستي مراحلي دارد؛ گاهی اگر با روشهای مسالمتجویانه ممکن نباشد، باید با توسل به زور موانع را - اعم از فرد يا گروه - از سر راه دعوت بردارد و زمينه تبليغ و ارشاد را فراهم کند. به بيان ديگر، اين حق مسلم همه انسانها است كه نداي مناديان حق را بشنوند و در قبولي دعوت آنها آزاد باشند؛ حال اگر كسي يا كساني بخواهند آنها را از اين حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداي مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قيد اسارت و بردگي فكري و اجتماعي آزاد شوند، طرفداران دين، حق دارند براي فراهم ساختن اين آزادي، از هر وسيلهاي استفاده كنند و از اينجا ضرورت جهاد ابتدايي در اسلام و ساير اديان آسماني روشن مي شود.
علاّمه طباطبايي(ره) ضمناشاره به برداشت ناروايي كه بعضي از افراد از آيات جهاد كردهاند، مينويسد:(10)
«... پس از دعوت مسالمت جويانه و تحمل رنجها و دفاع از حق تماميت خويش، جهاد ابتدايي است كه دفاع از حق انسان و كلمه توحيد است. اسلام هيچ گاه قبل از اتمام حجت بر كافران و دعوت آنان به اسلام به شيوه نيكو، اقدام به جهاد نكرده است؛ چنانکه سيره پيامبر(ص) چنين بود. خداوند ميفرمايد: مردم را با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن(11). اين آيه، مطلق است، لذا خداوند ميفرمايد: تا آنها كه هلاك (گمراه) ميشوند از روي اتمام حجت باشد و هر كه زنده ميشود (هدايت مييابد) از روي دليل روشن باشد».(12)
از بيان ايشان استفاده ميشود كه جهاد ابتدايي نيز در حقيقت، دفاع از توحيد و رسالت توحيدي است؛ دفاع از انسانيت و حق مشروع و فطرت حقجوي انسان است. بعضي اين حقيقت را چنين بيان كردهاند: «روح جهاد، دفاع است نه تهاجم»(13)
2- جهاد دفاعي: تمام قوانين آسماني و بشري، اصل دفاع از خويشتن را به رسميت شناختهاند و به فرد يا جمعيتي كه مورد هجوم واقع شدهاند، حق ميدهند که براي دفاع از خويشتن به پا خيزند و آنچه در قدرت دارند به كار برند و از هرگونه اقدام منطقي براي حفظ موجوديت خويش فرو گذار نكنند. اين نوع جهاد را «جهاد دفاعي» مينامند. اغلب جنگهاي صدر اسلام جنبه دفاعي داشته است.
در نخستين آياتی كه اجازه جهاد براي مسلمانان صادر شده است، به فلسفه تشريع جهاد تصريح شده است. در اينكه اولين آيه مربوط به جهاد كدام است، بين مفسرّان بحث است.(14) بعضي اين آيه را اولين آيه جهاد حساب كردهاند: «به آنها كه جنگ بر آنان تحميل شده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا كه مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا قادر بر نصرت آنها است؛ همانها كه به ناحق از خانه خود بدون هيچ دليلي اخراج شدند، (و این نبود) جز اينكه ميگفتند پروردگار ما اللّه است و اگر خداوند بعضي از آنها را به وسيله بعضي ديگر دفع نكند، ديرها و صومعهها و معابد يهود و نصارا و مساجدي كه نام خدا در آنها بسيار برده ميشود ويران ميگردد و خداوند كساني كه او را ياري كنند،
(از آيين او دفاع كنند) ياري ميكند، خداوند قوي و شكست ناپذير است.» (حج/39 و 40)
به نظر ميرسد كه تعبير «اذن» كه در آيه به كار رفته است، تناسب بيشتري با اولين آيه جهاد بودن دارد.(15)
در هر حال در این آيه مباركه، به دو حکمت مهم از فلسفههاي جهاداشاره شده است: نخست جهاد «مظلوم» در برابر «ظالم.»حق مسلم طبيعي و فطري و عقلي مظلوم است كه تن به ظلم ندهد و فرياد كند و از هر طريق ممكن، دست ستمگر را از حقوق خود كوتاه سازد. ديگري، جهاد در برابر طاغوتهايي است كه قصد محو نام خدا را از دلها و ويران كردن عبادتگاههایی دارند كه مركز بيداري افكار است. در برابر اين گروه نيز بايد قيام كرد تا نتوانند مردم را تخدير کرده و آنان را برده و بنده خود سازند و در نهايت، ياد الهي را از خاطرهها محو کنند.
در دنياي امروز كه دشمنان از طريق تهاجم فرهنگي و تبليغات سوء تلاش دارند بطور مرموز (كه متعرض وجود فيزيكي معابد و مساجد هم نيستند)، توده مردم را از اين مراكز بيداري افكار دور سازند و به اين ترتيب این مراکز را عملاً به ويرانهاي تبديل كنند.
بنابر اين، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردي كه طرف، پايبندي به هيچ قانون و منطقي ندارد و حرف حساب را نميفهمد، لازم و ضروري مينمايد.
آيا كساني كه تنها به جرم «لا اله الا اللّه» گفتن از خانه و كاشانهشان آواره ميشوند، ميتوانند در برابر ظالم سكوت كنند؟ آيا كشوري مانند اسراييل كه تمام قوانين بينالمللي و اخطارها و تصويبنامههاي سازمانهاي جهاني را كه مورد وفاق ملتها است و تمام قوانين بشري و ديني را ناديده ميانگارد و استكبار جهاني و در رأس همه، آمريكا از آن حمايت ميكند، آيا اينها منطق و مذاكره را ميفهمند؟ يادآوري اين مثال براي آن است كه اگر از انحصار ذهن بيرون بيايیم و به واقعيات موجود در جوامع انساني نگاه كنيم، يقين خواهيم كرد كه در بعضي از موارد، چارهاي جز توسل به جهاد و زور نيست و اين هم از ناتواني منطق اسلام نيست؛ بلكه عدم صلاحيت جبّاران براي پذيرش صحيح است. بدون شك در مواردي كه منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است. جهاد در واقع راهی است که دشمن در پیش پای مجاهدان راه خدا میگذارد، نه اینکه انتخاب اولیه آنها باشد. وقتی دشمن، همه راههای مسالمتجویانه را میبندد و با رفتار و حتی گفتار خود بر طبل جنگ میکوبد، آیا چارهای جز جنگیدن و از شرف و شرافت خویش دفاع کردن میماند؟!
3- جهاد براي حمايت از مظلومان: حمايت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان در اسلام يك اصل است كه بايد مراعات شود. در قرآن كريم به اين اصلاشاره شده است: «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكاني كه به دست ستمگران تضعيف شدهاند، پيكار نميكنيد؟ همان افراد (ستمديدهاي) كه ميگويند: خدايا ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند بيرون ببر و براي ما از سوي خود، وليّي قرار ده و براي ما از سوي خود يار و ياوري معيّن فرما! (16)
به اين ترتيب، قرآن از مسلمانان ميخواهد كه هم در راه خدا و هم رهايي مستضعفان مظلوم جهاد كنند.
4- جهاد براي محو شرك و بتپرستي و رفع فتنه: اسلام در عين اينكه آزادي عقيده را محترم ميشمارد و اكراه و اجبار در پذيرش دين را قبول ندارد، امّا نسبت به شرك و بتپرستي، سختگير است؛ زيرا شرك و بتپرستي، نه دين است و نه آيين و نه قابل احترام است؛ بلكه يك نوع خرافه و انحراف و در واقع يك نوع بيماري فكري و اخلاقي است كه بايد ريشهكن شود: «و قاتلوهم حتّي لا تكون فتنه و يكون الدّين للّه»(17)؛ و با آنها پيكار كنيد! تا فتنه (و بتپرستي و سلب آزادي از مردم) باقي نماند و دين، مخصوص خدا شود.
اسلام ميگويد: بايد صفحه زمين از آلودگي به شرك و بتپرستي پاك شود و به همه مسلمانان نويد ميدهد كه سرانجام توحيد و يكتاپرستي بر جهان حاكم خواهد شد و بتپرستي و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت.
از آنچه كه تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن ميشود كه اسلام جهاد را با اصول صحيح و منطق عقل هماهنگ ساخته است و هرگز آن را وسيله سلطهجويي و غصب حقوق ديگران و تحميل عقيده و استعمار و استثمار قرار نداده است.
مرحوم كاشف الغطاء (ره) در اين زمينه چنين به تشريح ديدگاه اسلام ميپردازد: «حقيقت و گوهر اسلام ايمان و عقيده است و كساني كه ادعا ميكنند اسلام با جنگ و شمشير پيام خود را نشر داده و بر ملتها چيره شده است،اشتباه ميكنند. اسلام ايمان و عقيده است و آن با جبر و اكراه حاصل نميشود، بلكه تنها در برابر حجت و برهان است كه تسليم و انقياد ممكن ميشود. قرآن در آيات متعددي اعلام داشته كه اكراه و اجباري در دين وجود ندارد»(18) و اگر اسلام شمشير به كار ميبرد، براي در هم كوباندن ستمگران و برداشتن شرّ آنها از سر ملتها است؛ همان ستمگراني كه به حجت و برهان گردن نمينهند. اسلام از زور براي رفع موانع از سر راه آزادي و آگاهي ملّتها استفاده ميكنند».(19)
امام خميني - احياگر انديشه ناب اسلام محمدي - ميگويد: «اولاً ما به تبع اسلام، هميشه با جنگ مخالفيم و ميل داريم كه بين همه كشورها، آرامش و صلح باشد؛ ليكن اگر جنگ را بر ما تحميل كنند، همه ملت ما جنگجو است»(20).
محمد شلتوت - فقيه مصري - از كساني است كه صلح را مبناي روابط طبيعي اسلام و ديگر ملتها دانسته و با تكيه بر وحدت بشري(21) و برابري همه انسانها در وظايف و حقوق چنين ميگويد: «اسلام از همين رو سياست صلحجويانهاي را به مسلمانان توصيه كرده تا بر گونههاي روابط آنان حاكم باشد. بدين لحاظ، صلح به عنوان حالت اصلي رابطه ميان انسانها، زمينه همکاري و آشناييشان را فراهم آورد و موجباشاعه نيكي ميان همگان شود. از اين رو، اسلام تنها چيزي كه از غير مسلمانان انتظار دارد، اين است كه مزاحمت خود را از حريم دعوت و پيروان اين آيين به دور نگاه دارند؛ امّا اينكه خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز!: «آيا تو مردم را به اجبار واميداري كه ايمان بياورند؟(22) او در ادامه ميگويد: «اسلام هرگز اين حالت طبيعي و اصيل را رها نميكند؛ مادام كه دستي به خصومت به سويش دراز نشود. امّا در صورتي كه تجاوز و كارشكني در كار باشد، اسلام به پيروانش اجازه داده كه تجاوز را با تجاوز دفع كنند، تازه آن هم به اين نيست كه بار ديگر جوّ مسالمتآميزي پديد آيد».(23)
از مجموع مطالبي كه بيان شد به اين نتيجه ميرسيم كه تشريع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافي ندارد كه مكمل يكديگرند؛ چه اينكه در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافي، همه چيزها تنها بر محور توصيه و اندرز دور نميزند؛ لذا جهاد براي درهم كوبيدن ظالماني كه به عقل و منطق گردن نمينهند تشريع شده است. جهاد و صلح هر دو از اركان برنامههاي اسلامياند. اهدافي كه در قرآن براي جهاد ذكر شده، كاملاً منطقي و قابل عرضه بر دوست و دشمن است. منتها براي كساني كه اطلاع دقيقي از فلسفه تشريع جهاد در اسلام ندارند، فهم اين مطلب تا حدودي دشوار مينمايد. در حقیقت یکی از مهمترین عوامل حفظ و پایداری صلح و دوستی، جنگ و جهاد رهاییبخش است! علاوهبر اين به نظر ميرسد وحشت يك عدهاي از پيشرفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوي و برنامههاي حساب شده، موجب شده است كه از اسلام چهره دروغين و وحشتناكي بسازند تا جلو پيشرفت اسلام را در جهان بگيرند؛ امّا غافل از آنكه اين وعده حتمي قرآن است كه روزي اسلام جهان را فرا خواهد گرفت: «او كسي است كه رسولش را با هدايت (دلايل روشن و براهين آشكار) و دين حق فرستاد تا آن را بر همه آيينها غالب گرداند؛ هر چند مشركان كراهت داشته باشند». (24)
*مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات
حوزه علمیه قم
پینوشتها:
1) منتسكيو، روح القوانين، ترجمه علي اكبر مهتدي، (تهران: اميركبير، 1349، چاپ 6)، ص 671.
2) جيمس لوريمر، مؤسسات حقوق ملل، (چاپ ادنبورك، 1883م) ج 1، ص 101، به نقل از: مجيد خدوري، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه غلامرضا سعيدي، تهران: اقبال و شركا، 1355، ص 423.
3) مجيد خدوري، همان، صص 72 - 73.
4) حميد بهزادي، نشريه دانشكده حقوق و علوم سياسي: روابط بينالمللي اسلام در دوره امپراتوري عثماني، شماره 12، زمستان 1351، دانشگاه تهران، صص 116 - 117.
5) براي اطلاعات بيشتر در زمينه فلسفه تشريع جهاد، ر. ك: علامه سيدمحمد حسين طباطبايي، ترجمه تفسير الميزان، ج 2، ص 94، ذيل آيات 195 - 190 سوره بقره؛ مرتضي مطهري، جهاد، تهران: صدرا؛ حسين نوري، جهاد، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1366.
6) نهجالبلاغه، تحقيق صبحي الصالح، قم: مؤسسه دارالهجرة، 1407 ه ق، ص 69، خ 27؛ ر. ك: محمدتقي جعفري، ترجمه و تفسير نهجالبلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1359، ج 5، ص 258 به بعد؛ ر. ك: حسين شفايي، جنگ و جهاد در نهجالبلاغه، قم: دفتر نشر انتشارات اسلامي، بيتا، ص 9 به بعد.
7) نهجالبلاغه، همان، ص 512، حكمت 252.
8) علامه سيد محمدحسين طباطبايي، ترجمه و تفسير الميزان، ج 14، ص 545.
9) ر. ك. محمدتقي مصباح يزدي، جزوه حقوق و سياست، ص 2135 ،جنگ از ديدگاه قرآن كريم؛ و ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 2، ص 25 به بعد.
10) محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 2، ص 99 ذيل آيه 190، سوره بقره.
11) نحل،، آيه 125.
12) انفال، آيه 42.
13) پيام قرآن، ج 10، ص 332.
14) ر. ك: الميزان، ج 14، ص 419. عدهاي آيه 39 سوره حج، بعضي، آيه 190 سوره بقره و بعضي آيه 111 سوره توبه را اولين آيه جهاد گفتهاند.
15) ناصر مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 10، ص 355.
16) نساء، آيه 75.
17) بقره ،آيه 193.
18) بقره، آيه 256؛ يونس، آيه 99؛ كهف، آيه 29؛ زمر، آيات 14 و 15.
19) محمدحسين كاشف الغطاء، المثل العلياني الاسلام لا في بحمدون، بيروت: دارالغدير للطباعة، ص 46.
20) در جستوجوي راه از كلام امام، دفتر دوّم، جنگ و جهاد، تهران: سپهر، 1261، ص 126.
21) نساء، آيه 1؛ حجرات، آيه 13.
22) يونس، آيه 99.
23) محمد شلتوت، الاسلام عقيدة و شريعة، بيروت:دار الشرق، ص 453.
24) توبه، آيه 33.