بررسی تأثیر انقلاب اسلامی بر هنر هفتم- بخش پایانی
سینمای ایران؛ عبرت از گذشته، چشمانداز آینده
گروه گزارش
عکس: محمدعلی شیخزاده
یکی از محورهای تبلیغ علیه قیام ملت ایران در دهه 50 که به پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی انجامید، ضدیت این انقلاب با سینما بود.
آنهایی که آن روزگار را تجربه کردهاند و در هوای انقلاب نفس کشیدهاند خوب به خاطر دارند که یکی از تمهیدات غرب، ترسیم چهرهای ضد علم و ضدهنر از انقلاب اسلامی بود. با این حال، هیچکس نمیتواند انکار کند که اغلب آثار مهم و برجسته هنری معاصر در ایران، به ویژه در عرصههایی چون سینما، موسیقی، تلویزیون و... طی 40 سال اخیر خلق شدهاند.
شاید کمتر کسی فکرش را میکرد که امام خمینی(ره) در بدو ورود خود به کشور و در وانفسای انقلاب، بخشی از سخنرانی تاریخی خود در روز 12 بهمن 57 را به سینما و دیگر رسانهها اختصاص دهد. آنجا که فرمودند: «...ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزى که در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروى انسانى ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتى که از اروپا پایش را در شرق گذاشت- خصوصاً در ایران- مرکز [عظیمى] که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکى از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد...» (صحیفه امام، ج6، ص: 15)
همچنین کمتر کسی تصور میکرد که ایران انقلابی به یکی از قطبهای اصلی سینمای جهان تبدیل شود؛ همچنانکه در حوزههای علمی و فناوری و دفاعی، ایران بعد از انقلاب اسلامی به یکی از چند کشور اول جهان تبدیل شد. اما چگونه؟
انقلاب به سینما فرصت تنفس داد
وحید جلیلی، کارشناس و فعال فرهنگی و دبیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب در گفت وگو با گزارشگر روزنامه کیهان، درباره جهش تکنیکی و هنری سینمای ایران در اثر انقلاب اسلامی میگوید: «در دوران قبل از انقلاب اسلامی، با اینکه سینما دهها سال فعال بود اما به هیچ جایی نرسید و ما فقط یک سینمای سخیف کثیف نحیف و ضعیف داشتیم. به همین دلیل هم سؤال این است که چگونه میشود سینما بعد از سال 57 چنان رشد کرد که امروز سینمای ایران یکی از 10، 15 سینمای اول جهان است. چنانکه ما از نظر ظرفیت تولید فیلم از اکثر کشورهای اروپایی جلوتر هستیم. یعنی بیشتر کشورهای اروپایی در توان تولید سینمایی ، چه کمی و چه کیفی، از ایران عقبتر هستند. آیا این غیر از معجزه انقلاب است؟ انقلاب اسلامی بود که آمد سینما را در این کشور تقویت کرد. امام در همان سخنرانی تاریخی 12 بهمن با اینکه زمانی بسیار کوتاه و محدود و کمتر از نیم ساعت داشت اما یک سرفصل را به سینما اختصاص داد و اعلان کرد که برای سینما برنامه دارد. سینمایی که آن زمان واقعا مترادف سیاهی بود، یعنی هیچ کس در سینما فرصتی نمیدید.»
وی میافزاید: «این ظرفیت را انقلاب به وجود آورد. چگونه؟ یکی اینکه جلوی تهاجم سینمای هالیوود به ایران را گرفت. شما میبینید همین امروز در خیلی از کشورها مثل فرانسه و کانادا و... به حجم فیلمهای هالیوودی که در آن کشورها به نمایش در میآید اعتراض هست، چون هالیوود، سینمای آنها را نابود کرده است. انقلاب اسلامی یکی از کارهایی که کرد این بود که یک فرصت تنفس به سینماگران ایرانی داد. اگر این سیاستگذاریها اعمال نمیشد قطعا سینمای ایران تا این حد پیشرفت نمیکرد. ما هرگز در تاریخ سینمای قبل از انقلاب، بازیگرانی، به خصوص خانمهای بازیگر به این قدرت نداشتیم، چرا؟ به خاطر اینکه انقلاب اسلامی ارزش افزودههای غیرمجاز را از سینما گرفت. گفت که خانمی اگر میخواهد در سینما به موفقیت برسد باید حتما هنرمند باشد و ارزش بازیگری داشته باشد نه اینکه جاذبههای جنسی خود را به نمایش بگذارد. وقتی آن حاشیهها را از متن سینما دور کردیم، سینما تقویت شد ، رشد کرد و امروز چنین سینمایی داریم.»
شاخصهای جهش سینما بعد از انقلاب
سعید مستغاثی منتقد و مستندساز و رئیسپیشین انجمن منتقدان سینمای ایران به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «اولین تفاوتی که بین دو بخش از تاریخ سینمای ایران میتوان قائل شد این است که اولا فیلمهای قبل از انقلاب به معنی واقعی کلمه، «سینما» نبودند و در واقع ما پس از انقلاب به «سینما» دست یافتیم. یعنی شاکله اصلی سینمای قبل از انقلاب را عناصر غیرسینمایی تشکیل میداد، اما الان میتوان گفت که حداقل فیلمها «سینمایی»اند، اگرچه خیلی فیلمها نیز رعایت نمیکنند و دچار ضعف هستند اما به هر حال الان ساختار آثار، تولید سینمایی است. الان کارگردان، فیلمنامهنویس، بازیگر، فیلمبردار، آهنگساز متن فیلم و... در سینمای ایران حرفهای و متخصص هستند. اینکه از این ظرفیت به طور کامل استفاده نمیشود یک بحث دیگر است. اما قبل از انقلاب به ندرت فیلم با ساختار سینمایی و فیلم سالم ساخته میشد. در سالهای پس از انقلاب حتی فیلمهایی ساخته شد که شاید به طور مستقیم محتوای انقلابی نداشتند، اما از حداقل سلامت برخوردار بودند. قبل از انقلاب اصلا ژانر در سینمای ما وجود نداشت، اما بعد از انقلاب ژانرهای متعدد ظهور کردند. همچنین در زمینههایی چون انیمیشن، مستند و... و جشنوارههایی مانند عمار که نیروهای جوان انقلابی را به میدان سینما آورده و میآورد و هوایی تازه به فضای راکد سینمای ما تزریق میکند. خوشبختانه پیشرویهای جبهه انقلاب طی این سالهای اخیر خیلی خوب بوده و قابل تقدیر است و انشاءالله باز هم پیش میرود.»
نسبت سینما با انقلاب
با وجود همه خدمات انقلاب اسلامی به سینمای ایران، اما سینمای ما همچنان دین خود را به این انقلاب ادا نکرده است. به طوری که در طول یک سال از میان حدود 100 فیلم سینمایی تولید شده در کشورمان، شاید تعداد انگشت شماری از آثار، به شاخصهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی توجه کردهاند. حتی در جشنواره فیلم فجر نیز که به مناسبت و به عنوان یکی از جشنهای سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار میشود نیز، تعداد معدودی از آثار با عنوان «فجر» تناسب دارند. دلیل این امر چیست؟
وحید جلیلی، دبیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب در این باره به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «واقعیت این است که فضای نقد و آموزش سینما و خیلی دیگر از هنرهای ما غیرطبیعی است. یعنی یک فضای مصنوعی وجود دارد. اگر فضای ما طبیعی بود، انقلابیتر هم میشد. بارها این نکته را گفتهام که انقلاب اسلامی تا دلتان بخواهد مایههای دراماتیک دارد و سوژههای جذاب سینمایی در آن نهفته است. یکی از دستاوردهای انقلاب برای سینما صدها هزار سوژه جذاب سینمایی است. سینما مگر چه میخواهد؟ سینما ماجرا و قهرمان نیاز دارد. خب، کدام مقطع را سراغ دارید که به اندازه 40 سال اخیر، ماجرا، حماسه و قهرمان در این ملت ظهور کرده باشد. این حجم از بیاعتنایی به ظرفیتهای دراماتیک انقلاب اسلامی واقعا غیرطبیعی است. یعنی این نوع واکنشی که از سوی فضای دانشگاهی سینما به انقلاب به مثابه یک پدیده دراماتیک نشان داده میشود حتما غیر طبیعی است.»
محمدتقی فهیم منتقد سینمایی، مشکلات مدیریتی را عامل این ضعف میداند و اظهار میکند: «حقیقت تلخ این است که نقشهای به صورت تدوین شده و تبیین شده وجود ندارد. به همین دلیل این همه ضد و نقیض در بدنه سینما داریم. متاسفانه سینمای ما پیریزی درستی نشد و اغلب بخشهای مدیریت آن به دست بچههای انقلاب نیفتاد. مثلا در آغاز انقلاب، مدیران سینمایی ما برای نقشه راه از سینمای اروپای شرقی الگوبرداری داشتند. بخشی نیز همچنان از فیلم فارسی الگو میگرفتند. در کشاکش این دو، جریان دیگری وجود داشت که تا حدودی پرچمدار جریان فیلم سازی انقلابی بود. البته بین آن دو ضعیفترین جریان به حساب میآمد.»
چشم انداز آینده سینمای انقلاب
اما با همه فراز و نشیبها، فیلمهای انقلابی همواره درخشیدهاند. هیچ کس نمیتواند کتمان کند که برترین آثار جشنواره فیلم فجر طی سالهای اخیر، آثار منتسب به این جریان بودهاند. اتفاق مهم این است که اغلب سازندگان فیلمهایی با موضوعات ارزشی، حماسی و دفاع مقدسی، نسل جوان هستند.
وحید جلیلی، فعال فرهنگی نیز درباره پیشبینی خود از آینده سینمای انقلاب اسلامی به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «من خیلی چشم و دلم نسبت به آینده سینمای ایران روشن است و فکر میکنم قطعا ما یک سینمای جهانی خواهیم داشت و رقیب اصلی هالیوود خواهیم بود و حتما پیروزیهای بزرگ در پیش است. دلیلش این است که تاکنون جریان غربزده و مدیریت فرهنگی غرب با دوپینگ جلوی دیده شدن سینمای انقلاب را گرفتهاند. این طرف هم ما یک سری نواقص داشتهایم که اجازه ندادهامتیازات سینمای انقلاب در منطقه و جهان دیده شود. به مرور اینها خواهد شکست. فقط کافی است تا چند نمونه کوچک را در نظر بگیریم که بیانگر آینده است. انیمیشن «فیلشاه» مدت کوتاهی در لبنان اکران شد و صدها هزار دلار فروش کرد، «به وقت شام» که در عراق به نمایش درآمد با استقبال وسیعی مواجه شد. هر جا توانستیم از این حصارها و سیم خاردارها رد شویم سینمای ما با استقبال مواجه شده. شما میبینید که کارهای مرحوم فرجالله سلحشور که این همه مورد هجمه و تمسخر غربزدههای داخل قرار گرفت در دهها کشور دنیا بارها و بارها دیده شده و مورد استقبال وسیع جهانی قرار گرفته است.»
وی میافزاید: «همینها نشانههایی است که نشان میدهد ما ظرفیت بالایی برای آینده داریم. نسل جدید سینماگران انقلاب هم اعتماد به نفس خیلی بالایی از خود نشان دادند. اینها مثل مخملباف آنقدر خام نیستند که دو سفر خارجی بروند و برگردند و کل ایدئولوژی شان 180 درجه بچرخد و یا آنقدر از نظر شخصیتی حقیر نیستند که تا یک مقدار پولدار شوند به یک نوکیسگیاشمئزاز آوری برسند. نسل جدید انقلاب اسلامی الگوها و عبرتهای زیادی از این 40 سال را ذخیره کرده و تلاش میکند تا با تکیه بر همه داشتهها سینمای ایران را به اوج برساند. یک نمونه را بخواهم مثال بزنم این است که شهید آوینی بنیانگذار مستند انقلاب اسلامی بود. اتفاقا تجربه آوینی هم مورد تمسخر و تحقیر روشنفکرها قرار میگرفت و میگفتند اینها مستند نیست و پروپاگانداست. اما میبینید که یک جریان هوشمند و خوش فکر جوان آمد ظرفیت روایت فتح را چگونه وارد سینمای داستانی کرد. ظرفیتی که در روایت فتح ایجاد شده بود، شد «آخرین روزهای زمستان» بعد شد «ایستاده در غبار» و بعد کار درخشان «ماجرای نیمروز» و انشاءالله بعدی که «رد خون» است. نسل جوان میتوانند همه داشتههای سینمای انقلاب را نقد و فرآوری کنند و تجربیاتی که در این 40 سال نسلهای پیشکسوت اندوختهاند را بازآفرینی کرده و به یک تراز بالاتری در سینمای ایران برسانند. از دل تجربیات امروز همین جشنواره عمار که شاید در نگاه اول جدی گرفته نشوند، شاید در آینده سبکهای جدیدی ظاهر شود یا سرفصلهای موضوعی و ابتکارات تازه خواهد جوشید و سینمای انقلاب را در فرم و محتوا و مخاطب به تراز بالاتری خواهد رساند.»