kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۵۱۰
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۲

دستی بكش به چهره ی غمگين اين جهان!(شعر)


پری انصاری  
كی می شود امير حقايق بيايي و
بر پا كنی همايش نور و ظهور را
روشن كنی به يمن نگاه مباركت
اين روزهاي غمزده ي سوت و كور را
كی می شود براي تن خسته ی كوير
پيغامی از نوازش باران بياوری
فتوا دهي به رفتن اين فصل های زرد
بر دردهای فاصله درمان بياوری
ديگر نفس براي دقايق نمانده است
هر لحظه بي حضور تو لبريز حسرت است
بي تو تمام ثانيه ها آه مي كشند
ساعت به وقت گريه و اندوه و غربت است
بی تو غروب در نفس تنگ آسمان
پشت حصار فاصله ها گريه مي كند
خورشيد در فراق تو  با هر اذان صبح
سر روی شانه هاي دعا گريه مي كند
آه ای بهار عاطفه وقتی تونيستی
گلهاي باغ خاطرمان وا نمي شود
اين عقده های كهنه ی تنهايی وفراق
ديگر به دست ندبه مداوا نمی شود
ديروز در هنوز زمان پرسه می زند
فكری برای روزمبادا نمی شود
زخم سكوت بر لبمان می نشيند و
غم از دل شكسته ی ما پا نمی شود
شرمنده ام امام غزلهای انتظار
حال و هوای شعرم اگر رو به راه نيست
مولای من ببخش كه در بيت های من
جز واژه های بی رمق اشك و آه نيست
اي روح صادقانه ی آيات آفتاب
دستی بكش به چهره ی غمگين اين جهان
ای از تبار آينه، موعود مهربان
عجل علی ظهورك يا صاحب الزمان