نمایندگان ایران در سند ارئه شده به کنفرانس صلح ورسای هیچ اشارهای به جنایات انگلستان نکردند- بخش پایانی
در خدمت کدخدا
دلایل ادعاشده درباره قحطی
از نظر ما، جالبترین وجه سند ارائهشده به كنفرانس ورسای، بحث این سند درباره قحطی و دلایل آن است. این سند با ارجاع مختصری به خسارات ایران و «جمعیت تلفشدهاش» شروع میشود:
با وجود آن كه ایران كشوری بیطرف بوده است، در مقایسه با کشورهایی که از سوی یکی از طرفین متخاصم حمایت میشدند، خسارت جنگی بیشتری دیده است. موضع این کشور به عنوان کشوری که مورد تهاجم قرار گرفته، ایالاتش ویران شده و جمعیتش تلف شده به طور مشابه و به درستی این حق را میدهد که از کشورهای متخاصم طلب غرامت و خسارت کند.
اما به موضوع «جمعیت تلفشده» دیگراشاره نمیشود. این سند در ادامه میافزاید:
در واقع بیطرفی این کشور، نخست از سوی روسیه نقض شده و سپس از سوی دیگر کشورهای همسایه... برای توضیح بهتر موضع ایران، لازم است تاریخ، مختصراً مرور شود تا ثابت گردد که چگونه قدرتهای خارجی از راه عدالت و انصاف در روابط خود با ایران منحرف شدهاند و چگونه منافع ایران در راستای اهداف آنها قربانی شده است.
در دو پاراگراف بعدی به نقض بیطرفی ایران از سوی روسیه و عثمانی پرداخته شده است و همان طور که در فصل دو تشریح شد در آنها به كلی این واقعیت نادیده گرفته شده است كه بریتانیا نخستین كشوری بود كه بیطرفی ایران را در 6 نوامبر 1914 نقض كرد و آبادان و پالایشگاه نفت آن و اندکی بعد اهواز و میدانهای نفتی ایران را اشغال
کرد.
جنگ میان روسها و ترکها در ولایات غربی ایران ویرانی به بار آورده بود. در سند ورسای آمده است:
بدین ترتیب ایالات همدان، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان كه غنیترین و پرمحصولترین مناطق ایران را تشكیل میدهند، به میدانهای نبرد میان روسها و ترکها تبدیل شدند. آنها این مناطق را غارت کرده، سوزانده و در آنها کشتار کرده و مرتکب تصرف به عنف و تجاوز شدهاند. شهرها و روستاها بمباران شده، جنگلها برای تسهیل عملیات نظامی و تأمین هیزم تخریب شده، هزاران زن و کودک از خانههایشان به دنبال پناهگاه در دشت و کوه رانده شده و در آنجا در اثر سرما و گرسنگی مردهاند. ارومیه که یکی از ثروتمندترین شهرهای آذربایجان است، چند بار غارت و سوزانده شد. هر بار که نیروهای یکی از طرفین درگیر، منطقهای را به تصرف درآوردهاند، افسران نیروی پیروز بدترین رفتار آزاردهنده را نسبت به سکنهای که از باجخواهی و وحشیگری نیروهای عقبنشسته جان به در برده بودند، روا داشتهاند.
تخریب به دیگر مناطق ایران گسترش یافته بود:
نه تنها در مناطقی که میدان معرکه و جنگ بودند بلکه حتی در اماکنی که نیروهای استقراریافته هیچ دشمنی هم در برابرشان نبوده، مردم از ستم سربازان لطمه دیدهاند؛ مثلاً در ولایات خراسان و اصفهان، سربازان روس با ساكنان آنها سوء رفتار داشتهاند. در اصفهان، مقامهای روس اموال سرشناسان را به نفع پادشاهی روسیه مصادره كردهاند؛ در ایالت خراسان، قزاقهای روس خانهها را با توپخانه خود ویران كرده و در همه جا سكنه را ناچار كردهاند تا پول كاغذی آنها را كه به شدت از ارزش آن كاسته شده بود، بپذیرند.
روسها حتی در هنگام خروج خود از ایران ویرانی به همراه داشتهاند:
پس از تغییر حکومت در روسیه، هنگامی كه تصمیم خروج از ایران اتخاذ شد، توحش نیروهای روس كه همه انضباط خود را از دست داده بودند افزایش یافت. شهرها، قصبات، روستاها، مزارع و در واقع هر جایی که پای آنها به آنجا میرسید، ویران شده و چیزی بر جای نمیماند. همدان و قزوین غارت شدند و افسران روس خود اعتراف كردند كه قادر به كنترل افراد خود نبودهاند.
در ادامه آمده است:
روسها بیآنكه خود راضی به وارد آمدن این همه خسارت به ایران باشند، باعث بدبختیهای دیگری هم شدهاند. آنها در میان ایلات جلو [آسوریان اطراف وان] كه از ظلم عثمانیها گریخته و به ایران آمده بودند، سلاح توزیع کردند. این ایلات که روسها تجهیزشان کرده بودند، به جنگ با عثمانیها تشویق شدند و هنگامی که جنگ را آغاز کردند، خود را در میان بدترین فجایع یافتند. روسها پیش از ترک خاک ایران، به جای آنکه جلوها را خلعسلاح كنند، باز هم سلاح بیشتری به آنها دادند و سی قبضه توپ و شماری افسر برای آموزش آنها، به جای گذاشتند. بنابراین جلوها توانستند به ویرانگریهای خود در ارومیه، سلماس و دیگر نقاط ادامه داده و هزاران تن از سکنه، از جمله رهبران روحانی را به قتل برسانند.
همان طور که در فصل دو تشریح شد، تهاجم ترکها به غرب ایران در 1916 و نیز در 1918 در واکنش به تهاجم روسها به غرب ایران (در 1916) و تهاجم انگلیسیها به شمال عراق و غرب ایران (در 1918) و همچنین موضع خصمانه شبهنظامیان مسیحی و ایلات جلو رخ داد.
علاوهبر تخریب ایران، این سند مدعی است كه یك دلیل اصلی قحطی بزرگ را یافته است:
یکی از دلایل اصلی قحطی بزرگی که سال گذشته ایران را دربر گرفت و موجب از دست رفتن جان هزاران مستمند شد، دقیقاً حضور نیروهای خارجی و قساوتهایی است که آنها مرتکب شدند. قوت روزانه بیشتر ایرانیان، نان است. در ولایاتی که درگیریهای خونبار به وقوع پیوسته، کشاورزان یا هلاک شدند یا از بذرپاشی و شخم زدن زمینهایشان منع شدند. گاوها و بذرشان برای تغذیه نیروهای خارجی در همان نقطه مصادره شدهاند.
در این سند مطلقاً هیچ اشاره مستقیمی به خرید ارزاق به دست انگلیسیها و صدور ارزاق به دست آنها از خراسان و گیلان نشده است. جالب آن است در حالی كه ذكری از انگلیسیها نمیشود، آلمانیها مقصر قحطی شناخته میشوند:
اگرچه آلمان همسایه ایران نیست، لکن بخش بزرگی از مسئولیت بدبختیگریبانگیر ایران بر عهده اوست. آلمان، عثمانیها را به تجاوز تحریک کرد و مأمورانش در همه جا دسیسه کردند، تخم فساد پراکندند و به مشکلات سیاسی دامن زدند.
سپس درخواست غرامت مطرح میشود. بار دیگر، انگلیسیها آشكارا غایبند:
به طور خلاصه، خساراتی كه ایران در جریان جنگ متحمل شده است به سه گروه تقسیم میشود: خسارات ناشی از كارهای روسها؛ خسارات ناشی از كارهای ترك ها؛ و مواردی كه آلمان مسئول آنهاست.
در این فهرست «خسارات» وارد شده به ایران در اثر اقدامات روسیه و عثمانیها اینگونه آمده است:
مرگ هزاران ایرانی كه در جریان جنگ میان ارتشهای خارجی در ایران جان باختهاند.
دلیل دیگر برای جبران خسارت از سوی روسیه و عثمانی:
مصادره انبارهای آذوقه؛ ضبط و تخریب حجم زیادی غله و شمار زیادی دام كه به ترتیب برای غذای مردم و كار كشاورزی مورد استفاده قرار میگرفت، باعث ویرانی زراعت و توقف كشت و زرع در زمینها شده است.
با ذكر این موارد، مدعا نامعقول هم میشود:
مقامات روس، میلیونها تن برنج ایران را در باكو بدون آن كه بهای آن تاكنون پرداخته شده باشد، مصادره كردند.
با توجه به اینکه كل برداشت برنج گیلان حداكثر دویست هزار تا سیصد هزار تن بوده است،اشاره به «میلیونها تن برنج ایران» آشكارا بیمعنا بود و به عمد برای تضعیف موضع ایران ذكر شد. دعاوی فوقالذكر اظهارات زیر را از سوی وایت درپیداشت:
خساراتی که در جریان جنگ مستقیماً به ایران وارد شد، جدی بوده و کارهای روسها در تخریب بیمحابای همهچیز در مسیر حرکت ارتششان از قصرشیرین به قزوین، که من شخصاً به چشم دیدم و میتوانم دربارهشان تضمین بدهم، برای آنکه ایران دادخواستی بسیار قوی برای غرامت ارائه کند، کاملاً کافی است. بیآنکه اظهاراتی چنین گمراهکننده و نادرست نظیر آنچه که در دعاوی فعلی وجود دارد، مطرح شود.
او میافزاید:
همانطور که قبلاً گفته شد، با ملاحظه تعهد ایران به اینکه به شرط خروج نیروهای روس از آذربایجان، برای دفاع از بیطرفی خود، علیه عثمانی متوسل به زور خواهد شد، آن کشور در مجموع اقدامی مشروع و شرافتمندانه برای پایبندی به این تعهدش به عمل نیاورد. برای تعیین میزان غرامت خسارات وارده، فقط یک کمیسیون حقیقتیاب صلاحیت تصمیمگیری دارد...»
ادعای بعدی در سند ورسای خود خصوصاً رعبآور است:
هزینه میلیونها تومانی دولت ایران برای کاهش تأثیر قحطی که بخش زیادی از آن در اثر عملیات نظامی به وجود آمده است.
دولت ایران که از هرگونه منبع مالی محروم بوده، در وضعیتی نبوده است که برای رفع قحطی پولی خرج کند. این واقعیتی است که از برخی از اظهارات جانگذار وایت میتوان فهمید. به علاوه، ادعای صرف آن حجم هنگفت پول برای رفع قحطی، تلویحاً به معنای حفظ جان میلیونها نفر بوده است. پس چگونه است که بخش زیادی از مردم ایران از میان رفتهاند؟ روشن است که لاپوشانی از پیش آغاز شده بود. دولت وثوقالدوله وفادارانه به قدرتی كه آن را برپا كرد و حفظ كرد یعنی انگلیسیها خدمت كرد. برخی از دعاوی ایران آشكارا ناپذیرفتنی است. وایت مینویسد:
مثال مورد چهارم از خسارات ایران که گفته شده روسیه موجب آن شده است، یعنی هزینه میلیونها تومانی از سوی دولت ایران برای كاهش عواقب قحطی كه عمده آن به خاطر عملیات نظامی به وجود آمده بود، عجیب و غریب است. ایرانیان ثروتمند از اعضای كابینه و حتی بالاتر، در سال گذشته با احتکار غله خود و امتناع از فروش آن به مردم گرسنه با این هدف که قیمت گزاف آن را باز هم بالاتر ببرند تا خود را ثروتمندتر کنند، به قحطی دامن زدند و این اقدام آنها به بهای مرگ هزاران تن از هموطنان خودشان انجامید. نخستین اقدام برای مقابله با قحطی انتصاب مدیرکل ارزاق برژیکی در پاییز 1918 بود و پس از آن حتی برخی از اعضای کابینه و عالیرتبگان در اقدامات لازم برای جلوگیری از بازگشت قحطی، تا جایی که ممکن بود کارشکنی کردند. در این بهار دولت چند هزار تومانی برای کارهای امدادرسانی در آذربایجان هزینه کرد و چند هزار تومان دیگر نیز از مقامهای ایرانی به همین منظور گرد آورد. اما تا جایی که میدانیم، این اقدامات تمام کاری است که دولت در این باره به انجام رسانده است و باید گفت که سخن از هزینههای میلیونها تومانی از سوی دولت ایران، دست کم گمراهکننده است.
وایت در پایان اینگونه نتیجهگیری میكند:
ایران، همانطور که پیشتر نیز اعلام داشته است، بیتردید در جریان جنگ و نیز پیش از آن آسیب دیده است و اکنون به نظر میرسد تنها فرصت برای سامان دادن آن و دریافت غرامت برای صدمه بزرگی که به آن وارد شده است فراهم آمده است و بسیاری از دعاوی مطرح شده از سوی ایران در اوراق پیوست، حقیقتاً کاملاً درست است و همه خیرخواهان، تنها میتوانند امید داشته باشند که این کشور برای خواستههای مشروع خود غرامت کافی دریافت نماید. اما در عین حال جای تأسف است که این دعاوی مشروع باید با بسیاری از موارد نامتعادل ترکیب گردد تا تقریباً در نهایت تبعیض، بخت این کشور برای اجرای عدالت درباره نیازها و حقوق واقعیاش برباد رود.
از نظر ما، جالبترین وجه سند ارائهشده به كنفرانس ورسای، بحث این سند درباره قحطی و دلایل آن است. این سند با ارجاع مختصری به خسارات ایران و «جمعیت تلفشدهاش» شروع میشود:
با وجود آن كه ایران كشوری بیطرف بوده است، در مقایسه با کشورهایی که از سوی یکی از طرفین متخاصم حمایت میشدند، خسارت جنگی بیشتری دیده است. موضع این کشور به عنوان کشوری که مورد تهاجم قرار گرفته، ایالاتش ویران شده و جمعیتش تلف شده به طور مشابه و به درستی این حق را میدهد که از کشورهای متخاصم طلب غرامت و خسارت کند.
اما به موضوع «جمعیت تلفشده» دیگراشاره نمیشود. این سند در ادامه میافزاید:
در واقع بیطرفی این کشور، نخست از سوی روسیه نقض شده و سپس از سوی دیگر کشورهای همسایه... برای توضیح بهتر موضع ایران، لازم است تاریخ، مختصراً مرور شود تا ثابت گردد که چگونه قدرتهای خارجی از راه عدالت و انصاف در روابط خود با ایران منحرف شدهاند و چگونه منافع ایران در راستای اهداف آنها قربانی شده است.
در دو پاراگراف بعدی به نقض بیطرفی ایران از سوی روسیه و عثمانی پرداخته شده است و همان طور که در فصل دو تشریح شد در آنها به كلی این واقعیت نادیده گرفته شده است كه بریتانیا نخستین كشوری بود كه بیطرفی ایران را در 6 نوامبر 1914 نقض كرد و آبادان و پالایشگاه نفت آن و اندکی بعد اهواز و میدانهای نفتی ایران را اشغال
کرد.
جنگ میان روسها و ترکها در ولایات غربی ایران ویرانی به بار آورده بود. در سند ورسای آمده است:
بدین ترتیب ایالات همدان، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان كه غنیترین و پرمحصولترین مناطق ایران را تشكیل میدهند، به میدانهای نبرد میان روسها و ترکها تبدیل شدند. آنها این مناطق را غارت کرده، سوزانده و در آنها کشتار کرده و مرتکب تصرف به عنف و تجاوز شدهاند. شهرها و روستاها بمباران شده، جنگلها برای تسهیل عملیات نظامی و تأمین هیزم تخریب شده، هزاران زن و کودک از خانههایشان به دنبال پناهگاه در دشت و کوه رانده شده و در آنجا در اثر سرما و گرسنگی مردهاند. ارومیه که یکی از ثروتمندترین شهرهای آذربایجان است، چند بار غارت و سوزانده شد. هر بار که نیروهای یکی از طرفین درگیر، منطقهای را به تصرف درآوردهاند، افسران نیروی پیروز بدترین رفتار آزاردهنده را نسبت به سکنهای که از باجخواهی و وحشیگری نیروهای عقبنشسته جان به در برده بودند، روا داشتهاند.
تخریب به دیگر مناطق ایران گسترش یافته بود:
نه تنها در مناطقی که میدان معرکه و جنگ بودند بلکه حتی در اماکنی که نیروهای استقراریافته هیچ دشمنی هم در برابرشان نبوده، مردم از ستم سربازان لطمه دیدهاند؛ مثلاً در ولایات خراسان و اصفهان، سربازان روس با ساكنان آنها سوء رفتار داشتهاند. در اصفهان، مقامهای روس اموال سرشناسان را به نفع پادشاهی روسیه مصادره كردهاند؛ در ایالت خراسان، قزاقهای روس خانهها را با توپخانه خود ویران كرده و در همه جا سكنه را ناچار كردهاند تا پول كاغذی آنها را كه به شدت از ارزش آن كاسته شده بود، بپذیرند.
روسها حتی در هنگام خروج خود از ایران ویرانی به همراه داشتهاند:
پس از تغییر حکومت در روسیه، هنگامی كه تصمیم خروج از ایران اتخاذ شد، توحش نیروهای روس كه همه انضباط خود را از دست داده بودند افزایش یافت. شهرها، قصبات، روستاها، مزارع و در واقع هر جایی که پای آنها به آنجا میرسید، ویران شده و چیزی بر جای نمیماند. همدان و قزوین غارت شدند و افسران روس خود اعتراف كردند كه قادر به كنترل افراد خود نبودهاند.
در ادامه آمده است:
روسها بیآنكه خود راضی به وارد آمدن این همه خسارت به ایران باشند، باعث بدبختیهای دیگری هم شدهاند. آنها در میان ایلات جلو [آسوریان اطراف وان] كه از ظلم عثمانیها گریخته و به ایران آمده بودند، سلاح توزیع کردند. این ایلات که روسها تجهیزشان کرده بودند، به جنگ با عثمانیها تشویق شدند و هنگامی که جنگ را آغاز کردند، خود را در میان بدترین فجایع یافتند. روسها پیش از ترک خاک ایران، به جای آنکه جلوها را خلعسلاح كنند، باز هم سلاح بیشتری به آنها دادند و سی قبضه توپ و شماری افسر برای آموزش آنها، به جای گذاشتند. بنابراین جلوها توانستند به ویرانگریهای خود در ارومیه، سلماس و دیگر نقاط ادامه داده و هزاران تن از سکنه، از جمله رهبران روحانی را به قتل برسانند.
همان طور که در فصل دو تشریح شد، تهاجم ترکها به غرب ایران در 1916 و نیز در 1918 در واکنش به تهاجم روسها به غرب ایران (در 1916) و تهاجم انگلیسیها به شمال عراق و غرب ایران (در 1918) و همچنین موضع خصمانه شبهنظامیان مسیحی و ایلات جلو رخ داد.
علاوهبر تخریب ایران، این سند مدعی است كه یك دلیل اصلی قحطی بزرگ را یافته است:
یکی از دلایل اصلی قحطی بزرگی که سال گذشته ایران را دربر گرفت و موجب از دست رفتن جان هزاران مستمند شد، دقیقاً حضور نیروهای خارجی و قساوتهایی است که آنها مرتکب شدند. قوت روزانه بیشتر ایرانیان، نان است. در ولایاتی که درگیریهای خونبار به وقوع پیوسته، کشاورزان یا هلاک شدند یا از بذرپاشی و شخم زدن زمینهایشان منع شدند. گاوها و بذرشان برای تغذیه نیروهای خارجی در همان نقطه مصادره شدهاند.
در این سند مطلقاً هیچ اشاره مستقیمی به خرید ارزاق به دست انگلیسیها و صدور ارزاق به دست آنها از خراسان و گیلان نشده است. جالب آن است در حالی كه ذكری از انگلیسیها نمیشود، آلمانیها مقصر قحطی شناخته میشوند:
اگرچه آلمان همسایه ایران نیست، لکن بخش بزرگی از مسئولیت بدبختیگریبانگیر ایران بر عهده اوست. آلمان، عثمانیها را به تجاوز تحریک کرد و مأمورانش در همه جا دسیسه کردند، تخم فساد پراکندند و به مشکلات سیاسی دامن زدند.
سپس درخواست غرامت مطرح میشود. بار دیگر، انگلیسیها آشكارا غایبند:
به طور خلاصه، خساراتی كه ایران در جریان جنگ متحمل شده است به سه گروه تقسیم میشود: خسارات ناشی از كارهای روسها؛ خسارات ناشی از كارهای ترك ها؛ و مواردی كه آلمان مسئول آنهاست.
در این فهرست «خسارات» وارد شده به ایران در اثر اقدامات روسیه و عثمانیها اینگونه آمده است:
مرگ هزاران ایرانی كه در جریان جنگ میان ارتشهای خارجی در ایران جان باختهاند.
دلیل دیگر برای جبران خسارت از سوی روسیه و عثمانی:
مصادره انبارهای آذوقه؛ ضبط و تخریب حجم زیادی غله و شمار زیادی دام كه به ترتیب برای غذای مردم و كار كشاورزی مورد استفاده قرار میگرفت، باعث ویرانی زراعت و توقف كشت و زرع در زمینها شده است.
با ذكر این موارد، مدعا نامعقول هم میشود:
مقامات روس، میلیونها تن برنج ایران را در باكو بدون آن كه بهای آن تاكنون پرداخته شده باشد، مصادره كردند.
با توجه به اینکه كل برداشت برنج گیلان حداكثر دویست هزار تا سیصد هزار تن بوده است،اشاره به «میلیونها تن برنج ایران» آشكارا بیمعنا بود و به عمد برای تضعیف موضع ایران ذكر شد. دعاوی فوقالذكر اظهارات زیر را از سوی وایت درپیداشت:
خساراتی که در جریان جنگ مستقیماً به ایران وارد شد، جدی بوده و کارهای روسها در تخریب بیمحابای همهچیز در مسیر حرکت ارتششان از قصرشیرین به قزوین، که من شخصاً به چشم دیدم و میتوانم دربارهشان تضمین بدهم، برای آنکه ایران دادخواستی بسیار قوی برای غرامت ارائه کند، کاملاً کافی است. بیآنکه اظهاراتی چنین گمراهکننده و نادرست نظیر آنچه که در دعاوی فعلی وجود دارد، مطرح شود.
او میافزاید:
همانطور که قبلاً گفته شد، با ملاحظه تعهد ایران به اینکه به شرط خروج نیروهای روس از آذربایجان، برای دفاع از بیطرفی خود، علیه عثمانی متوسل به زور خواهد شد، آن کشور در مجموع اقدامی مشروع و شرافتمندانه برای پایبندی به این تعهدش به عمل نیاورد. برای تعیین میزان غرامت خسارات وارده، فقط یک کمیسیون حقیقتیاب صلاحیت تصمیمگیری دارد...»
ادعای بعدی در سند ورسای خود خصوصاً رعبآور است:
هزینه میلیونها تومانی دولت ایران برای کاهش تأثیر قحطی که بخش زیادی از آن در اثر عملیات نظامی به وجود آمده است.
دولت ایران که از هرگونه منبع مالی محروم بوده، در وضعیتی نبوده است که برای رفع قحطی پولی خرج کند. این واقعیتی است که از برخی از اظهارات جانگذار وایت میتوان فهمید. به علاوه، ادعای صرف آن حجم هنگفت پول برای رفع قحطی، تلویحاً به معنای حفظ جان میلیونها نفر بوده است. پس چگونه است که بخش زیادی از مردم ایران از میان رفتهاند؟ روشن است که لاپوشانی از پیش آغاز شده بود. دولت وثوقالدوله وفادارانه به قدرتی كه آن را برپا كرد و حفظ كرد یعنی انگلیسیها خدمت كرد. برخی از دعاوی ایران آشكارا ناپذیرفتنی است. وایت مینویسد:
مثال مورد چهارم از خسارات ایران که گفته شده روسیه موجب آن شده است، یعنی هزینه میلیونها تومانی از سوی دولت ایران برای كاهش عواقب قحطی كه عمده آن به خاطر عملیات نظامی به وجود آمده بود، عجیب و غریب است. ایرانیان ثروتمند از اعضای كابینه و حتی بالاتر، در سال گذشته با احتکار غله خود و امتناع از فروش آن به مردم گرسنه با این هدف که قیمت گزاف آن را باز هم بالاتر ببرند تا خود را ثروتمندتر کنند، به قحطی دامن زدند و این اقدام آنها به بهای مرگ هزاران تن از هموطنان خودشان انجامید. نخستین اقدام برای مقابله با قحطی انتصاب مدیرکل ارزاق برژیکی در پاییز 1918 بود و پس از آن حتی برخی از اعضای کابینه و عالیرتبگان در اقدامات لازم برای جلوگیری از بازگشت قحطی، تا جایی که ممکن بود کارشکنی کردند. در این بهار دولت چند هزار تومانی برای کارهای امدادرسانی در آذربایجان هزینه کرد و چند هزار تومان دیگر نیز از مقامهای ایرانی به همین منظور گرد آورد. اما تا جایی که میدانیم، این اقدامات تمام کاری است که دولت در این باره به انجام رسانده است و باید گفت که سخن از هزینههای میلیونها تومانی از سوی دولت ایران، دست کم گمراهکننده است.
وایت در پایان اینگونه نتیجهگیری میكند:
ایران، همانطور که پیشتر نیز اعلام داشته است، بیتردید در جریان جنگ و نیز پیش از آن آسیب دیده است و اکنون به نظر میرسد تنها فرصت برای سامان دادن آن و دریافت غرامت برای صدمه بزرگی که به آن وارد شده است فراهم آمده است و بسیاری از دعاوی مطرح شده از سوی ایران در اوراق پیوست، حقیقتاً کاملاً درست است و همه خیرخواهان، تنها میتوانند امید داشته باشند که این کشور برای خواستههای مشروع خود غرامت کافی دریافت نماید. اما در عین حال جای تأسف است که این دعاوی مشروع باید با بسیاری از موارد نامتعادل ترکیب گردد تا تقریباً در نهایت تبعیض، بخت این کشور برای اجرای عدالت درباره نیازها و حقوق واقعیاش برباد رود.