زمینههای بروز غفلت در انسان و آثار آن
مهدی اسماعیلپور
مفهومشناسی غفلت
غفلت در لغت به معنای فراموش کردن، سهو و بیخبری، نادانی، بیپروایی، سهلانگاری، عدم اعتنا و توجه و نیز سستی آمده است. (لغتنامه دهخدا، ج 10ص 14774 واژه غفل) اما این واژه در کاربردها و فرهنگ قرآنی به معنای سهوی است که به سبب کمی مواظبت و هوشیاری بر انسان عارض میشود. (مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ص 609 واژه غفل)
البته اصطلاح و مفهومی که در اینجا بیان شده است در قرآن، تنها با واژه غفل بیان نمیشود، بلکه گاه واژگانی دیگر چون سمد، سهو، غمر و لهی، نسی و مشتقات آنها نیز این معنا را میرسانند. افزون بر اینکه برخی از عبارتهای قرآنی، همین معنا و مفهوم را منتقل میکنند. پس آنچه در این نوشتار مورد توجه است مفهوم غفلتی است که از مفردات راغب اصفهانی نقل شده است. این مفهوم با واژگانی غیر غفلت نیز در قرآن بیان شده است. بنابراین لازم است که با توجه به مفهوم پیش گفته به سراغ آیات قرآن رفته و به واژه غفلت و مشتقات آن بسنده نشود.
آثار و پیامدهای غفلت
بیگمان یکی از راههای شناخت ارزش و اهمیت مباحث و مسائل در حوزههای مختلف،بررسی کارکردها، آثار و پیامدهای آن در زندگی بشر است. از این رو، برای شناخت اهمیت مسئله غفلت، میبایست نخست به آثار و پیامدهای آن در دنیا و آخرت توجه شود. براین اساس پیش از هر سخن و بحثی نگاهی گذرا به این مسئله خواهد شد.
خداوند در آیات قرآنی برای غفلت، آثار و پیامدهایی ذکر میکند که شامل پیامدهای دنیوی و اخروی و همچنین مادی و معنوی است. گاه این آثار و پیامدها، بسترهایی برای امور دیگری است که خود آثار زیانباری به دنبال دارد و گاه خود این آثار و پیامدها در زندگی دنیوی آدمی کارکرد منفی را در پی خواهد داشت.
کارکردهای اجتماعی
خداوند یکی از کارکردهای اجتماعی غفلت را امتیاز طلبی بر میشمارد. به این معنا که شخص غافل از حقیقت هستی و خداوند، به سبب بینش و نگرش باطلی که برای خود ایجاد میکند، مسائل را وارونه مینگرد و تحلیل و تجزیه میکند. اینگونه است که کافر به سبب همین غفلت خویش،ثروت و قدرت خویش را موجب آن میداند تا بر دیگران فخرفروشی کند و امتیازاتی را بخواهد.
خداوند در تحلیل علت امتیازخواهی گروهی از اشراف مکه و کافران و مشرکان آنجا از فقیران و بینوایان، به این نکته توجه میدهد که علت این امتیازخواهی، غفلتی است که کافران دچار آن بودند، زیر غفلتشان از آخرت موجب شده بود تا زینتهای دنیوی برایشان ارزش و جایگاه خاصی بیابد چون خود را دارای آرایههای دنیوی قدرت و ثروت میدیدند انتظار داشتند تا بینوایان براساس این جایگاه، آنان را به گونه دیگر بنگرند و تعامل داشته باشند. (کهف آیه 28)
به سخن دیگر، غفلت از حقیقت هستی و آخرت، موجب میشود تا شخص امور دیگری را ارزش بشمارد و براساس آن قضاوت کند، همانند قضاوت نادرستی که اشراف مشرک و کافر مکه درباره موقعیت و ثروت و قدرت خود ارائه میکردند و جامعه را براساس آن دستهبندی کرده و خواهان امتیازات خاص برای خود نسبت به فقیران و بینوایان میشدند.
اصولا از نظر قرآن غفلت از حقایق هستی و آخرت خداوند و گرفتار شدن در دام دنیا و مسائل آن، موجب میشود تا انسان از مقام انسانیت خویش سقوط کند.
خداوند در آیه 146 سوره اعراف بیان می کند که انسانهای متکبر و خودپسند به سبب غفلتی که گرفتار آن میشوند، به نشانههای الهی که در دنیاست توجهی نمیکنند و آن را به کنار مینهند و اینگونه است که هر نشانه ایمانی به چشم آنها نمیآید و اندک اندک در مسیر گمراهی میافتند و سقوط میکنند.
آیه 179 همین سوره غفلت را مایه قرار گرفتن انسان در مرحلهای پستتر و پایینتر از حیوان میداند، زیرا حیوان از ظرفیت تعقل و تشخیص انسان برخوردار نیست ولی انسان دارای چنین سرمایهای از تحلیل مسائل به سبب غفلت ناتوان میشود، پستتر از حیوانی است که چنین ظرفیت و توانی به طور ذاتی برخوردار نمیباشد.
البته اگر انحطاط آدمی ادامه یابد و سقوط شخص موجب آن شود که دیگران به سبب الگوبرداری از وی سقوط و هبوط کنند، خداوند وی را در همین دنیا به عذابی سخت میگیرد. به این معنا که اگر پیامد عادی غفلت در انسانهای عادی، هبوط و سقوط اخلاقی شخصی باشد و ارزش و جایگاه خویش را از دست دهد، در کسانی که به عنوان رهبران و الگوهای افراد جامعه تلقی میشوند و مردمان از آنها تقلید میکنند و رفتار و گفتار خویش را براساس گفتار و رفتار آنان تنظیم میکنند، پیامد غفلت در چنین رهبران و اسوههای اجتماعی و علمی، نابودی و عذاب دنیوی است. اینگونه است که قارونی که گرفتار غلفت شده بود، به سبب تاثیرگذاری در جامعه و میان امت، به سرعت مجازات می شود و غفلت وی در همین دنیا گریبانگیر وی میشود و در زمین با خواری و ذلت فرو میرود و اثری از وی باقی نمیماند.
در حقیقت غفلت وی به سبب آنکه انحطاط اخلاقی و اجتماعی دیگران را نیز موجب میشود، عامل اصلی بلعیده شدن در زمین میشود و خداوند وی را در همین دنیا عذابی سخت میدهد. (قصص آیات 76 تا 81)
گاه جماعتی از اجتماع به سبب انحطاط ناشی از غفلت، گرفتار عذابهای استعجالی خداوند میشوند، از جمله این گروهها میتوان به اصحاب سبت اشاره کرد که به سبب غفلت از موعظههای دیگران، همچنان به اعمال خلاف قانون و کلاه شرعی گذاشتن ادامه میدادند تا اینکه دچار خشم الهی و عذاب استعجال شده و به شکل میمون درآمدند. (اعراف آیات 163 تا 166)
از دیگر آثار اجتماعی که برای غفلت در آموزههای قرآنی بیان شده است میتوان به ارتداد اشاره کرد. کسانی که از آخرت غافل هستند و از طریق نشانههای الهی چون رستاخیز زمین در بهار و زنده و مرده شدن انسان و گیاه و مانند آن، به آخرت ایمان نمیآورند و همچنان بر باطل خویش پا میفشرند، گرفتار ارتداد میشوند و از دین و حق دور میگردند. چه بسیار دیده و یا شنیده شده است که شخصی با ایمان به سبب آنکه سرگرم بازیچههای دنیوی از قدرت و ثروت و شهرت شده، غافل از حقیقت آخرت شده و نسبت به خداوند و آخرت مرتد شده است.
خداوند در آیات 106 تا 108 سوره نحل به گروهی از مردمان مومن اشاره میکند که به سبب دوستی شدید به دنیا و مظاهر آن، اندک اندک گرفتار غفلت از آخرت شده و در نهایت به خداوند و رستاخیز کافر شدهاند. در حقیقت، کسانی که به سرانجام کار خود و آخرت توجه ندارند و از آن غافل میباشند، در دام ارتدادی گرفتار میشوند که آنها را به کفر مطلق نسبت به خدا و آخرت میکشاند. (تفسیر صافی، ج 3، ص 158)
از دیگر آثار اجتماعی غفلت، پیروی از هواهای نفسانی و نابهنجاریهای رفتاری است. بسیاری از کسانی که گرفتار هواهای نفسانی هستند و رفتارهای نابهنجار اخلاقی و اجتماعی دارند، کسانی هستند که از خداوند غافل شدهاند، به این معنا که غفلت از خداوند، موجب گرایش شدید به هواهای نفسانی و پیروی شخص از آن میشود و این گونه است که در حوزه اخلاق فردی و اجتماعی به سوی رذیلتها و نابهنجاریها کشیده میشود و انسان منحطی میگردد. (کهف آیه 28)
خداوند در آیه 146 سوره اعراف غفلت آدمی را عامل تکبر و خودبرتربینی میداند که پیامد طبیعی این اعمال اموری چون امتیازطلبی، ظلم و ستم(انبیاء آیه 97)، پیروی از هواهای نفسانی و رفتارهای ضد اخلاقی است.
فریفتگی و در دام زینتهای دنیوی افتادن از دیگر پیامدهای غفلت است که خداوند در آیات 130 و 131 سوره انعام به آن اشاره میکند.
از پیامدهای طبیعی غفلت میتوان به تنگی معیشت در زندگی و سختی و رنج و گرفتاریهای آن اشاره کرد(طه آیه 124) چنانکه شکست و عدم بهرهمندی از امدادهای الهی در حوزههای مختلف حتی جنگی(توبه آیه 29) از آثار غفلتزدگی بشر است.
اصولا غفلت از خدا و آخرت و هدف آفرینش موجب میشود تا انسان دچار گناه و رفتارهای ضد اخلاقی و هنجاری (یونس آیات 7 و 8 و مومنون آیه 63) محرومیت از شناخت و بسته شدن راههای ادراکی انسان(نحل آیات 107 و 108) عدم تاثیرگذاری انذارها(مریم آیه 39 و یس آیات 3 تا 7) سرمستی و نپذیرفتن نصیحت خیراندیشان(حجر آیات 70 تا 72) شود.
خداوند در آیات 124 سوره طه و نیز 22 سوره ق، غفلت انسان در دنیا را مانع بصیرت وی نسبت به حقایق هستی و آخرتی معرفی میکند و در آیه 146 سوره اعراف آن را مانع جدی ایمان به نشانههای حقانیت دین میشمارد.
به هر حال، غفلت در دنیا موجب بسیاری از انحطاطها و سقوطهای آدمی از مسیر حق و حقانیت، اخلاق و هنجارهای اجتماعی و در آخرت موجب زیانکاری ابدی(نحل آیات 107 و 109) و حسرت و اندوه بیپایان(مریم آیات37 و 39 و نیز انبیاء آیه 97) میشود.
با نگاهی به شکستهای اجتماعی و یا میدانی در کارزارها میتوان به تاثیر منفی و زیانبار غفلت توجه یافت. بیگمان زمانی دشمن بر لشکری پیروز و چیره میشود که رزمندگان نسبت به دشمن غافل شوند(نساء آیه 102) و یا رزمندگان به نیروی رزمی خود اعتماد کرده و گرفتار غرور شده و از دشمن و نیرنگهای آن غافل شوند. در این زمان است که دشمن به سادگی بر آنها چیره میشود و عرصه را برایشان تنگ میسازد. (توبه آیه 25)
بسیاری از ستمهای اجتماعی و تباه کردن حقوق فردی و اجتماعی از سوی افراد به سبب غفلتی است که گرفتار آن میشوند.(انبیاء آیه 97) بنابر این میبایست همواره نسبت به مسائل هوشیار و بیدار بود و اجازه نداد تا علل و عوامل غفلتزا، شخص و یا جامعه را به خود مشغول داشته و هوشیاری را از میان بردارد.
زمینههای غفلت
برای شناخت راههای مبارزه و مقابله با علل و عوامل غفلتزا و لزوم اجتناب از غفلت، لازم است زمینههای غفلت بررسی شود زیرا زمانی میتوان با علل و عوامل غفلتزا مقابله کرد که زمینههای بروز آن را بشناسیم.
یکی از مهمترین علل و عوامل غفلتزا، دنیا و فریبندگی ظاهری آن است. اصولا حضور و وجود انسان در زمین و دنیا و ساختار ماهیتی وی موجب میشود تا گرایش شدیدی به دنیا و مظاهر آن بیابد و از حقیقت آفرینش و فلسفه و اهداف آن غافل شود و در مسیری دیگر گام بردارد.
خداوند در آیاتی چون 32 سوره انعام و 7 سوره روم به دنیا و مظاهر فریبنده آن به عنوان عوامل اساسی و مهم غفلت بشر توجه داده است و از مردمان خواسته تا با هوشیاری و بیداری، در دام مظاهر فریب دنیوی نیفتند و همواره هدف اصلی و اساسی را مد نظر قرار دهند.
دنیادوستی و سرگرم شدن به آن، که عامل غفلت از آخرت و محرومیت از هدایت و عنایات الهی است از دیگر علل و عوامل غفلتزاست که در آیاتی چند از جمله 107 و 108 سوره نحل و 64 سوره عنکبوت و 31 و 32 سوره انعام و 20 و 21 سوره قیامت و 27 سوره انسان به آن اشاره شده است. بنابراین باید توجه داشت که حضور در دنیا و نیازمندی انسان به نعمتهای آن موجب نشود تا اصل فراموش شود و ابزار و اسباب جای هدف و یا اهداف عالی بنشیند و آخرت و خدا از یاد برود.
دوری از تعقل و خردورزی نسبت به مسائل هستی میتواند آدمی را دچار غفلت کند. تعقل در آیات و نشانههای الهی موجب میشود تا سطح خواستهها و اهداف انسانی متعالی شود و دنیا تنها به عنوان ابزار کمالی مورد توجه قرار گیرد. از این رو خداوند به مسئله تعقل توجه خاص میدهد و ترک خردورزی از سوی انسان را مایه توجه به دنیا و غفلت از خدا و آخرت برمیشمارد. (انعام آیه 32 و اعراف آیه 169)
گاه میشود که توجه به ابزار و بهرهمندی از آن موجب میشود تا اندک اندک شخص گرفتار خود ابزار و اسباب شود و علاقه و دلبستگی بسیاری به آن پیدا کند. دیده شده که شخصی گرفتار انگشتری و تسبیح و قرآن خاص میشود و همانها برای وی اصالت مییابد. این گونه است که ابزار به جای هدف مینشیند و محبوب میشود. اصولا همه دنیا و زینتها و نعمتهای آن، ابزاری برای تعالی و کمال انسان است و زمانی که به درستی برای هدف و مقصد به کار گرفته شود خیر تلقی میشود ولی هرگاه این ابزار و نعمتها به عنوان هدف، تبدیل ماهیت و تغییر هویت دهد، آنگاه است که این نعمت به نقمت تبدیل میشود و عامل رشد به عامل غفلت تغییر مییابد. از این رو خداوند در آیات 42 و 44 سوره انبیاء برخورداری انسان از نعمتهای دنیوی و عمر طولانی را گاه عامل غفلت میداند و نسبت به آن هشدار میدهد.
آرزوهای ناچیز و باطل میتواند عامل دیگر غفلت بشر شود. انسان هرچند که به امید و آرزو زنده است و حرکت وی با عامل محرکی چون امید دستیابی به آرزوها انجام میگیرد ولی نباید از نظر دور داشت که آرزوهای کوچک و اهداف ابتدایی و میانی نمیبایست ما را از هدف اصلی و تعالی و تکامل بازدارد. از این رو خداونددر آیات 2و 3 سوره حجر این امور را عامل غفلت از حقایق و اهداف آفرینش برمیشمارد و نسبت به آن انذاز میدهد.
در این میان دشمن بیرونی و سوگند خوردهای وجود دارد که دمی آدمی را تنها نمیگذارد و با وسوسهها و تزیین امور جزیی و فرعی به عنوان اهداف اصلی میکوشد تا به مقصد خود که گمراهی بشر است دست یابد. بنابراین انسان میبایست همواره نسبت به توطئهها و وسوسههای ابلیس و شیاطین انسی و جنی هوشیار باشد و اجازه ندهد تا در دام وسوسههای غفلتزای وی گرفتار آید. خداوند در آیات 42 و 43 سوره انعام تزیین اعمال زشت از سوی شیطان را سبب غفلت بسیاری از امتها و جوامع نسبت به دستورها و آموزههای وحیانی و هدایتی پیامبران برمیشمارد و نسبت به آن هشدار میدهد.
موقعیت برتر اقتصادی و اجتماعی نیز زمینهساز غفلت از حق و بهره نبردن از آموزههای وحیانی و هدایتی قرآن است (مریم آیات 73 و 75) چنانکه مهر شدن قوای ادراکی بشر به سبب علاقه به دنیا و مظاهر آن میتواند عامل دیگری برای غفلت بشر شود. (نحل آیات 106 تا 108 و اعراف آیه 179)
با مطالعه و بررسی علل و عوامل غفلتزا و یا زمینههای ایجادی آن میتوان دریافت که چگونه میتوان از شر آن در امان ماند. تکرار همه روزه و هر دم مسائل و توجهیابی کامل به خداوند و ذکر و یاد او میتواند غفلت را از انسان و جامعه بزداید. از این رو انسان میبایست دمی از خداوند و اهداف آفرینش غافل نشود تا گرفتار پیامدها و آثار شوم و زیانبار غفلت نگردد.
خداوند در آیاتی حتی به پیامبر خویش دستور میدهد تا بر ذکر خداوند مداومت داشته باشد و در همه احوال و اوقات او را یاد کند تا گرفتار غفلت و فراموشی از اصل حقیقت آفرینش و حرکت الهی به سوی کمال نشود. (اعراف آیه 205) اصولا ترک ذکر و یاد خداوند مهمترین عامل در ایجاد غفلت از آخرت و خداوند و در نتیجه ایجاد علل و عوامل زمینهساز غفلت و آثار آن میباشد. از این رو اعراض از ذکر الهی را مهمترین عامل در ایجاد غفلت و سختیها و انحطاطها در آیه 124 سوره طه دانسته است.