وزارت امور برجام!(یادداشت روز)
زن درویشی عیالمند به خانه همسایه میرفت که او را مصیبتی افتاده بود. درویش پرسید؛ کجا میروی؟ گفت: به تعزیت رسانیدن. درویش گفت: در خانه برای طفلان چه گذاشتهای که بخورند؟ زن گفت: چون در خانه نه آرد است و نه نمک و نه هیزم، چه سازم و چه گذارم؟ مرد گفت: کجا میروی، تعزیت در خانه ماست!
حکایت فوق حکایت این روزهای دولت محترم است که قرار بود عزت را به پاسپورت ایرانی برگرداند و تحریمها را بردارد اما اینک نمیتواند حتی از سفرا و دیپلماتهای خود حمایت کند. در تازهترین مورد از این دفتر قطور، روز پنجشنبه کشور کوچک آلبانی دو دیپلمات ایرانی از جمله سفیر کشورمان را اخراج کرد. آلبانی با کمتر از 3 میلیون جمعیت و مساحتی
(28 هزار کیلومتر مربع) که از اغلب استانهای ایران کمتر است، چنان دربست خود را به آمریکا فروخته که کمتر کشوری در دنیا چنین خفتبار عمل میکند. آلبانی گمان میکند با نامگذاری خیابانها و بلوارها به نام روسایجمهور آمریکا – مانند بوش، کلینتون و حتی ترامپ- و نصب مجسمه آنان در میادین شهرهای خود، میتواند به ناتو ملحق شود! خوشرقصی دیپلماتیک برای آمریکا و رژیم صهیونیستی با اخراج دو دیپلمات ایرانی، از سوی چنین کشوری نه تنها بعید نیست بلکه فاقد کمترین ارزش و وزن دیپلماتیک است.
اما فارغ از میزان اهمیت و وابستگی آلبانی، سؤال این است که چرا و چطور به این نقطه رسیدهایم که این کشور کوچک و حاشیهای اروپا نیز چنین گستاخانه عمل میکند؟ سرنخ پاسخ را باید در ماهها پیش جست. اواسط خردادماه بود که دولت هلند دو دیپلمات ایرانی را اخراج کرد اما در اقدامی عجیب و غیرمنتظره، وزارت امور خارجه کشورمان نه تنها پاسخی به این اقدام خصمانه و بیدلیل نداد بلکه با سکوت خود و عدم خبررسانی درباره آن، با این اقدام به نوعی همراه شد و تا وقتی هلند - پس از حدود یک ماه - ماجرا را رسانهای نکرد، از اعلام آن خودداری کرد. این اقدام خصمانه هلند اولین گام از یک سری اقدامات و مواضع خصمانه اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران بود.
پس از هلند فرانسه به یک مرکز فرهنگی-دینی یورش برد و اتهاماتی واهی علیه ایران مطرح و یک دیپلمات کشورمان را اخراج کرد. خصمانهتر از همه اینها دستگیری دیپلمات کشورمان در اتریش، توسط پلیس آلمان بود. اقدامی برخلاف قوانین دیپلماتیک که با سناریوسازی سهجانبه میان فرانسه، آلمان و بلژیک صورت گرفت و علیرغم مصونیت آقای اسدالله اسدی و تبرئه وی در آلمان، این کشور اسدی را تحویل بلژیک داد و بازداشت وی وارد ششمین ماه شده است. واکنش وزارت امور خارجه به اخراج 5 دیپلمات ایرانی(این تعدادی است که تاکنون رسانهای شده!) از اروپا چه بوده است؟ هیچ! در واقع این سکوت و بیعملی در قبال هلند و فرانسه و آلمان بود که تیرانا را به این جمعبندی رساند که او هم در میانه این دعوا میتواند لگدی بپراند و خودی نشان دهد. البته گفتنی است که آلبانی در ایران سفارتخانه و سفیر و دیپلمات ندارد و از این روی کمترین اقدام ما میتواند تعطیل سفارتمان در این کشور فکسنی آلوده به حضور همهجانبه آمریکا و اسرائیل باشد.
برای درک بهتر ابعاد قضیه کافی است به تنش اخیر میان چین و کانادا نگاهی بیندازید. کانادا حدود 2 هفته پیش خانم «منگ وانژو» از مدیران ارشد شرکت «هوآوی» را دستگیر کرد. این دستگیری به درخواست آمریکا و به بهانه دور زدن تحریمهای ایران از سوی این شرکت چینی انجام شد. وزارت خارجه چین بلافاصله به ماجرا واکنش نشان داده و مراتب اعتراض شدید خود را به کانادا اعلام کرد. اما پکن به اعتراض دیپلماتیک بسنده نکرد و به سرعت یک دیپلمات سابق کانادایی را دستگیر کرد. پس از آن نیز یک تاجر و کارآفرین کانادایی در چین به اتهام اقدام علیه امنیت ملی چین بازداشت شد. دادگاه کانادا مدیر چینی را با قرار وثیقه آزاد کرد اما پکن نرمش نشان نداده و به تازگی رسانهها از دستگیری سومین تبعه کانادایی در چین خبر دادند. وقتی چین از شهروند خود که مصونیت دیپلماتیک نیز ندارد، اینچنین با سرعت و قدرت دفاع میکند و در مقابل دستگیری یک شهروند، سه شهروند طرف مقابل را بازداشت میکند، کدام کشوری به خود جرأت میدهد به دیپلمات چینی چپ نگاه کند؟!
متاسفانه باید گفت دولت آقای روحانی هیچوقت وزارت امور خارجه نداشت و آنچه بود و هست وزارت امور برجام است! دستگاه دیپلماسی دو سال نخست فعالیت خود را با استراتژی «هر توافقی بهتر از بیتوافقی است» پشت سرگذاشت. مهرماه سال 1393 شش سینماگر ایرانی (عباس کیارستمی، اصغر فرهادی، مجید مجیدی، رخشان بنیاعتماد، رضا میرکریمی و محمدمهدی عسگرپور) کمپینی را به راه انداختند که شعارش این بود؛ «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست». چندی بعد مجیدی درباره پشت پرده این ماجرا گفت: «چند روز پیش از سوی آقای محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه با ما تماسی گرفته و خواسته شد که عدهای از هنرمندان که وجهه بینالمللی دارند در مسیر مذاکرات هستهای و برای احقاق حقوق حقه مردم ایران، دولت را یاری رسانند و به همین منظور پوستری از سوی وزارتخانه آماده شد که ما نیز آن را تایید کردیم.» استراتژی بعدی دستگاه دیپلماسی «حفظ توافق به هر قیمتی» بود که تاکنون ادامه یافته است.
سکوت و انفعال در برابر اقدامات خصمانه اروپا ناشی از همین رویکرد غلط و پرهزینه است. دستگاه دیپلماسی معتقد است و میگوید آمریکا و رژیم اسرائیل به دنبال تخریب روابط میان اروپا و ایران هستند. آقای قاسمی درباره اقدام آلبانی گفته است؛ «این اقدام در ادامه سناریوهای قبلی برای تخریب روابط ایران و اروپا در برهه حساس کنونی صورت گرفته است.» بیشک واشنگتن و تلآویو چنین رویکردی را دنبال میکنند اما پاسخ و واکنش ما باید چه باشد؟ آیا راهحل ایستادن و تماشا کردن است؟ شک و تردید نداشته باشید که اقدام آلبانی آخرین اتهامزنی و لگدپرانی اروپا نخواهد بود. چنانکه شواهد و قرائن نیز همین را نشان میدهند. دو روز پیش برخی روزنامههای انگلیسی پس از سی سال به این نتیجه رسیدهاند که انفجار هواپیمای لاکربی، کار ایران بوده نه لیبی!
چندی پیش آقای ظریف در یک جلسه حزبی به کیهان و صدا و سیما تاخت و از نادیده گرفتن غرور ملی گفت: انفعال در برابر اخراج و دستگیری دیپلماتهای ایرانی در اروپا، جزئی از راهبرد حفظ و ارتقای غرور ملی است؟! 4 سال پیش در چنین روزهایی آقای روحانی در همایش «اقتصاد ایران» از وصل نبودن آرمان کشور با سانتریفیوژ گفت و اضافه کرد؛ «در کشور ما سالها و دهههاست که اقتصاد به سیاست خارجی و داخلی یارانه میدهد، اقتصاد ما تا کی باید به سیاست یارانه بدهد؟ باید یک دهه امتحان کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی، معیشت و اشتغال جوانان مردم چگونه خواهد شد.»
حال که دولت منتقدان را بیسواد و دشمن خود میداند و گوشی برای شنیدن نقدها ندارد، پیشنهاد میشود جناب آقای روحانی و ظریف به عنوان سکانداران راهبرد دولت، یکبار هم که شده بهصورت ناشناس میان مردم بروند و پای حرفهای آنان بنشینند و نتیجه بیش از 5 سال برجامیزه کردن کشور را در زندگی، معیشت و اشتغال جوانان بیواسطه بشنوند. روا نیست کشوری که طرحهای واشنگتن در منطقه را خنثی و چنان اقتدار خود را دیکته میکند که آمریکا مجبور شود با آن همه هزینه، دست خالی سوریه را ترک کند، در برابر اقدامات خصمانه چند کشور اروپایی که یا از فرط کوچکی در نقشه باید به سختی پیدایشان کرد و یا تا گردن در آشوب و بحران غرق شدهاند، دست روی دست بگذارد و بر توهمات آنان بیفزاید.
حکایت فوق حکایت این روزهای دولت محترم است که قرار بود عزت را به پاسپورت ایرانی برگرداند و تحریمها را بردارد اما اینک نمیتواند حتی از سفرا و دیپلماتهای خود حمایت کند. در تازهترین مورد از این دفتر قطور، روز پنجشنبه کشور کوچک آلبانی دو دیپلمات ایرانی از جمله سفیر کشورمان را اخراج کرد. آلبانی با کمتر از 3 میلیون جمعیت و مساحتی
(28 هزار کیلومتر مربع) که از اغلب استانهای ایران کمتر است، چنان دربست خود را به آمریکا فروخته که کمتر کشوری در دنیا چنین خفتبار عمل میکند. آلبانی گمان میکند با نامگذاری خیابانها و بلوارها به نام روسایجمهور آمریکا – مانند بوش، کلینتون و حتی ترامپ- و نصب مجسمه آنان در میادین شهرهای خود، میتواند به ناتو ملحق شود! خوشرقصی دیپلماتیک برای آمریکا و رژیم صهیونیستی با اخراج دو دیپلمات ایرانی، از سوی چنین کشوری نه تنها بعید نیست بلکه فاقد کمترین ارزش و وزن دیپلماتیک است.
اما فارغ از میزان اهمیت و وابستگی آلبانی، سؤال این است که چرا و چطور به این نقطه رسیدهایم که این کشور کوچک و حاشیهای اروپا نیز چنین گستاخانه عمل میکند؟ سرنخ پاسخ را باید در ماهها پیش جست. اواسط خردادماه بود که دولت هلند دو دیپلمات ایرانی را اخراج کرد اما در اقدامی عجیب و غیرمنتظره، وزارت امور خارجه کشورمان نه تنها پاسخی به این اقدام خصمانه و بیدلیل نداد بلکه با سکوت خود و عدم خبررسانی درباره آن، با این اقدام به نوعی همراه شد و تا وقتی هلند - پس از حدود یک ماه - ماجرا را رسانهای نکرد، از اعلام آن خودداری کرد. این اقدام خصمانه هلند اولین گام از یک سری اقدامات و مواضع خصمانه اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران بود.
پس از هلند فرانسه به یک مرکز فرهنگی-دینی یورش برد و اتهاماتی واهی علیه ایران مطرح و یک دیپلمات کشورمان را اخراج کرد. خصمانهتر از همه اینها دستگیری دیپلمات کشورمان در اتریش، توسط پلیس آلمان بود. اقدامی برخلاف قوانین دیپلماتیک که با سناریوسازی سهجانبه میان فرانسه، آلمان و بلژیک صورت گرفت و علیرغم مصونیت آقای اسدالله اسدی و تبرئه وی در آلمان، این کشور اسدی را تحویل بلژیک داد و بازداشت وی وارد ششمین ماه شده است. واکنش وزارت امور خارجه به اخراج 5 دیپلمات ایرانی(این تعدادی است که تاکنون رسانهای شده!) از اروپا چه بوده است؟ هیچ! در واقع این سکوت و بیعملی در قبال هلند و فرانسه و آلمان بود که تیرانا را به این جمعبندی رساند که او هم در میانه این دعوا میتواند لگدی بپراند و خودی نشان دهد. البته گفتنی است که آلبانی در ایران سفارتخانه و سفیر و دیپلمات ندارد و از این روی کمترین اقدام ما میتواند تعطیل سفارتمان در این کشور فکسنی آلوده به حضور همهجانبه آمریکا و اسرائیل باشد.
برای درک بهتر ابعاد قضیه کافی است به تنش اخیر میان چین و کانادا نگاهی بیندازید. کانادا حدود 2 هفته پیش خانم «منگ وانژو» از مدیران ارشد شرکت «هوآوی» را دستگیر کرد. این دستگیری به درخواست آمریکا و به بهانه دور زدن تحریمهای ایران از سوی این شرکت چینی انجام شد. وزارت خارجه چین بلافاصله به ماجرا واکنش نشان داده و مراتب اعتراض شدید خود را به کانادا اعلام کرد. اما پکن به اعتراض دیپلماتیک بسنده نکرد و به سرعت یک دیپلمات سابق کانادایی را دستگیر کرد. پس از آن نیز یک تاجر و کارآفرین کانادایی در چین به اتهام اقدام علیه امنیت ملی چین بازداشت شد. دادگاه کانادا مدیر چینی را با قرار وثیقه آزاد کرد اما پکن نرمش نشان نداده و به تازگی رسانهها از دستگیری سومین تبعه کانادایی در چین خبر دادند. وقتی چین از شهروند خود که مصونیت دیپلماتیک نیز ندارد، اینچنین با سرعت و قدرت دفاع میکند و در مقابل دستگیری یک شهروند، سه شهروند طرف مقابل را بازداشت میکند، کدام کشوری به خود جرأت میدهد به دیپلمات چینی چپ نگاه کند؟!
متاسفانه باید گفت دولت آقای روحانی هیچوقت وزارت امور خارجه نداشت و آنچه بود و هست وزارت امور برجام است! دستگاه دیپلماسی دو سال نخست فعالیت خود را با استراتژی «هر توافقی بهتر از بیتوافقی است» پشت سرگذاشت. مهرماه سال 1393 شش سینماگر ایرانی (عباس کیارستمی، اصغر فرهادی، مجید مجیدی، رخشان بنیاعتماد، رضا میرکریمی و محمدمهدی عسگرپور) کمپینی را به راه انداختند که شعارش این بود؛ «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست». چندی بعد مجیدی درباره پشت پرده این ماجرا گفت: «چند روز پیش از سوی آقای محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه با ما تماسی گرفته و خواسته شد که عدهای از هنرمندان که وجهه بینالمللی دارند در مسیر مذاکرات هستهای و برای احقاق حقوق حقه مردم ایران، دولت را یاری رسانند و به همین منظور پوستری از سوی وزارتخانه آماده شد که ما نیز آن را تایید کردیم.» استراتژی بعدی دستگاه دیپلماسی «حفظ توافق به هر قیمتی» بود که تاکنون ادامه یافته است.
سکوت و انفعال در برابر اقدامات خصمانه اروپا ناشی از همین رویکرد غلط و پرهزینه است. دستگاه دیپلماسی معتقد است و میگوید آمریکا و رژیم اسرائیل به دنبال تخریب روابط میان اروپا و ایران هستند. آقای قاسمی درباره اقدام آلبانی گفته است؛ «این اقدام در ادامه سناریوهای قبلی برای تخریب روابط ایران و اروپا در برهه حساس کنونی صورت گرفته است.» بیشک واشنگتن و تلآویو چنین رویکردی را دنبال میکنند اما پاسخ و واکنش ما باید چه باشد؟ آیا راهحل ایستادن و تماشا کردن است؟ شک و تردید نداشته باشید که اقدام آلبانی آخرین اتهامزنی و لگدپرانی اروپا نخواهد بود. چنانکه شواهد و قرائن نیز همین را نشان میدهند. دو روز پیش برخی روزنامههای انگلیسی پس از سی سال به این نتیجه رسیدهاند که انفجار هواپیمای لاکربی، کار ایران بوده نه لیبی!
چندی پیش آقای ظریف در یک جلسه حزبی به کیهان و صدا و سیما تاخت و از نادیده گرفتن غرور ملی گفت: انفعال در برابر اخراج و دستگیری دیپلماتهای ایرانی در اروپا، جزئی از راهبرد حفظ و ارتقای غرور ملی است؟! 4 سال پیش در چنین روزهایی آقای روحانی در همایش «اقتصاد ایران» از وصل نبودن آرمان کشور با سانتریفیوژ گفت و اضافه کرد؛ «در کشور ما سالها و دهههاست که اقتصاد به سیاست خارجی و داخلی یارانه میدهد، اقتصاد ما تا کی باید به سیاست یارانه بدهد؟ باید یک دهه امتحان کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی، معیشت و اشتغال جوانان مردم چگونه خواهد شد.»
حال که دولت منتقدان را بیسواد و دشمن خود میداند و گوشی برای شنیدن نقدها ندارد، پیشنهاد میشود جناب آقای روحانی و ظریف به عنوان سکانداران راهبرد دولت، یکبار هم که شده بهصورت ناشناس میان مردم بروند و پای حرفهای آنان بنشینند و نتیجه بیش از 5 سال برجامیزه کردن کشور را در زندگی، معیشت و اشتغال جوانان بیواسطه بشنوند. روا نیست کشوری که طرحهای واشنگتن در منطقه را خنثی و چنان اقتدار خود را دیکته میکند که آمریکا مجبور شود با آن همه هزینه، دست خالی سوریه را ترک کند، در برابر اقدامات خصمانه چند کشور اروپایی که یا از فرط کوچکی در نقشه باید به سختی پیدایشان کرد و یا تا گردن در آشوب و بحران غرق شدهاند، دست روی دست بگذارد و بر توهمات آنان بیفزاید.
محمد صرفی