هرزهنگاری آفت فرهنگی
مانا شهیدی
هفته گذشته فیلمی سینمایی را تماشا کردم. فیلمی ایرانی اما بهشدت مبتذل و سیاه! فیلمی سراسر هتاکی، بیادبی، دارای عبارات و صحنههای چندشآور! با دیدن این اثر سینمایی وطنی این پرسش در ذهن خطور میکند که آیا این اثر در داخل کشورمان و در سایه نظام جمهوری اسلامی ساخته شده است؟ آیا به واقع این اثر - این کار مهوع – از سازمان سینمایی کشورمان که جزیی از پیکره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، مجوز گرفته است؟
در این صفحه که مختص به ادبیات است، طبعا نباید به نقد یک فیلم سینمایی نشست اما بحث نگارنده چیز دیگری است:
هرزهنگاری در ساحت آثار هنری - سینمایی و نمایشی و ادبی- در حال تبدیل شدن به یک رویه است.
از سالها پیش در میدان تاتر کشور و در حوزه نمایشنامهنویسی، یک قانون عوامانه نانوشته موجودیت یافت که میتوان بنا به ضرورت نزدیک شدن به واقعیت و با هدف تاثیرگذاری، ادبیات رایج در کوچه و خیابان را به عنوان زبان معیار یا زبان نزدیک به معیار، پذیرفت و بهکار گرفت و به عنوان یک تمهید بدان دل بست و معتبر دانست. و چنین بود که اغلب آثار تاتری دربرگیرنده هرزهنگاری شدند و هستند.
طی یک دهه اخیر و خاصه دو سه سال گذشته هرزهنگاری، سینما را هم بشدت تحت تاثیر قرار داده است. سینمایی که پس از پیروزی انقلاب دچار سلامت شد و مدعی گردید به دلیل وجوه اخلاقی و ارزشمدارانه، در فراسوی مرزها مجال درخشیدن یافته است.
نمونهای این هرزهنگاری همان فیلم شومی است که در ابتدای سطور این نوشته، بدان اشاره شد.
هرزهنگاری در ادبیات، از دوران طاغوت ریشه گرفته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، متاسفانه با وجود اعمال ممیزی، در آثار داستانی بهطور خاص، هرزهنگاری (و سکس پنهان) واقعیت یافته است.
هرزهنویسان چه در ساحت سینما و تاتر و چه در حوزه ادبیات، برآمده از طیفی مشخص هستند.
هرزهنگاران از مخالفان دین اسلام، انقلاب اسلامی و بیاعتنا به فرهنگ ایرانی و اسلامی و دارای مشی مخالفت با غیرت ملی هستند.
هرزهنگاران با راندن قلم بر صفحه هرزگی، فرهنگ ایرانی و اسلامی را هدف بیاعتنایی و بیحرمتی قرار میدهند تا مجال عمل را به قلمهای مسموم و ناساز با جامعه ایرانی واگذار کنند و قلمهای ارزشمدار و اخلاقنگارانه را سرکوب نمایند.
برخی از «هرزهنوشتهها» طرفداران زیادی دارند و ناشران فرصتطلب حاضرند برای هرزهنگاران، حقالتحریرهای کلانی هم اختصاص دهند که... میدهند!
اکنون به نظر میرسد قبح هرزهنگاری شکسته است. همزمان با این اتفاق، موج هرزهنگاری با اصرار برخی قلم بهدستان به پردهدری و بیاخلاقی و از دیگر سو، با نکوهش اعمال ممیزی، خیز گرفته است.
در این بین، متاسفانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز چندان ضرورت اعمال ممیزی را جدی تلقی نمیکند. اگر جز این بود امروز شاهد رواج هرزهنگاری و شکسته شدن قبح آن نبودیم.
نگارنده یک بار بنا به مناسبتی، درباره ضرورت اعمال ممیزی نوشت.
مخالفان ممیزی که ضرورت عقلانی اعمال ممیزی یعنی حراست از ارزشهای اخلاقی و حقوق خصوصی و عمومی را بیاعتنایی میکنند و گاه به انکار مینشینند، ممیزی را رافع خلاقیت و بالندگی اندیشه توصیف مینمایند. در نظر اینان، هرزگی قلم یعنی؛ اوج و بالندگی خیال و اندیشه و فرهنگ و ضرورت فرهنگسازی، و اعمال ممیزی بر پایه قانون و ناظر بر مصالح اخلاقی و حرمت حقیقت و حراست از حیثیت افراد یعنی؛ واقعیت دیکتاتوری و تخریب پیکر اندیشه و شکستن ساقه و تن خلاقیت یک هنرمند!
پیشنهاد میشود که شاعران و نویسندگان برآشفته از ممیزی و متقاضیان حذف این ابزار قانونی و مصلحانه، برای یک بار هم شده؛ بخشهای ممیزیشده آثار خود را برای مخاطبان و با بهره از ظرفیت شبکههای اجتماعی اعلام کنند تا مردم و در واقع مخاطب، به اوج خباثت درونی و ابتذال باوری و بیریشگی اهالی هرزهنگاری آگاه شوند. اینان پاسخ نمیدهند اگر تن دادن به هرزگی قلم یعنی اندیشهورزی و دامن زدن به خلاقیت، پس چرا سعدی و حافظ چنین راهی نپیمودند و آثارشان ماندگار شد؟