kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۹۴۰۱
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۳۹۷ - ۲۰:۵۸
جایگاه جمهوری اسلامی ایران در امنیت منطقه و روندهای ناامن ساز در غرب آسیا

اقتدار ایران اسلامی و ناکامی روزافزون استکبار جهانی




علی قاسمی
منطقه غرب آسیا سال‌هاست درگیر مقولاتی همچون پدیده تروریسم، جنگ‌های داخلی و نیابتی، بین دولتی و فرامنطقه‌ای، قومی و مذهبی است.
 این وضعیت که برآمده از سیاست استعماری انگلیس و آمریکاست، باعث شده منازعه و درگیری موضوعی دیرینه و مزمن در منطقه غرب آسیا شود و همین مسئله بر ابهام معمای امنیت در منطقه بیفزاید.
 از سویی دیگر شرایط فعلی منطقه، حاصل سیاست‌های نابخردانه برخی از کشورهای مرتجع حوزه جنوب خلیج‌فارس به سرکردگی رژیم سعودی است؛ که با تغییر تهدید از رژیم صهیونیستی به ایران و حمایت از تروریسم، الگوی مطلوب دولت آمریکا در منطقه را دنبال می‌نماید. در واقع در منطقه غرب آسیا به علت وجود برخی از دولت‌های وابسته، تعدد اقوام، مذهب، زبان، نژاد و... امنیت در وضعیت شکننده و پیچیده‌ای قرار دارد.
با این اوصاف جمهوری اسلامی ایران با همه روندها و رویدادهای ناامن‌ساز در منطقه غرب آسیا، طی سال‌های اخیر در جایگاه ثبات و اقتدار منطقه‌ای قرار دارد. موضوعی که هم‌اکنون دلیل خصومت برخی از کشورهای منطقه و فشار مضاعف آمریکا علیه ایران شده است.
 از این منظر در این گزارش تحلیلی به بررسی جایگاه ایران و کلان‌روندهای ناامن‌ساز در منطقه غرب آسیا خواهیم پرداخت.
جایگاه ایران و رویکرد آمریکا
 در منطقه غرب آسیا
در چند سال گذشته نقش موثر جمهوری اسلامی ایران در مناسبات منطقه‌ای، مهار بحران و مقابله با تروریسم به عنوان واقعیتی انکارناپذیر مبدل شده است. در یک سو ایران به همراه متحدان خود یعنی دولت‌های مرکزی سوریه، عراق و حزب‌الله لبنان جبهه مقاومت را تشکیل می‌دهند و در سوی دیگر برخی از اعضای شورای همکاری خلیح فارس به رهبری عربستان، در کنار اسرائیل و حمایت آمریکا به عنوان دشمنان محور مقاومت نقش‌آفرینی می‌کنند. این گروه معتقدند که ایران در یک دهه اخیر به ویژه پس از رویدادهایی همچون حمله آمریکا به عراق، موج بیداری اسلامی و مقابله با جریان تروریسم در منطقه، به نفوذ روزافزونی در غرب آسیا دست یافته و در حال تبدیل شدن به یک هژمون منطقه‌ای است. چرا که ایران در روابط دوجانبه باکشورهای منطقه و چند جانبه با حضور روسیه، در مسیر حل بحران‌های عراق و سوریه توانسته است نقش موثر خود را در مقابله با تروریسم تکفیری و تولید امنیت منطقه‌ای نشان دهد. از این رو در یک ائتلاف نانوشته برخی از کشورهای منطقه با حمایت آمریکا درصدد مهار و کنترل نقش و نفوذ ایران در منطقه هستند.
 مصطفی مهدوی کارشناس و پژوهشگر حوزه بین‌الملل، در گفت‌وگو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «با روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده، رویکرد آمریکا به طور ویژه بر روی مهار نفوذ ایران متمرکز شده است. از این رو خروج آمریکا از برجام، دیدگاه این کشور درخصوص جایگاه ایران در منطقه، اعمال تحریم‌های جدید، رویکرد تعارضی در بحران سوریه، همراهی با کشورهای عربی برای تحت فشار قرار دادن ایران، اظهار نظرات ایران‌ستیزانه ترامپ، همگی از جمله شاخصه‌هایی است که نشان از سیاست‌های مداخله‌جویانه در منطقه غرب آسیا و رویکرد خصمانه در قبال ایران است.»
 وی می‌افزاید: «مقامات آمریکایی بر این باورند که سیاست‌های آمریکا طی سال‌های اخیر نتیجه معکوسی در وضعیت و جایگاه ایران در منطقه غرب آسیا داشته است. چرا که پس از حملات تروریستی به برج‌های دوقلو در آمریکا، رئیس‌جمهور وقت آمریکا با شعار مبارزه با تروریسم ابتدا به افغانستان و پس‌ازآن به عراق حمله کرد. ثمره این اقدام از بین رفتن دو دشمن اصلی ایران در مرزهای شرقی و غربی آن بود. اتفاقی که باعث حذف دست‌نشانده‌های آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ایش در منطقه شد. ازاین‌رو جمهوری اسلامی ایران بیشترین منفعت را از این تحولات برد؛ زیرا دو دشمن اصلی خود را بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای از میان برد. نتایج این بازی وقتی آشکار شد که ایران از یک‌سو با بهره‌گیری از این فرصت به تعمیق نفوذ خود در عراق پرداخت و با استفاده از قاعده دموکراتیک شیعیان را به قدرت برتر در این کشور تبدیل کرد.»
 این کارشناس و پژوهشگر در حوزه بین‌الملل معتقد است که شکل‌گیری تحولات جهان عرب موسوم به بیداری اسلامی موج دیگری از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه را به تصویر کشاند.
وی اظهار می‌دارد: «این تحولات که ابتدا از تونس شروع شد و دومینووار به مصر، لیبی، بحرین و یمن و در حد محدودتر حتی به برخی از کشورهای دیگر ازجمله عربستان نیز کشیده شد، نتایج بسیار قابل‌توجهی برای ایران و غرب داشت. زیرا در مسیر این تحولات در جهان عرب، هم پیمانان آمریکا و غرب یک به یک سقوط کردند و در نقطه مقابل زمینه برای حضور و بازیگری اسلام‌گرایان مخالف آنها فراهم شد. از این رو نتیجه تحولات در منطقه نه تنها منجر به مهار قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران نگردید، بلکه به تزلزل در پایگاه آمریکا انجامید. از این منظر در مقطع کنونی آمریکا با سیاست‌های خصمانه جدید خود پس از خروج از برجام از جمله «اجرای تحریم‌های جدید علیه ایران»، «همکاری با رقبای منطقه‌ای ایران»، «همکاری بیشتر با اسرائیل و ایجاد فضای بازتر برای تحرکات آن در منطقه» و «مداخله‌جویی بیشتر در خاورمیانه و سرنوشت عراق و سوریه پساداعش» به دنبال مهار و نفوذ قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران است تا بتواند موازنه قوا در منطقه غرب آسیا را به ضرر ایران تغییر دهد.»
رقابت تسلیحاتی در منطقه
 یکی از شاخص‌های مهم و موثر در بررسی روندهای امنیتی در محیط راهبردی جمهوری اسلامی ایران، روندهای تسلیحاتی است که در منطقه غرب آسیا به راه افتاده است.
 براساس برآوردها، مجموع هزینه‌های نظامی در غرب آسیا طی سال‌های اخیر افزایش چشمگیری داشته است. دولت‌های آمریکا، روسیه، فرانسه، انگلستان و آلمان مهم‌ترین صادرکنندگان سلاح و تجهیزات به منطقه خاورمیانه هستند و دولت‌های حاشیه جنوبی خلیج فارس اصلی‌ترین خریداران سلاح به شمار می‌آیند.
دکتر محمد پورتقی مدرس دانشگاه و کارشناس حوزه دفاعی- امنیتی در گفت‌وگو با گزارشکر کیهان می‌گوید: «بر اساس گزارش موسسه بین‌المللی پژوهش‌های صلح استکهلم(sipri) طی پنج سال گذشته، صادرات تجهیزات نظامی به کشورهای خاورمیانه، در مقایسه با دوره مشابه، افزایش 80 درصدی داشته است. کشورهای این منطقه نزدیک به 30 درصد کل واردات را به خود اختصاص داده‌اند. بیشترین افزایش بودجه‌های نظامی مربوط به عربستان سعودی است که در جریان سفر ترامپ به عربستان سعودی با خرید تسلیحات از ایالات متحده آمریکا روند نظامی شدن در منطقه را دوچندان نموده است. علاوه‌بر عربستان، قطر، کویت، بحرین و امارات نیز از خریداران اصلی سلاح‌های آمریکایی هستند. امارات متحده عربی سال‌هاست بزرگ‌ترین نمایش تسلیحاتی خاورمیانه را در ابوظبی برگزار و خود یکی از خریداران مهم سلاح است.»
 دکتر پورتقی در ادامه می‌افزاید: «هر وقت کشوری، هزینه‌های نظامی خود را افزایش می‌دهد از منظر کشورهای دیگر حتماً به دنبال هدفی است که لزوماً هم صلح آمیز تلقی نمی‌شود و بایستی به آن پاسخ داده شود. لذا این رویه می‌تواند رقابت تسلیحاتی در منطقه‌ایجاد نماید. مسئله‌ای که صاحب‌نظران از آن به‌عنوان «معمای امنیت» یاد می‌کنند. معمای امنیت در واقع بدین معناست که یک دولت در جهت افزایش امنیت خود، ارتقاء قدرت نظامی یا ایجاد اتحادهای سیاسی یا نظامی با دیگر دولت‌ها را دنبال می‌نماید و همین مسئله می‌تواند به اقدام مشابه از سوی دیگر دولت‌ها به عنوان پاسخ منجر شود. این امر در نتیجه منجر به افزایش تنش‌ها و درگیری خواهد شد.»
 این کارشناس و مدرس دانشگاه معتقداست کشورهای حوزه جنوبی خلیج‌فارس با راه‌اندازی مسابقه خرید سرسام‌آور سلاح و تجهیزات از غرب، اولاً به دنبال موازنه در برابر قدرت جمهوری اسلامی ایران بوده و دوماً زمینه حضور نیروهای فرامنطقه‌ای را فراهم آورده و نهایتاً با ابهام در معمای امنیت، تنش در منطقه را دوچندان می‌نمایند. از این رو راه‌اندازی مسابقه تسلیحاتی در منطقه به عنوان یک روند نا امن ساز در غرب آسیا موضوعی است که نه تنها کمکی به افزایش امنیت در منطقه نداشته بلکه عملاً ناامنی در منطقه را به دنبال داشته است. چرا که به اعتقاد این کارشناس حوزه دفاعی- امنیتی: «همین سلاح‌ها و تجهیزات در جنگ یمن استفاده می‌شود و از سویی دیگر مستندات بسیاری وجود دارد که رشد گروه‌های تکفیری- تروریستی در منطقه نیز با حمایت تسلیحاتی خریداران سلاح و تجهیزات دولت‌های منطقه انجام می‌شده است. لذا رقابت تسلیحاتی در منطقه غرب آسیا امنیت منطقه را ژله‌ای و شکننده کرده است و بر ابهام معمای امنیت در خاورمیانه افزوده است.»
زمینه‌سازی برای حضور آمریکا
در منطقه
دکتر پورتقی در ادامه گفت‌وگو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «عربستان، بحرین و امارات به دنبال گسترش حضور نظامی آمریکا در منطقه هستند و آن را برای توازان بخشیدن به قدرت ایران لازم می‌دانند. این کشورها نظام دفاعی- امنیتی خود را بر عامل متوازن‌کننده خارجی استوار کرده‌اند. از نظر کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس، با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، فرصتی برای اعراب حوزه جنوب خلیج‌فارس به ویژه عربستان سعودی به دست آمده است تا نظام دفاعی- امنیتی خو را بازسازی نمایند. از این منظر آمریکا به بهانه ایجاد امنیت براساس راهبرد دوشیدن گاو شیرده سعودی، از طریق تحمیل هزینه‌های استمرار حضور به دیگر کشورها به ویژه عربستان سعودی حضور خود را در منطقه دنبال می‌نماید. به نظر می‌رسد این حضور به واسطه حضور جمهوری‌خواهان در رأس قدرت و شخصیت تاجر پیشه ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا پررنگ‌تر از گذشته شده است. گواه این ادعا نیز حمایت ترامپ از سیاست‌های جلاد سعودی، پس از رسوایی اخیر محمد بن سلمان در ماجرای قتل خاشقجی است. فاجعه‌ای غیرانسانی که نشان از عدم پایبندی آمریکا به پروتکل‌های بین‌المللی است. از این رو زمینه‌سازی برای حضور آمریکا در منطقه روندی است که توسط برخی از کشورهای منطقه برای مهار نفوذ ایران دنبال می‌شود. موضوعی به‌طور مستقیم و غیر مستقیم منجر به تشدید ناامنی‌ و به منظور مقابله با جایگاه ایران صورت می‌پذیرد.
تروریسم و پسا داعش
طی سال‌های اخیر، پیامدهای حاصل از گسترش پدیده تروریسم در منطقه غرب آسیا شکل گرفته است. برآوردها حاکی از آن است که از سال 2000 به بعد بخش قابل توجهی از بمب‌گذاری‌های تروریستی با تلفات بالا در سطح جهان، در منطقه غرب آسیا و کشورهای اسلامی به وقوع پیوسته است. گروه‌های افراط گرای تکفیری به ویژه داعش با حمایت کشورهای غربی، بیشترین تلفات و ایجاد نا امنی را در خاورمیانه دنبال کرده‌اند. از این منظر اگر چه با شکست داعش در عراق و سوریه این گروه تروریستی، قلمرو جغرافیایی خود را از دسته داده است؛ ولی پدیده تروریستی همچنان دراین منطقه ادامه دارد و تفکرات افراط‌گرایی به عنوان مرکز ثقل شکل‌گیری حوادث تروریستی، همچنان بر ابهامات معمای امنیت در منطقه غرب آسیا افزوده است.
 از این رو می‌توان گفت که در سیاستی نانوشته استمرار تنش و بحران در غرب آسیا از طریق تروریسم موضوعی جذاب برای کشورهای غربی است.
 دکتر پورتقی یکی دیگر از روندهای ناامن‌ساز در منطقه غرب آسیا را پدیده تروریسم حتی در شرایط پساداعش می‌دانند. ایشان در ادامه درخصوص این موضوع می‌گوید: «پدیده تروریسم واقعیت تلخی است که در منطقه مشهود است و هیچ تلاش قابل توجهی نیز برای توقف این روند در دستور کار جهانی یا سازمان‌های حقوق بشری وجود ندارد؛ بلکه اقدامات بازیگران جهانی مداخله گر در امور کشورهای اسلامی در راستای تقویت وضع موجود یا حتی بدترشدن این وضعیت بوده است.»
 ایشان شکل گیری این وضعیت را ناشی از این می‌دانند که کشورهای منطقه در ناهمگنی خاصی در ابعاد قومی، حکومتی، اقتصادی، جغرافیایی و مذهبی قرار گرفته‌اند. این گسست‌ها که خاصیت هم‌افزایی نیز دارند، لیکن با سیاست‌های خصمانه مثلث غربی- عبری و عربی، بستری مناسب برای رشد تروریسم و ناامنی قلمداد می‌شود. از این منظر علی‌رغم شکست داعش در عراق و سوریه، لیکن همچنان حمایت از تروریسم در منطقه با هدف ایجاد بحران و تنش وجود دارد. لذا در مقطع کنونی جابه‌جایی و تمرکز نیروهای تکفیری و بازمانده‌های گروه داعش در کشورهای حوزه آسیای مرکزی، افغانستان و پاکستان با حمایت سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای غربی و عربی انجام می‌شود. سیاستی که بدنبال آن است که ناامنی را به سمت آْسیای مرکزی و مرزهای شرقی ایران سوق دهد. از این رو با وجود شکست گروه داعش، بقایای این جریان با تفکرات افراطی همچنان مورد حمایت برخی از کشورهای غربی و عربی هستند و اقدامات تروریستی در قالب انفجار و عملیات انتحاری بعنوان روندی ناامن‌ساز در سطح منطقه ادامه دارد.